قسمت ششم از فصل دوم سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon) ادامه پیامدهای ناشی از نبرد روکرست را به نمایش در میآورد و با یک داستانسرایی محکم اما نهچندان تماشایی، زمینه را برای پایان این فصل مهیا میکند. پیشدرآمد سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) بار دیگر به همان ریتم کُند ابتدای فصل و قبل از شروع رقص اژدهایان در قسمت چهارم بازگشته است اما این چیز بدی نیست. در همین حین نیز زمینهسازیهای جالب و توسعه شخصیتی خوبی در کینگزلندینگ، هارنهال و دراگوناستون صورت میگیرد اما همه آنها عملکرد خوبی ندارند.
هشدار اسپویل!
درامای قوی در کینگزلندینگ
شبیه به فصل دوم سریال «بازی تاج و تخت» و دیگر فصول، داستانسرایی کینگزلندینگ جایی است که فصل دوم سریال «خاندان اژدها» برخی از بهترین کارهای خودش را ارائه میدهد. این خیلی تعجبآور نیست چراکه اینجا پایتختی است که بسیاری از دسیسههای سیاسی در آن اتفاق میافتد و بسیاری از پیچیدهترین شخصیتها در آن حضور دارند.
در این قسمت توسعه کاراکتری عالی و همچنین تعامل بین زوجهای مختلفی از بازیگران وجود دارد. این شامل تعامل بین آلیسنت هایتاور و پسرش ایموند، تعامل ایموند با برادرش شاه ایگان و تعامل ایگان با لریس استرانگ است. هر کدام از این موارد به درام و دسیسه اضافه کردند و روابط موجود آنها را توسعه دادهاند. همین گفتگوهای کوچک است که در آن، برای قدرت تصمیمگیری میشود و تغییری واقعی میتواند رخ بدهد، بنابراین، با اینکه آنها رویدادها و گفتگوهای کوچکی هستند اما تماشای طرحها و نبردهای سیاسی مختلف جذاب و جالبتوجه است.
در جایی دیگر در کینگزلندینگ، شورشها یک پیچش وحشیانه به شمار میروند که تلنگری فوری به روند داستان میزنند. سریال به طور فزایندهای این شورشها را با شخصیتهایی مانند هیو همر و اولف وایت زمینهسازی کرده و در نهایت نیز باعث شد تا تصویری قدرتمند از مبارزات افراد کوچک را به نمایش بگذارد. این قسمت کار خوبی در ایجاد ترس و وحشت ایجاد کرده است چراکه بینندگان نسبت به سرنوشت شخصیت هلنا بسیار نگران هستند، خصوصاً اینکه او شخصیت دوستداشتنی است. این در حالی است که کارگردان آندریج پارک توانسته همین این موارد را به خوبی در این قسمت بگنجاند و به نمایش در بیاورد.
ادامه داستان رویاهای دیمون با حضور ویسریس
با اینکه انتقادهایی نسبت به داستان دیمون در فصل دوم سریال «خاندان اژدها» وجود دارد اما داستان دیمون در چند قسمت گذشته جالب بوده است و توانسته کاوشی عالی در روح و روان او داشته باشد. با این حال، بازگشت پدی کنسیدین بهعنوان پادشاه ویسریس اول تارگرین توانسته این قسمت و همچنین داستان دیمون را بسیار جالبتر کند.
شخصیت ویسریس بهترین شخصیت در فصل اول بود و پدی کانسیدین توانسته یکی از بهترین نقشآفرینیها را در این مجموعه ارائه بدهد و بازگشت او برای حضور در این صحنه بسیار عالی و جذاب بوده است. ویسریس شخصیتی تعیینکننده و برجسته در قوس داستانی دیمون به شمار میرود و همه اتفاقات به خاطر او یا در پاسخ به او بوده است و بنابراین، حضور دوباره او در داستان بسیار مهم است.
رؤیاهای دیمون از ویسریس برای کامل کردن قوس داستانی او عالی هستند. واضح است که دیمون مقدار زیادی پشیمانی و اندوه نسبت به رفتارش دارد و از این پشیمان است که چرا در وقت نیاز در کنار برادرش نبوده و همین نیز باعث شده تا برادرش تاج و تخت را به او ندهد. احتمالاً این نقطه پایان قوی برای رؤیاهای دیمون است و از این بعد نیز احتمالاً خبری از این رؤیاها نخواهد بود.
عدم توسعه داستانی تیم سیاه
جدای از شخصیت دیمون، همه چیز در سمت تیم رینیرا ثابت بوده است. تلاش استفن دارکلین برای به دست آوردن اژدها به یک تراژدی ختم شد اما همچنان صحنه قدرتمندی بود؛ با اینکه بینندهها زمان زیادی را با این شخصیت سپری نکردند اما همچنان نیز نسبت به این شخصیت ارتباط احساس میکنند و برای او تأسف میخورند. این صحنه همچنین به خوبی رویدادهای پایان این قسمت را زمینهسازی میکند که در آن، آدام از هال سوارکار جدید اژدهای سیاسموک میشود.
سکانس پایانی قسمت ششم به هنگام به تصویر کشیدن سیاسموک بسیار خوب ساخته شده و بسیار سرگرمکننده است اما این مسئله را نمیتوان در رابطه با صحنههای قبلی مرتبط با شخصیت آلین گفت. هر دو کاراکتر آلین و آدام جالب هستند اما صحنههای میان آلین و کورلیس واقعاً تکراری شده چراکه هر دفعه آنها در رابطه با کار کردن آلین برای کورلیس در همان محیط کشتیسازی صحبت میکنند و اتفاق خاصی رخ نمیدهد.
به طور مشابه نیز تاکنون خط داستانی ویل نیز چیز چندانی ارائه نکرده است. فیبی کمپبل بازیگر بااستعدادی است و متأسفانه در فصل دوم سریال «خاندان اژدها» نیز فرصت چندانی به وی داده نشده است. بازی او در نقش رینا خوب است اما این شخصیت توسعه پیدا نکرده و داستان مربوط به آنها نیز پیرامون چند بچه جوان است که هنوز چیزی ارائه ندادند که بیننده را مجذوب خود کنند.
در پایان باید گفت که قسمت ششم از فصل دوم توانسته داستان را در یک نقطه اوج به پایان برساند. این اوج نه تنها مربوط به اژدهای سیاسموک و آدام است بلکه به رابطه رینیرا و میساریا مربوط میشود. مکالمه آنها به ویژه داستان گذشته میساریا عمق زیادی به این شخصیتها اضافه کرده و رابطه آنها نیز توانسته لایههای بیشتری به شخصیت آنها بیفزاید.