1
ویوِر در مقاله خود مینویسد: «برای یونانیان باستان، مردگان تداعیگر دو مفهوم ترس و استدعا بودند. نکروفوبیا یا ترس از مردگان، مفهومی است که پس از دوره نوسنگی در فرهنگ یونانی پدیدار شده است. در قلب این ترس باوری نهفته است مبنیبر اینکه اجساد قادر به احیا دوباره بوده و میتوانند در وضعیتی که نه زنده هستند و نه مرده، یعنی به شکل ارواح وجود داشته باشد. این شکل از حیات خطرناک تلقی میشود زیرا اینطور درک میشود که آنها در طول شب به قصد آشکارِ آسیب رساندن به موجودات زنده، گورهای خود را ترک میکنند. بهمنظور فراهمکردن ایمنی برای زندگان، ارواح مورد نظر در گورهای خود میخکوب یا بهطور تشریفاتی کشته میشدند. یونانیان بهطور متناقض از روش سحر و جادو، یعنی احضار هدفمندانه ارواح نیز استفاده میکردند.»
فقط جامعه مدرن نیست که مسحور ارواح شده است. یونانیان باستان در جزیره سیسیل بهطور وحشتناکی از بازگشت ارواح میترسیدند، بنابراین با استفاده از سنگهای بزرگ و قطعاتی از گلدان وزن اجساد را سنگین میکردند تا قادر به برخاستن از گورهای خود نباشند و زندگان را دچار روحزدگی نکنند.
از سوی دیگر و برخلاف این موضوع، «کری ل. سولوسکی ویوِر» فوق دکترا در بخش تاریخ هنر و معماری در دانشگاه پترزبورگ در مقالهای در مجلهی آنلاین «Popular Archaeology» نوشت که یونانیان نیز تلاش میکردند بهمنظور پیشگویی از طریق شیوهای به نام سحر و جادو با مرده ارتباط برقرار کنند. وردهای حکشده بر ورقههای سربی طی مراسم شب در گورها قرار داده میشد. آنها از مردگان استدعا میکردند که درخصوص انواع مختلف مشکلات، از قتل انتقامجویانه گرفته تا کسب مزایایی در کسب و کار، به آنها کمک کنند.
آنها همچنین دو جسد پیدا کردند که ظاهراً بهمنظور ثابت نگه داشتن آنها در قبر، به بیانی در سرزمین مردگان، با استفاده از سنگها و گلدانهای بزرگ، وزن آنها را در ناحیه سر، پاها و تنه سنگین کرده بودند.
با تلاش باستانشناسان در گورستانی بزرگ حوالی کامارینا، شهر ساحلی باستانی در جنوب شرقی سیسیل، ۲۹۰۵ جسد نبش قبر شدند و کالاهایی که طی مراسم تدفین با آنها دفن شده بودند، از طریق این حفاریها بیرون کشیده شدند. در این گورستان «شهر مردگان» در قبری به نام پاسو مارینارو، که مربوط به قرن پنجم تا سوم قبل از میلاد میشود، محققان اجناسی از قبیل سکه، مجسمه، گلدانهای قرمز مایل به قهوهای را بیرون کشیدند.
آنها همچنین دو جسد پیدا کردند که ظاهراً بهمنظور ثابت نگه داشتن آنها در قبر، به بیانی در سرزمین مردگان، با استفاده از سنگها و گلدانهای بزرگ، وزن آنها را در ناحیه سر، پاها و تنه سنگین کرده بودند.
ویوِر در مقاله خود مینویسد: «برای یونانیان باستان، مردگان تداعیگر دو مفهوم ترس و استدعا بودند. نکروفوبیا یا ترس از مردگان، مفهومی است که پس از دوره نوسنگی در فرهنگ یونانی پدیدار شده است. در قلب این ترس باوری نهفته است مبنیبر اینکه اجساد قادر به احیا دوباره بوده و میتوانند در وضعیتی که نه زنده هستند و نه مرده، یعنی به شکل ارواح وجود داشته باشد. این شکل از حیات خطرناک تلقی میشود زیرا اینطور درک میشود که آنها در طول شب به قصد آشکارِ آسیب رساندن به موجودات زنده، گورهای خود را ترک میکنند. بهمنظور فراهمکردن ایمنی برای زندگان، ارواح مورد نظر در گورهای خود میخکوب یا بهطور تشریفاتی کشته میشدند. یونانیان بهطور متناقض از روش سحر و جادو، یعنی احضار هدفمندانه ارواح نیز استفاده میکردند.»
اولین جسد از دو جسد پیداشده متعلق به فردی با جنسیت نامشخص بود که دچار بیماری و سوءتغذیه شدید بوده است. سر و پاهای این جسد بهطور کامل با قطعات بزرگ شکستهشده گلدان پوشیده شده بود.«قطعات شکستهشده و سنگین گلدانهای موجود در آرامگاه شماره ۶۵۳ نیز احتمالاً بهمنظور میخکوبکردن فرد به قبر و جلوگیری از برخاستن او از گور بودهاند.»
قبر دوم شامل بقایای یک کودک با جنسیت نامشخص بود که در زمان مرگ حدود ۸ تا ۱۳ ساله بود. روی این جسد پنج سنگ بزرگ قرار داشت. ویور در مقالهاش نوشت: «یونانیان سناریوهایی را تصور میکردند که در آن اجسادِ دوباره زندهشده از گورهای خود برمیخاستند، در خیابانها پرسه میزدند و در کمین قربانیان غیرمنتظره مینشستند و اغلب به منظور قصاص زندگی آنها را میگرفتند. حتی کسانی که از لحاظ جسمی قادر به ترک مقبره خود نبودند تهدید محسوب میشدند، زیرا احضارکنندگان ارواح بهراحتی میتوانستند ارواح سرگردان را فراخوانی کرده و آنها را وادار به ارتکاب اعمال شنیع کنند. این نگرشها مربوط به جریان اصلی جامعه بودند.»