همه کودکان در سراسر دنیا از بازی غایبباشک که همان “قایمموشک” خودمان است لذت میبرند، برای آنها هیچ چیز هیجان انگیزتر از این نیست که یک نفر را مجبور کنند چشم بگذارد و دیگری پنهان شود.
با این حال، روانشناسان و نیز والدین بر این باورند که پیش از سنین رفتن به مدرسه، کودکان به شکل باورنکردنی معنای پنهان شدن واقعی را درک نمیکنند و قادر به این کار نیستند. آنها تنها با بستن چشمان خود و یا پوشاندن صورتشان در حالی که باقی قسمتهای بدن را در معرض دید قرار میدهند، تصور میکنند که خود را پنهان کردهاند.
مدتهای مدیدی بود که این طرز پنهان شدن کودکان نوعی خودمحوری تفسیر میشد. از طرفی، روانشناسان امروزی این طور استدلال میکردهاند که کودکان در سنین پیش از مدرسه، قادر نیستند تصویر خود را از دید شخصی دیگر تشخیص دهند، که این امری طبیعی است. آنها با همان درک پایین و قدرت تشخیص ضعیفی که دارند به اشتباه تصور میکنند زمانیکه به عنوان مثال چشمهای خود را میبندند، دیگران هم به اندازه آنها قدرت دید دارند. به عبارت دیگر، آنها فکر میکنند اطرافیان هم دنیا را همان طور میبینند که آنها میبینند. روانشناسان عقیده دارند کودکان زمان پنهان شدن به این دلیل چشمهای خود را میبندند که قدرت کم خود را در دیدن با قدرت دید دیگران تلفیق کنند.
محققان در ادامه آزمایشات و مطالعات خود در این رابطه، کودکانی در رده سنی ٢ تا ۴ سال را مورد بررسی قرار دادند. نتایج به دست آمده به طرز غیر قابل باوری حاکی از آن بود که عدم توانایی کودکان در پنهان شدن به طور قطع ناشی از حس خود محوری طبیعی آنهاست.
چه کسی میتواند آنها را ببیند؟
در این آزمایشات محققان هرکدام از کودکان را در کنار فرد بزرگسالی نشاندند که آن شخص چشمها یا گوشهای آنها را با دست پوشانده بود. از کودکان سؤال شد که آیا میتوانند چیزی ببینند یا بشنوند؟ آنها پاسخ منفی دادند. همین عمل با بستن دهان کودکان نیز تکرار و همان پاسخ دریافت شد.
طی این آزمایش محققان این طور نتیجهگیری کردند که کودکان با دادن پاسخهای منفی، در حقیقت احساس و درک واقعی خود را از آن وضعیت منعکس کردهاند. یعنی تا زمانی که چشمها، گوشها و دهان آنها کاملاً بسته است، آنها قادر نخواهند بود ببینند، بشنوند و یا صحبت کنند.
ذهن آنها درگیر این مسئله بود که با وجود این که آن شخص بزرگسال در کنار آنها و در معرض دیدشان است، پس چرا با بستن شدن چشمهایشان دیگر قادر به دیدن او نیستند؟ آنها این نکته را متوجه شدند که برای اینکه بتوانند یک نفر را تماماً به وضوح ببینند میبایست بین آنها و آن شخص تماس چشمی متقابل برقرار شود. در نتیجه برداشت آنها از این آزمایش در این جمله خلاصه میشد: “من میتوانم تو را ببینم تنها در صورتی که تو بتوانی من را ببینی، و برعکس.”
تمایل به برقراری یک رابطه دوطرفه
کودکان اغلب با تمام توان خود سعی میکنند به اطرافیان نشان دهند که خودمحور نیستند. آنها در سنین پیش از مدرسه تمام دنیا را از دیدگاه خود و گرداگرد خود میبینند و توقع دارند دیگران هم همین دیدگاه را داشته باشند. آنها این دیدگاه را در موقعیتهای مختلف و حتی غیر ضروری نیز به کار میگیرند. به عنوان مثال زمانی که از آنها سؤال شد آیا با بستن چشمهایشان همچنان قادر به دیدن خواهند بود و آنها پاسخ منفی دادند، در حقیقت آنها بر این باور بودند که با بسته شدن چشمهایشان دیگران نیز قادر به دیدن آنها نخواهند بود.
بنابراین، این منطق غلط کودکان و روش اشتباه آنها در پنهان شدن و نیز پاسخ منفی آنها، این نتیجه را میدهد که کودکان در برقراری ارتباط با شخص و یا محیط اطراف تنها زمانی این احساس ناتوانی را ندارند که به شکلی متقابل و با تماسی چشمی با آن در ارتباط باشند. علاوه بر این، طی این آزمایشات محققان دریافتند کودکانی که در پنهان شدن مهارت نداشتند، تمایل بیشتری به برقراری ارتباط با دیگران و مکالمه با آنها داشتند تا آنهایی که توانسته بودند خود را بهتر پنهان کنند.
نتایج به دست آمده حاکی از این است که میل طبیعی و غریزی کودکان و ارجحیت آنها، برقراری روابط متقابل و انجام سرگرمیهای مشترک است. کودکان در پی آن هستند که موقعیتی فراهم کنند تا بیشتر با اطرافیان در تعاملی متقابل و مرتبط باشند و برای رسیدن به این خواسته، تمام تلاش خود را میکنند. آنها بیشتر مایل هستند با افرادی مواجه شوند که تنها به آنها نگاه نمیکنند، بلکه به دقت به آنها چشم بدوزند، افرادی که صحبتهای آنها را فقط نشنوند، بلکه به آنها گوش دهند و در آخر، افرادی که با آنها صرفاً حرف نمیزنند، بلکه گاهی از آنها سؤال کنند و یا به صحبتهای آنها پاسخ دهند و به عبارتی با آنها مکالمهای مشترک و دوجانبه داشته باشند.
به این ترتیب، کودکان تمام سعی خود را میکنند تا در ارتباط با دیگران از این حس خودمحوری تا جای ممکن فاصله بگیرند و اصرار بر برقراری رابطهای دو جانبه و مشترک دارند. در آخر، همه ما باید کودکان را در این زمینه الگوی خود قرار دهیم و این حس تعامل دوستی آنها را با همزیستان همیشگی خود حفظ کنیم.