داستان واقعی، داستانی که باید میشنیدم، روایت متفاوتی دارد. اپل بزرگترین شرکت دنیا است، اما موفقیت بسیار زودگذر و ناپایدار است. در حالیکه اعداد و ارقام بسیار جذاب و تاثیرگذارند، آنها حتی نمیتوانند تصویر دقیقی درباره دردسرها و مشکلات دست به گریبان اپل ترسیم کنند.
ظهور اپلتحت مدیریت و نام استیو جابزموضوع مشهور تاریخی است. اما سقوط آن تحت رهبری تیم کوک بسیار کند و دردآور بوده است.
میزان درآمدهای فعلی چه موضوعی را روشن میسازد
تیم کوک میتواند روزها به واکس زدن شاعرانه اعداد و ارقام و سخن سرایی درباره سودهای شرکتش بپردازد، اما حتی یک قابلیت و توانایی اندک در خواندن نانوشتههای بین خطوط هم مشخص میسازد که همه اینها مزخرف است.
درآمد کلی واقعا عالی به نظر میرسد، اما در حقیقت موفقیت آیفون طی این سه ماهه مالی کمتر از پیشبینی وال استریت بود. و این موضوع در وال استریت موضوع تازه و عجیبی نیست، به جز اینکه ما درباره اپل صحبت میکنیم.
اپل واقعا قدرت اعداد و ارقام را از دست داده است. در حقیقت، این شرکت اغلب اوقات جهشی فراتر از پیشبینی تحلیلگران کارکشته داشته و همگان را شگفت زده کرده است.
اما امسال داستان متفاوت بود. اپل تلوتلو میخورد. اپل از دست رفته است.
این بدان معنی نیست که امسال، سالی تاثیرگذار برای اپل نبوده است، این تنها اولین قدم در مجموعهای از اتفاقات است که نمی توان به شکل مجزا آنها را تفسیر کرد. اما هنگامی که به هم متصل میشوند داستانی بزرگتر را بازگو میکنند.
اپل با آیفون زنده شده و میمیرد. فروش آیپد یکدست است، آیپاد هم نسبتا خوب، اما کلا پرت از مرحله است و فروش مک در این میان رو به بالا است. ولی آنها هم هیچگاه به حدی نبودهاند که بتوانند جور تمام کمپانی را بر دوش بکشند و هنگامی که اپل فروش پایین آیفون را تجربه میکند، نمیتوان برای جبران مشکلات روی آنها حساب کرد. آنها نمی توانند نقشه ب باشند.
یک نگاه به آمار میتوانند داستانی کاملا قاطع را بازگو کند.
درصد سهم آیفونها از فروش هر سال اپل:
۲۰۱۲: ۴۶.۳۸ درصد
۲۰۱۳: ۵۲.۰۷ درصد
۲۰۱۴: ۵۶.۲۱ درصد
۲۰۱۵: ۶۲.۵۴ درصد
چه چیزی اپل را یک برند تجاری نمادین از دست رفته میسازد
استیو جابز همیشه به طور کامل در برابر طرفداران فرقهمانند اپل پاسخگو و مسئولیت پذیر بوده است.
تلاش شد تا با ساده سازی شرکت به سوددهی برسد، و همین دیدگاه در تولید تمامی محصولات اپل هم به کار گرفته شد. به جای محصولات زرق و برقدار و حجیم، جابز حرکتی را خلق کرد که قاطعانه به دنبال محصولات مینیمالیست و ساده گرایانهای بود که تنها لازم بود کاربران گهگاهی آنها را شارژ کنند و دیگر به دنبال پیدا کردن دکمه روشن کردن آن سرگردان نمیشدند.
«به همین سادگی کار می کند» تبدیل به شعار برند شد.
اگرچه از منظر خلق و آفرینش شاید این محصولات چندان مبتکرانه نبودند، اما در مقام اجرا بسیار فراتر از هرچیزی بودند که تا آن زمان (و شاید تا کنون) دیده بودیم. آنها پر زرق و برق، ارزان یا قدرتمندترین نبودند، اما از نظر «سادگی کار» بهتر از هر چیز دیگری بودند که تا آن زمان وارد بازار شده بود. و مردم این نکته را دریافتند.
در میان معجونی از طراحی فوق العاده زیبا، سختافزار قرصومحکم و نرمافزاری که برای این ماشین طراحی شده بود (نه اینکه مانند اندروید بر روی آن سوار شده باشد)، فرهنگ اپل تبدیل به یک فرقه از مشتریان پرستشگر جابز شد که آرزو و تمایل شدیدی به خرید هرچیزی داشتند که یک حرف i کوچک در جلوی نام آن قرار گرفته بود.
احتمالا ماها هم یکی از این افراد بودهایم و هنوز هم تا حد فراوانی هستیم.
محصولات اپل بیشتر از تمام ابزارهای تکنولوژی که تا کنون استفاده کردهایم، از نظر طراحی و کارآیی ما را به احساس ایدهآل و عالی بودن نزدیک کرده اند.
آغازی بر یک پایان
هنگامی که شما به اوج میرسید، همه اینها شما را ترک میکنند و سقوط اجتنابناپذیر میشود (صائب تبریزی: فواره چون بلند شود سرنگون شود). شاید اپل هنوز دقیقا در این نقطه قرار نگرفته باشد، اما اکنون بر لبه تیغ ایستاده و هر دو سو را به خوبی میبیند.
آنچه که اپل را جذاب و متمایز میساخت، اکنون تبدیل به تفسیر و تاویلی از اپل شده که آن را مانند هر شرکت دیگری با انگیزه و پس زمینه سود میسنجد. هنگامی که به چشمان جابز مینگریستی، خلق یک تکنولوژی با جزئیات فراوان را میدیدی که شمهای کوتاه و گذرا از کمال بود. اما اکنون هنگامی که به چشمان تیم کوک نگاه میکنیم، تنها بر حول محور وال استریت و گزارشات سود و درآمد حاصله میچرخد.
نرم افزاری که تا کنون «به همین سادگی کار میکرد»، اکنون کند شده و گاها با مشکلات قابل توجهی (لینک) روبرو است. به گونهای که با عرضه هر نسخه جدید سیستم عامل باید منتظر رفع مشکلات جدی آن توسط شرکت باشیم. سختافزار نیز باگهایی دارد (لینک) و قدرتی کمتر از حد انتظار را عرضه میکند. طراحی صنعتی که روزگاری جهان را گرفتار خود کرده بود، اکنون تکراری و خسته کننده میشود که با هیاهو و تبلیغات (گاها تهوع آور) به کپی از قابلیتهای دیگران مشغول است.
و اینها تازه مشکلاتی است که اپل قابلیت و شانس حل آنها را دارد.
و در افق آینده این شرکت ایرادات و مشکلات بزرگتری نیز خودنمایی می کنند: برای مثال، اینکه اپل چگونه قصد دارد با اندروید و ویندوز رقابت کند؟
هر دو رقیب ثابت کردهاند که در سالهای اخیر با سرعت شگفت آوری میتوانند در بازار گسترش یابند و نه تنها از نظر صراحی صنعتی و ظاهر با اپل به رقابت بپردازند، که از نظر کارکرد و کاربرد پذیری هم به خوبی از پس این کار بر خواهند آمد.
هر دو شرکت کاملا نوآورانه ظاهر شدهاند، نه اینکه تمام بروز شخصیت و ماهیت بیرونی خود را در یک محصول منفرد جستجو کنند.
هر دو شرکت در مسیر صعود قرار دارند و هنوز نشانی از سقوط نیست.
اپل باید محصول بزرگ بعدیش را پیدا کند
از نظر طیف گستردهای از کاربران آیفون ۶S یکی از بهترین (اگر نه بهترین) تلفنهای هوشمند موجود در بازار است. اگرچه عالی است، اما ما پیشتر میدانستیم که اپل می تواند تلفنهای بسیار خوبی بسازد. آنچه ما نیاز داریم، یک نقشه جایگزین است زیرا فروش موبایلها میتواند نموداری مسطح و بدون رشد را دنبال کند و حتی بدتر از آن رو به کاهش بگذارد.
اپل واچ هم عالی است، اما تا هنگامی که سیاست کاری آیفونها را دنبال میکند، نمیتواند آن محصولی باشد که اپل روی آن حساب کند. جذابیت این ساعت غیرقابل انکار است، اما این محصول هم در انجام هر کاری بهتر از موبایلهای شرکت، از اکنون شکست خورده است!
پروژه ماشین بدون راننده (خودران) هم امیدوار کننده به نظر میرسد، اما رقابت با گوگل و تسلا، و همچنین دیگر غولهای صنعت اتومبیل مانند لکسوس و مرسدس نیز رقابتی دشوار و سرشار از چالشهای فناورانه، خطوط قرمز قوانین ملی و بینالمللی و تغییرات کنوانسیونهای حمل و نقل قرن گذشته است.
خب، قدم بزرگ بعدی چیست؟
نمیدانم، و به نظر میرسد که اپل هم هنوز نمی داند. اما تا زمانی که پاسخ این سوال را پیدا کند، اپل هم در مسیری قرار دارد که شرکتهای روزیروزگاری غولآسا و عالی طی کردند و روزهای بسیار خوب گذشته را پشت سر گذاردند.