قسمت سوم فصل دوم سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon) تا به اینجای کار بهترین قسمت فصل بوده و جنگ داخلی تارگرین را به روشهای بسیار خوب و شگفتانگیزی پیش برده است. این فصل تا اینجای کار بسیار قوی اما نه چندان تماشایی بوده که کاملاً خوب است چراکه به تدریج در حال زمینهسازی به سمت رقص اژدهایان است که به درستی شروع شده و توسعه کاراکتری خوب نیز پایه محکمی برای آن فراهم کرده است.
هشدار اسپویل!
قسمت سوم فصل دوم با این وجود یک پیشرفت است؛ ممکن است همه چیز واقعاً شعلهور و اکشن نباشد اما بازی شروع شده است. این سفری است که برخی از بهترین جنبههای فصل اول را بازگردانده و باعث شده تا بینندهها درباره اتفاقات بعدی بسیار هیجانزده باشند.
یکی از بزرگترین نگرانیهای من در رابطه با این فصل، جدایی رینیرا و آلیسنت است که با توجه به اینکه آنها در دو سمت مخالف جنگ داخلی هستند، کاملاً ضروری است. با این حال، رابطه آنها مرکز و قلب فصل اول بود. این مهمترین داستان سریال است و این نگرانی وجود داشت که سریال از آن فاصله زیادی بگیرد چراکه رابطه آنها هسته احساسی و موضوعی قویای محسوب میشود.
با این حال، قسمت سوم بار دیگر آنها را باز گردانده است. در حالی که انجام این کار کمی ساختگی و احمقانه به نظر میرسید و ریسک بسیار بزرگی از سمت رینیرا بود و لباس مدل او نیز چندان مخفی کارانه نبوده اما وسیلهای برای رسیدن به هدفی کاملاً ارزشمند بوده است. وقتی که اولیویا کوک و اما دارسی در این صحنه در کنار هم قرار میگیرند، کل صحنه زنده میشود.
آنها به خوبی در کنار هم بازی میکنند و بیننده واقعاً طیف وسیعی از احساسات را دریافت میکند و متوجه میشود که آنها هنوز هم به یکدیگر اهمیت میدهند و در عین حال نیز صدمه، پشیمانی و عصبانیت مشترکی از زمان آخرین دیدار خودشان دارند؛ سرسختی و غرور است که مانع از رسیدن به راه حلی واقعی است. ماهیت استتار رینیرا در اینجا به خوبی کار میکند چراکه این صحنه باید کوچک باشد و نمیتواند یک رویارویی انفجاری باشد و همین نیز سبب شده تا ما شاهد نتیجهای بسیار تحسینبرانگیزتر و رضایتبخشتر باشیم.
در قسمت سوم فصل دوم سریال «خاندان اژدها» توسعه کاراکتری قویای در حال انجام است. تام گلین کارنی همچنین بازی بسیار خوبی در نقش شاه اگان دارد و رابطه او با ایموند نیز لایهای اضافه به شخصیت او بخشیده است. ظرافت اجرای ایوان میچل در اینجا بسیار جالب بوده و او توانسته غم و اندوه را به آرامی نشان بدهد و آشکار کند که او چطور در تضاد با شاه اگان قرار دارد. با این حال، جدای از آلیسنت و رینیرا، بهترین توسعه کاراکتری در این قسمت مربوط به دیمون است.
جدای از صحنه طوفانی او با رینیرا در قسمت دوم، این گونه احساس میشود که سرکشی دیمون با بازی مت اسمیت کمی هدر رفته اما قسمت سوم توانسته در رابطه با آن کار درستی را انجام بدهد. هارنهال مکانی بسیار جذاب و دلهرهآور است و دیمون نیز کاملاً همسو با آن است. کارگردان گیتا وی پتل توانسته صحنهها را میخکوبکننده بسازد، صحنههایی که واقعاً منحصربهفرد هستند و شبیه هیچ جای دیگری در هفت پادشاهی وستروس نیستند. نتیجه قدم زدن دیمون در قلعه نیز پیدا کردن چند مرد است که او را میپذیرند و از او میخواهند تا همراه با آنها غذا بخورد.
بازگشت میلی آلکاک در نقش رینیرا نیز در اینجا بسیار خوب بوده است. این فقط یک فن سرویس نبوده بلکه باعث شده تا به خوبی اختلاف در ازدواج و ذهن دیمون را نمایان سازد. او نسخه ایدهآل رینیرا است، کسی که نگاهش به دیمون است و همین نیز سبب شده تا حضور او در این قسمت بسیار لذتبخش و جالب باشد.
با اینکه این قسمت بسیار خوبی است اما قسمت کاملی نیست. مطمئناً حضور بیشتر هلنا تارگرین میتوانست جالب باشد چراکه همچنان پیامدهای رویداد بلاد و چیز ادامه دارد و فیا سابان اجرای فوقالعادهای در این نقش دارد. صحنههای مربوط به رینا نیز بسیار خوب بود اما بهتر بود که قبل از اینکه این شخصیت کنار گذاشته شود، حس بهتری از شخصیت وی و همچنین احساسش از آنکه اژدهایی ندارد را به نمایش میگذاشت. اما نقد اصلی به این قسمت مربوط به نبرد آسیاب سوزان است.
با توجه به اینکه عنوان این قسمت نیز The Burning Mill است، سریال در واقع صحنه چندانی مرتبط با آن را به نمایش در نمیآورد. اینکه چطور این درگیری به نمایش گذاشته شده و هیچ شخصیت اصلی درگیر آن نبوده و فقط شکاف میان سبزها و سیاهان در وستروس را نشان داده و مربوط به درگیری قدیمی بین بلکوودز و براکنز است، جالب توجه است.
مطمئناً پرش از رویارویی چندین پسر به صحنه اجساد بسیار زیاد مؤثر است اما انتظار میرفت که این قسمت حداقل صحنه اکشن کوتاهی را ارائه بدهد. مشخص نیست که تصمیم آنها برای نشان ندادن این صحنه برای صرفهجویی در بودجه بوده یا تصمیمی مرتبط با داستان بوده اما قطعاً در ادامه جنگهای زیادی در راه است ولی باید گفت که این تصمیم آنها تنها مشکل قسمت سوم فصل دوم سریال «خاندان اژدها» بوده است.