بریم؟
نه…
بریمو یکی از پشت پنجره نگاه کننو بگه "اینارو نگاه کن دارن یواش یواش تو بارون راه میرن خیال میکنن دارن حال میکنن، مریض شدین میفهمین!". بریمو یکی از پشت پنجره بگه "اینا رو نگاه کن دارن تو چاله آب بپر بپر میکنن، کفشاتون خراب میشه دیوانهها". بیرمو یکی از کنار پنجره ردشه و بگه "نگاه کن یارو از بارونم سو استفاده میکنه که سفت بچسبه به بغلیش، ای آدم *#@&$!". بریمو یکی بیرون پنجرشو نگاه کنه و بگه "این دوتا چرا جلوی خونه ما ایستادن میگنو میخندن؟ برین آقا ما حوصله دردسر نداریم!". بریمو ملت از پنجره نگاه کنن بگن "نگاه کن زورکی دارن میخندنو جیق میزنن که بگن مثلا ما شادیم… برو آقا دلت خوشه!"…
اینه که منو پنجرم الان کنار صدتا پنجره دیگه ایستادیم داریم به بارون تو یه کوچه خالی نگاه میکنیم… قدم زدنهای تو بارونمون رو یاد میکنیم… بارون رو دوس دارم هنوز… چون تو رو یادم میاره… 🙂
دریای درون رو نگاه کن ( the sea inside )