اما ظرفیت گرمخانههایی که در تهران وجود دارد؛ یکپنجم این تعداد یعنی دو هزار نفر است. تازه، در این گرمخانهها، زنان شانس چندانی برای یافتن جای خالی ندارند. زنان کارتنخواب، به مرکزی راهنمایی میشوند که ظرفیت ۲۰۰ نفری دارد. آنها تا ساعت ۱۰ شب، فرصت دارند خود را به دو «گرمخانهای» برسانند که یکی در میدان بهمن و دیگری در جاده خاوران است. غذایی که معمولاً شامل آش یا سوپ با تکهای نان است، میخورند و روی تختهای دو طبقه میخوابند تا فردا صبح ساعت ۷ که زنگ بیدارباش نواخته میشود و باید بیرون بروند. خیلی از آنها، قید «گرمخانه» را میزنند. برای یک معتاد «خیابانگرد» خیلی سخت است حالا که به جای گرمی رسیده و غذایی گیر آورده، صبح که از خواب بیدار میشود با اتوبوسی مواجه شود که مقابل درب گرمخانه پارک شده و قرار است به مقصد «کمپ»های ترک اعتیاد روانه شود. اینها را کسی برایم میگوید که خود پنج سال تمام با اعتیاد «سر» کرده و زیر سقف آسمان خوابیده است. میگوید: «کابوس معتادانی که در خیابان میخوابند، کمپ ترک اعتیاد است.» همه معتادان تهران کمپ «شفق» را به خوبی میشناسند و از شنیدن نام آن پلک چشمانشان میپرد. ترس از شیوههای رفتاری کمپهای ترک اعتیاد آنچنان در معتادان بیخانمان رخنه کرده که ترجیح میدهند به بازی «موش و گربه» خود با ماموران ادامه دهند اما سر از کمپها در نیاورند.
گفت و گو با یک کارتن خواب
اول قبول نمیکرد که صحبت کند. قیافه تر و تمیزی داشت و کنار بساطش -دو تا کیسه پلاستیکی و پایپ مخصوص مصرف شیشه و یک کیفدستی طرح چرم- نشسته بود و از دور صدا کرد که «فندک داری؟» شاید با آدمی خیالی حرف میزد. شاید اثرات شیشه بود. جلوتر که رفتیم، راضی به حرف زدن شد و با اکراه خودش را محسن معرفی کرد. در اثنای حرف زدن گریه میکرد و از آرزوهایش میگفت. بعد نیمساعتی که تحت تاثیر شیشه حرف زد و حرف زد و حرف زد و حرف زد؛ آرام جوری که انگار نمیخواهد در و دیوار هم بشنود گفت «آزمایش ایدز داده و مثبت بوده و به همین دلیل از خانه بیرونش کردهاند.»
گفتوگو با اکبر علیوردینیا مولف کتاب «جامعهشناسی کارتنخوابی»
اکبر علیوردینیا، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه مازندران است که در حوزه تخصصی «جامعهشناسی انحرافات» به عنوان محقق و مدرس فعالیت میکند. او همچنین مولف کتاب «جامعهشناسی کارتنخوابی» نیز هست که سه سال پیش منتشر شده است. علیوردینیا در این گفتوگو به ریشه و عوامل شکلگیری پدیده «کارتنخوابی» پرداخته است. او معتقد است که پدیده «کارتنخوابی» را در تهران، به عنوان شهری که بیشترین تعداد بیخانمانها را در خود جای داده است، باید در ساختار کلان اقتصادی و اجتماعی دید و عوامل متعدد را در این زمینه لحاظ کرد. این استاد دانشگاه میگوید: «هر سال برای جمعآوری بیخانمانها، گرمخانهها بزرگتر میشود چون عواملی که موجب کارتنخوابی میشود، کنترل نشده است.»
گفتوگو با موسس خیریه «طلوع بینشانها»
مریم کاویانی: در ساختمان موسسه نشسته بود و از برنامههای سال آینده «طلوع» میگفت. میخواهد پنج نفر از بچههای «پاک» را سال آینده به دانشگاه بفرستد. از داستانهای پاکی بچهها میگفت، از چگونگی بازگشتشان به خانه و خانواده. معتقد بود باید واژهها را تغییر داد و به جای کارتنخواب واژهای جدید ابداع کرد. از تغییر باورهای اجتماعی حرف میزد و میگفت «من نان گدایی به بچههای موسسه ندادم. نان عشق دادم چون باور دارم نان صدقه شخم نمیزند و چیزی را تغییر نمیدهد.» اکبر رجبی رئیس موسسه طلوع اولین موسسه مردمنهادی است که از سال ۱۳۸۴ فعالیت خود را آغاز کرده و برای حمایت از کارتنخوابهای شهر هر هفته سهشنبه با حامیان خود راهی مناطق جنوبی شهر میشود تا مرهمی باشد بر درد گرسنگی کارتنخوابها.
لابه لای صحبتهایش با یکی از حامیان موسسه من را به پرسیدن سوالهایم دعوت کرد.
تجارت فردا شماره ۷۳ صفحه ۷۶تا۸۳