یکشنبه, ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
  • EN
  • تبلیغات
  • تماس با ما
  • درباره ما
فوت و فن
  • دانش و فن
    • موبایل و تبلت
    • هوش مصنوعی
    • اپراتورها و وب
    • برنامه و نرم افزار
    • دنیای بازی
    • گوناگون
      • تلویزیون
      • سخت افزار
  • اقتصاد
    • اقتصاد بین الملل
    • بازارها
    • بانکداری و تجارت الکترونیک
    • خودرو
    • وبگردی
    • رپورتاژ
  • ورزش
    • فوتبال
    • موتوری
  • سبک زندگی
    • سلامت
    • تغذیه
    • طبیعت
    • حیوانات
    • آشپزی
    • خلاقیت
  • گردشگری
    • گردشگری
  • فرهنگ و هنر
    • فیلم و سریال
    • کتاب و مجله
    • آثار باستانی
    • صنایع دستی
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدیو
    • خودمونی
    • همیاری
خودمونی

چیزی روی جدول شکست

احمد شریعتی 19 خرداد 1395
A+A-
Reset
1
من… هستم…
این چیزیه که وقتی بیدار میشی به خودت میگی، سردی بودن، وجودت رو فرا می‌گیره.
از خوابیدن و از بیدار شدن متنفرم. از آدمایی که می‌خندند، از آدمایی که شادن… از اینکه هدف دارند و این هدف رو قطعیت زندگی می دونن… از اینکه امید دارند.

دیروز در مورد اگزیستانسیالیسم خوندم، نتیجم:
"it doesn't matter what you choose it only matters when you choose"
(اهمیت نداره چی انتخاب می‌کنی تنها وقتی اهمیت پیدا می‌کنه که انتخاب می‌کنی)
تو استخر به این نتیجه رسیدم.

لویس کرل میگه  "از شروع شروع آغاز کن و تا پایان برو و بعد به ایست"
اینو دیروز ته یه بازی کامپیوتری به نام Alice is dead (آلیس مرده) دیدم
ته یه بازی دیگه به نام amnesia  (فراموشی)  نوشته بود:
 if you stare into the abyss the abyss will stare back at you  
(اگر به عمق نیستی نگاه کنی، نیستی برمیگرده و تو رو نگاه می کنه)
برداشتی از نیچه ست
…
حسن سر لبه یه جدول نشسته بود.
حسن گشنه بود. چند روزی بود که چیزی نخورده بود با این وجود گرسنگی چیزی نبود که بیشتر اذیتش می‌کرد، گرما بود. از چسبیدن لباس پُرعرقش به بدنش بدش می‌اومد.

تقی کنارش ظاهر شد. به همون حالت نشسته بود و جلو رو نگاه می‌کرد تقی امروز وقت نکرده بود غذا بخوره… یا نخواسته بود غذا بخوره… در هر صورت گرسنه بود بدون اینکه سرش رو برگردونه به حسن گفت "دردت رو درک می‌کنم، می‌فهمم که چی میکشی".

حسن بدون اینکه سرش رو برگردونه یا حالت صورتش هیچ تغییری کنه چیزی درونش شکست. چیزی از خشم… چیزی از عصبانیت…. چیزی از تکرار… چیزی از بی خیالی…. پیراهن پرعرق که به پوستش چسبیده بود سریع جای این حس‌ها رو گرفت.

"تقی چند سال بعد" اومد و کنار این دو نشست نگاهی به "تقی قبل" کرد نگاهی به حسن کرد و بعد به جلو نگاه کرد. "تقی چند سال بعد" ورشکست شده بود، خیلی وقت بود که چیزی نخورده بود. گرما اذیتش می‌کرد عرق کرده بود و لباسش به بدنش چسبیده بود. براش فرقی نمی‌کرد که اون دوتا دردش رو می‌فهمن یا نه، اصلا این فکرها رو نمی‌کرد. تنها فکری که می‌کرد این بود که چقدر بدش میاد که پیراهنش به بدنش چسبیده.

علی… کنار این سه نشست.
لبه جدول چهار آدم نشسته بودند بدون هیچ حس و حالتی جلوی خود رو نگاه می‌کردند.
علی گرسنه بود امروز نخواسته بود غذا بخوره، وقت نکرده بود. با خودش گفت "من درک می‌کنم که اینا چی می‌کشن".
چیزی روی جدول شکست. جدولی که تا نهایت نیستی ادامه پیدا می‌کرد جدولی پُر از حسن و علی و تقی….

شاد باشید

اگزیستانسیالیسمخودمونیعمق نیستی
0 نظر FacebookTwitterPinterestLinkedinTumblrVKEmail
احمد شریعتی

من احمد شریعتی هستم. اسمای زیادی داشتم در طول زندگی اَمَد، آمِد، اَخمِد، شریعتی!، آقای شریعتی، مهندس، دکتر (که هرکی این دوتای رو بهم میگفت میگفتم "هفت جدو آبادته!") استاد شریعتی، شراره، و شِری. از این همه اسم سه تا دوام اُورد، شریعتی، احمَد! و شِری. شِری رو دوستان مونث نزدیک قدیمی صدام می‌کنن، شریعتی و احمَد رو بقیه. در رسانه‌های اجتماعی به sharahus معروفم، که خودش قصه طولانی داره یه وقت واست تعریف می‌کنم، مال وقتیه که یاهو میل صد مگ جا به زور میدادو فقط مال آمریکا بود. نوشتن به زبان انگلیسی رو از سال ۸۲ اینا شروع کردم، فارسی رو همین تو فوت و فن (بهمن ۹۴) شروع کردم تخصصم نبود، ولی خب بالاخره باید یه‌جایی این فکر‌ها رو خالی کرد مخاطب داشتن هم کم آتیش بیارو هیزم کش این موضوع نبود... احمَد!... هانْ!! الان میام!... خب من باید برم. فوق لیسانس مترجمی هستم. من احمد شریعتی هستم.

مطلب قبلی
استقبال از رمضان در کشورهای مختلف
مطلب بعدی
بازیگرانی که ثروتمند متولد شدند

شما هم نظر دهید Cancel Reply

برای دفعه بعد که نظر می‌دهم نام و ایمیل من را در این مرورگر ذخیره کنید.

* با استفاده از این فرم، با ذخیره و مدیریت داده‌های خود توسط این وب سایت موافقت می‌کنم.

مطالب مرتبط

  • به قول آقای فراستی در نیامده!

    28 خرداد 1395
  • داستان مردی که سه بار عاشق شد

    23 خرداد 1395
  • مسولان لطفا باب اسفنجی را بازداشت کنند!

    19 خرداد 1395
  • ما و دعای مجیر و ماه رمضان

    18 خرداد 1395
  • رویای زندگی خودت را بازی کن

    11 خرداد 1395
  • لذت شیرین گاز زدن به بستنی کاکائویی

    9 خرداد 1395
  • دوستت دارم

    29 اردیبهشت 1395
  • یک بحث فلسفی در مورد اینکه عمر دیاب...

    21 اردیبهشت 1395
  • یک شب نگاری کاملا فوتبالی عرفانی

    18 اردیبهشت 1395
  • آدمای مرفه بی درد، درد آدمای ندار رو...

    14 اردیبهشت 1395
  • تجویزی یا تعریفی؟

    13 اردیبهشت 1395
  • منم یکی از اون هفت هزارتام!

    12 اردیبهشت 1395
  • یک کاسه ماست با نون حلال

    12 اردیبهشت 1395

درباره فوت و فن

درباره فوت و فن

با ما تجربه‌ای جذاب از دنیای اطراف را داشته باشید.

در «فوت و فن»، ما به دنبال راه‌های ساده و کاربردی برای بهبود زندگی هستیم. واژهٔ «فن» در فارسی به معنای «شگرد» و «ترفند» است. ما تلاش می‌کنیم این ترفندها را در زندگی روزمره خود به کار ببریم و مطالبی شگفت‌انگیز و مفید را با شما به اشتراک بگذاریم. هدف ما این است که با به اشتراک گذاشتن تجربیات و آموخته‌های خود، به شما کمک کنیم تا روش‌های جدید و ایده‌های تازه‌ای را در زندگی خود بکار ببرید. با ما همراه باشید تا زندگی را با کمک «فوت و فن»، به یک تجربهٔ خلاقانه و لذت‌بخش تبدیل کنیم.

لینک‌های مفید

تماس با ما

 

تبلیغات در فوت و فن

 

درباره ما

Facebook Twitter Instagram Linkedin Tumblr Youtube Email

حامیان

2010-2025@ - All Right Reserved. Designed and Developed by FOOTOFAN

فوت و فن
  • دانش و فن
    • موبایل و تبلت
    • هوش مصنوعی
    • اپراتورها و وب
    • برنامه و نرم افزار
    • دنیای بازی
    • گوناگون
      • سخت افزار
      • تلویزیون
  • اقتصاد
    • اقتصاد بین الملل
    • بازارها
    • بانکداری و تجارت الکترونیک
    • خودرو
    • وبگردی
    • رپورتاژ
  • ورزش
    • فوتبال
    • موتوری
    • تنیس
  • سبک زندگی
    • سلامت
    • تغذیه
    • طبیعت
    • حیوانات
    • خلاقیت
    • آشپزی
  • گردشگری
    • گردشگری
  • فرهنگ و هنر
    • فیلم و سریال
    • کتاب و مجله
    • آثار باستانی
    • صنایع دستی
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدیو
    • خودمونی
    • همیاری
  • English