سه شنبه, ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
  • EN
  • تبلیغات
  • تماس با ما
  • درباره ما
فوت و فن
  • دانش و فن
    • موبایل و تبلت
    • هوش مصنوعی
    • اپراتورها و وب
    • برنامه و نرم افزار
    • دنیای بازی
    • گوناگون
      • تلویزیون
      • سخت افزار
  • اقتصاد
    • اقتصاد بین الملل
    • بازارها
    • بانکداری و تجارت الکترونیک
    • خودرو
    • وبگردی
    • رپورتاژ
  • ورزش
    • فوتبال
    • موتوری
  • سبک زندگی
    • سلامت
    • تغذیه
    • طبیعت
    • حیوانات
    • آشپزی
    • خلاقیت
  • گردشگری
    • گردشگری
  • فرهنگ و هنر
    • فیلم و سریال
    • کتاب و مجله
    • آثار باستانی
    • صنایع دستی
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدیو
    • خودمونی
    • همیاری
سلامت

معمای علمی علاقه انسان به موسیقی

احمد شریعتی 20 بهمن 1394
A+A-
Reset
1
"نت C یا C-sharp به ندرت فرق بین حیات و مرگ است" این را جین جولیان آکوتوییر، یک عصب‌شناس که بر روی موسیقی و احساسات در موسسه فرانسوی علم پاریس تحقیق می‌کند، بیان می‌کند. " لیدی گاگا و بتهوون (چه دوستشان داشته باشید چه نداشته باشید) چیزی نیست که باید از ترس آن جیغ بزنید یا فرار کنید."
این سوالی ست که سال‌ها دانشمندان را به خود مشغول کرده: چرا چیزی  انتزاعی‌ای مانند موسیقی چنین احساسات پایداری را برانگیخته؟
این احتمال وجود دارد که علاقه ما به موسیقی یک تصادف ساده بوده باشد. ما در ابتدا احساسات را در تکامل خود تکامل دادیم تا ما را در دنیای خطرناک (ترس) و موقعیت‌‌های اجتماعی (شادی) هدایت کنند. و به نحوی، تُن‌ها و ضربه‌های ساخته‌های موسیقی ناحیه‌ای یکسان از مغز را فعال می‌کند. 
رابرت زِیتور یک عصب‌شناس در دانشگاه مک‌گیل می‌گوید "ممکن است به این صورت باشد که از روی خوش‌شانسی اتفاق افتاد، اما زمانیکه تکامل یافت از اهمیت زیادی برخوردار شد."
 
چند فرضیه که این چگونه اتفاق افتاد:
مغز های ما از الگوها و ساختار ها لذت می‌برند. موسیقی یک الگو و ساختار می‌باشد. آیا این تصادفی ست؟ 
تحقیقات نشان داده که زمانیکه که ما به موسیقی گوش می‌دهیم، مغز ما دوپامین ترشح می‌کند، که ما را شاد می‌کند. در یک تحقیق چاپ شده در Nature Neuroscience  که توسط زیتور صورت گرفت، محققان دریافتند که ترشح دوپامین در زمانی که قطعه‌ای از موسیقی به اوج احساساتی خود می‌رسد در قویترین حالت خود می‌باشد و شنونده "لرزها" (احساس سوزن سوزن در ستون فقرات در زمان هیجان و هیبت) را احساس می‌کند. 
این شاید دلیل علاقه ما را به موسیقی توضیح دهد. اما اینکه چرا ما در ابتدا این علاقه را پیدا کردیم را توضیح نمی‌دهد. بطور معمول، مغزهای ما در حین رفتاری که برای بقای ما ضروری است (آمیزش جنسی یا خوردن و آشامیدن) دوپامین ترشح می‌کنند. این منطقی ست،  این یک انطباق است که ما را تشویق می‌کند که این رفتار را بیشتر انجام دهیم. اما موسیقی به همین اندازه ضروری نیست. 
زیتور می‌گوید "موسیقی همان سیستم پاداش را درگیر می‌کند باوجود اینکه از نظر بیولوژیک برای بقای ما ضروری نیست."
او این نکته را می‌گوید که این احتمال وجود دارد که این الگو و ساختاری از عشق‌ورزی ما باشد. این فرضیه وجود دارد که ما در شناخت الگو‌ها و ساختارها تکامل یافتیم چون یک مهارت ضروری برای بقای ما ست.  آیا خش خش در درختان به معنای این است که یک حیوان خطرناک قرار است حمله کند؟ آیا بوی آتش به معنای این است که باید فرار کنم چون آتشی در حال پیشروی به سمت من است؟ 
موسیقی یک الگو و یک ساختار است. ما همانطور که گوش می‌دهیم دائما در حال  پیش‌بینی ملودی ها، هارمونی‌ها، و ریتم‌های گه ممکن است بعد از آن آورده شوند هستیم. زیتور بیان می‌کند که "پس اگر من یک کُرد در حال پیشرفت را بشنوم،  یک یک کُرد، یک چهار کُرد و یک پنج کُرد، احتمالا می‌دانم که کُرد بعدی یک کُرد یک دیگر خواهد بود بخاطر اینکه پیش‌بینی به این صورت است. بر اساس تجربه گذشته من پایه‌گذاری شده است."
به همین خاطر است که ما بطور معمول سبک موسیقی‌هایی که با آن آشنا نیستم را دوست نداریم. زمانیکه که ما با سبک موسیقی‌ای آشنا نیستیم، پایه‌ای برای پیش‌بینی الگو و ساختار آن نداریم. (زیتور به جاز به عنوان سبکی از موسیقی اشاره می‌کند که بسیاری که به آن ناآشنا هستند در گوش دادن به آن مشکل دارند). زمانیکه نمی‌توانیم الگو و ساختار‌های موسیقی را پیش‌بینی کنیم خسته می‌شویم. ما از طریق فرهنگ خود می‌آموزیم که چه صداهایی موسیقی به حساب می‌آیند. مابقی فقط اصواتی تصادفی و درهم‌برهم است.  
 
موسیقی مغز را در اینکه نوعی سخن گفتن است گمراه می‌کند 
این توضیحات شاید به ما کند که چرا از موسیقی لذت می‌بریم،  اما محدوده‌های دیگری از احساسات را که موسیقی می‌تواند ایجاد کند را توضیح نمی‌دهد. 
زمانیکه که ما یک قطعه از موسیقی را می‌شنویم ریتم آن در روندی به‌ نام entrainment (به دنبال خود کشیدن) به ما می‌چسبد. اگر موسیقی آهنگی تند داشته باشد ضربان قلب و طرز تنفس ما تندتر می‌شود تا با موسیقی هماهنگ شود. 
این نوع انگیختگی ممکن است سپس در مغز ما بصورت هیجان تعبیر شود. تحقیقات نشان داده که هرچه صدای موسیقی لذت بخشتر باشد سطح entrainment بالاتر می‌رود. 
فرضیه دیگر این است که موسیقی به ناحیه از مغز که با گفتار هماهنگ شده (که تمام احساسات ما را تعریف می‌کند) می‌چسبد. 
آکوتوییر از موسسه فرانسوی علم می‌گوید "این منطقی می‌باشد که مغزهای ما در دریافت احساسات از گفتار بسیار خوب هستند". دانستن اینکه اطرافیان ما شاد، عصبانی یا ترسیده هستند ضروری است. بیشتر این اطلاعات در تن صدا قرار گرفته. صداهای با تن بالاتر شادتر به نظر می‌رسند. صداهای چهچهه دارتر ترسیده هستند. 
در این صورت موسیقی نوعی اغراق‌آمیز از سخن گفتن می‌باشد. همانطور که  تُن‌های بالاتر و صداهایی تندتر به هیجان اشاره می‌کنند گزینه‌های موسیقی‌ تن بالاتر و تندتر به همان صورت هستند. 
آکوتوییر می‌گوید "هر چقدر من بتوانم صدایی خود را شادتر کنم پیانو یا ویولن یا شیپور می‌تواند  به نوعی آن را صد برابر شادتر کند"، زیرا آن آلات موسیقی می‌توانند برد بزرگتری از نت‌ها را نسبت به صدایی انسان تولید کنند. 
و از آنجایی که ما تمایل داریم که احساسات که از دیگران می‌شنویم  انعکاس دهیم اگر موسیقی در حال تقلید صدایی شاد است پس شنوند نیز شاد می‌شود. 
 

 

موسیقی، سلامت، پزشکی
0 نظر FacebookTwitterPinterestLinkedinTumblrVKEmail
احمد شریعتی

من احمد شریعتی هستم. اسمای زیادی داشتم در طول زندگی اَمَد، آمِد، اَخمِد، شریعتی!، آقای شریعتی، مهندس، دکتر (که هرکی این دوتای رو بهم میگفت میگفتم "هفت جدو آبادته!") استاد شریعتی، شراره، و شِری. از این همه اسم سه تا دوام اُورد، شریعتی، احمَد! و شِری. شِری رو دوستان مونث نزدیک قدیمی صدام می‌کنن، شریعتی و احمَد رو بقیه. در رسانه‌های اجتماعی به sharahus معروفم، که خودش قصه طولانی داره یه وقت واست تعریف می‌کنم، مال وقتیه که یاهو میل صد مگ جا به زور میدادو فقط مال آمریکا بود. نوشتن به زبان انگلیسی رو از سال ۸۲ اینا شروع کردم، فارسی رو همین تو فوت و فن (بهمن ۹۴) شروع کردم تخصصم نبود، ولی خب بالاخره باید یه‌جایی این فکر‌ها رو خالی کرد مخاطب داشتن هم کم آتیش بیارو هیزم کش این موضوع نبود... احمَد!... هانْ!! الان میام!... خب من باید برم. فوق لیسانس مترجمی هستم. من احمد شریعتی هستم.

مطلب قبلی
[اعلامیه] همراه اول ارائه کرد؛ کمترین تعرفه رومینگ در کانادا
مطلب بعدی
بی ام و آلپینا B7 سدانی بزرگ با سرعتی به اندازه یک ماشین سوپراسپرت

شما هم نظر دهید Cancel Reply

برای دفعه بعد که نظر می‌دهم نام و ایمیل من را در این مرورگر ذخیره کنید.

* با استفاده از این فرم، با ذخیره و مدیریت داده‌های خود توسط این وب سایت موافقت می‌کنم.

درباره فوت و فن

درباره فوت و فن

با ما تجربه‌ای جذاب از دنیای اطراف را داشته باشید.

در «فوت و فن»، ما به دنبال راه‌های ساده و کاربردی برای بهبود زندگی هستیم. واژهٔ «فن» در فارسی به معنای «شگرد» و «ترفند» است. ما تلاش می‌کنیم این ترفندها را در زندگی روزمره خود به کار ببریم و مطالبی شگفت‌انگیز و مفید را با شما به اشتراک بگذاریم. هدف ما این است که با به اشتراک گذاشتن تجربیات و آموخته‌های خود، به شما کمک کنیم تا روش‌های جدید و ایده‌های تازه‌ای را در زندگی خود بکار ببرید. با ما همراه باشید تا زندگی را با کمک «فوت و فن»، به یک تجربهٔ خلاقانه و لذت‌بخش تبدیل کنیم.

لینک‌های مفید

تماس با ما

 

تبلیغات در فوت و فن

 

درباره ما

Facebook Twitter Instagram Linkedin Tumblr Youtube Email

حامیان

2010-2025@ - All Right Reserved. Designed and Developed by FOOTOFAN

فوت و فن
  • دانش و فن
    • موبایل و تبلت
    • هوش مصنوعی
    • اپراتورها و وب
    • برنامه و نرم افزار
    • دنیای بازی
    • گوناگون
      • سخت افزار
      • تلویزیون
  • اقتصاد
    • اقتصاد بین الملل
    • بازارها
    • بانکداری و تجارت الکترونیک
    • خودرو
    • وبگردی
    • رپورتاژ
  • ورزش
    • فوتبال
    • موتوری
    • تنیس
  • سبک زندگی
    • سلامت
    • تغذیه
    • طبیعت
    • حیوانات
    • خلاقیت
    • آشپزی
  • گردشگری
    • گردشگری
  • فرهنگ و هنر
    • فیلم و سریال
    • کتاب و مجله
    • آثار باستانی
    • صنایع دستی
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدیو
    • خودمونی
    • همیاری
  • English