قسمت هشتم از فصل دوم سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon) داستان این فصل از سریال را به یک نقطه پایان رساند، پایانی که عمدتاً عالی است اما در بخشهایی نیز خستهکننده است.
هشدار اسپویل!
چیزهای زیادی برای بررسی در قسمت پایانی این سریال وجود دارد که شامل متحد شدن دوباره رینیرا تارگرین با دیمون تارگرین، دیدار دوباره رینیرا با آلیسنت هایتاور، فرار شاه اگان دوم تارگرین از کینگزلندینگ توسط لریس استرانگ و همچنین چشماندازهای متعددی که عذاب زیادی را به تصویر میکشند. این قسمت برخی از قوسهای داستانی این فصل را به پایان میرساند و در عین حال نیز زمینه را برای فصل سوم فراهم میکند و در بیشتر موارد نیز این کار را به خوبی انجام میدهد.
صحنههای رینیرا با دیمون و آلیسنت فوقالعاده هستند
رینیرا تارگرین قبلاً صحنههای درخشانی با دیمون تارگرین و آلیسنت هایتاور در فصل دوم داشته است، اولی در قسمت دوم و دومی در قسمت سوم بوده است و در قسمت پایانی نیز بار دیگر شاهد چنین صحنههای درخشانی هستیم. اما دارسی همیشه عالی ظاهر شده اما وقتی بازیگران سریال «خاندان اژدها» گرد هم میآیند، جادوی واقعی به وجود میآید.
صحنه گفتگوی رینیرا و دیمون به زبان والریایی واقعاً عالی است و بیننده از دید مجدد این دو در هارنهال لذت بردند، جایی که سرانجام دیمون بار دیگر وفاداری خودش را به رینیرا اعلام کرد و زانو زد. بار دیگر، این صحنهها به خوبی توسط اما دارسی و مت اسمیت بازی شدند. آنها به خوبی در مقابل هم بازی کردند و یک جرقه آتشین و همچنین کمی سرگرمکننده و جالب در صحنههای آنها وجود داشته است. این کار باعث شده تا آنها بار دیگر در کنار هم قرار بگیرند و قوس داستانیشان به جلو حرکت کند و قرار داشتن این دو نفر در کنار هم بدون شک چیزی بود که فصل دوم از کمبود آن رنج میبرد.
همین را میتوان درباره اما دارسی و اولیویا کوک بیان کرد. آنها به خوبی از پس نقشهای خود بر آمدند و کاری کردند که این صحنه بسیار تأثیرگذار و جذاب باشد. بینندگان دوستیای که آنها مدتها از دست دادهاند و عشقی که زمانی وجود داشته و به نفرت تبدیل شده است را به خوبی احساس میکنند. اندکی کج خلقی در رینیرا وجود دارد اما این صحنه توانسته به طرز خارقالعاده ملاقات قبلی آنها در کینگزلندینگ را به شکلی برعکس به نمایش بگذارد.
اکنون این آلیسنت است که در آرزوی آزادی است که علیه وظیفه خودش شورش کرده است. در همین حین نیز رینیرا از گمراه شدن از مسیری که احساس میکند توسط خدایان تعیین شده، امتناع میکند. من در مورد رفتن آلیسنت به دراگون استون و نحوه اجرای آن کمی نگران بودم چراکه این کار باعث میشد تا شخصیتش تضعیف شود. اما فکر نمیکنم که این قسمت این کار را انجام داده باشد چراکه کاملاً مشخص است که آلیسنت کجا و چرا اشتباه کرده اما یک رقت، قدرت و تراژدی واقعی در برخورد آنها وجود دارد که بیننده را جذب خودش میکند.
لحظات شخصیتی عالی متعدد قسمت پایانی
سریال «خاندان اژدها» درست مانند سریال «بازی تاج و تخت»، بر اساس توسعه شخصیتی بنا شده است و فقط مربوط به جنگهای حماسی یا اژدهایان نیست. مطمئناً جنگ و اژدها به طور غیر قابل انکاری جالب هستند و وقتی به درستی اجرا شوند، واقعاً دیدنی هستند اما برای اینکه اهمیت پیدا کنند، به توسعه و پویایی کاراکتری و زیربنایی نیاز دارند و صحنههایی که دو یا سه کاراکتر در اتاقی با هم به صحبت میپردازند، واقعاً عالی هستند.
چنین صحنههایی در قسمت پایانی فصل دوم سریال «خاندان اژدها» وجود دارند. شاه اگان دوم و لاریس استرانگ بهعنوان یکی از بهترین دونفرهها در کل سریال ظاهر شدند و صحنههای آنها نیز از جمله صحنههایی است که به خوبی توانسته جنبههای سیاسی سریال «بازی تاج و تخت» را تداعی کند. هر دوی این شخصیتها کارهای وحشتناکی انجام دادهاند اما سریال راهی برای کنار هم قرار دادن این شخصیتها پیدا کرده است، به گونهای که هر دو بدون اینکه گناهان قبلیشان بخشیده شود، قابل درک شدهاند.
همین نیز در مورد سر کریستون کول در این قسمت صدق میکند، کسی که یک سخنرانی بزرگ درباره افتخار با گواین هایتاور دارد. شخصیت کول منفورترین فرد در تیم سبزها است اما غم و اندوهی وجود دارد که همراه با اجرای بینظیر فابین فرانکل باعث شده تا این شخصیت بسیار انسانیتر باشد.
مکالمه آلین از هال با کورلیس ولاریون نیز چیزی مشابهی دارد. درست همانند مکالمه جاکریس ولاریون با رینیرا در قسمت قبلی، آلین هال در اینجا با خشم از زندگی و بزرگ شدن بهعنوان یک فرزند نامشروع میگوید و درک بهتری به بینندهها میدهد. با اینکه مکالمات آلین و کورلیس در قسمتهای فصل دوم سریال بسیار خستهکننده شده بودند اما مکالمه آنها در این قسمت توانست نکات ارزشمند و خوبی را ارائه بدهد.
جاکریس تارگرین نیز بخشی از صحنههای بسیار خوب این قسمت بوده که مهمترین آنها برخوردش با اولف سفید بود. آنها واقعاً تضاد میان اشرافزاده و مردم عالی را به گونهای برجسته کردند که بینندگان کمتر میبینند چراکه دیدن این دو قشر در سر یک میز به ندرت رخ میدهد. سریال «خاندان اژدها» گاهی اوقات بیش از حد جدی است و شخصیت اولف نیز توانسته حس شوخ طبعی بیشتری را به این قسمت اضافه کند.
همچنین لحظات شخصیتی مشابه دیگری نیز وجود دارند که بسیار عالی هستند و شامل صحنههای ایموند و هلینا تارگرین است. اگرچه همه آنها به خوبی به نمایش گذاشته نمیشوند. صحنههای تایلند لنیستر با تریارکی کمی طنز دارد و سرگرمکننده هستند ولی با توجه به اینکه این قسمت پایانی فصل دوم است و کاراکترهای جدیدی معرفی میشوند، جالب نبودند و این بخش میتوانست در جای دیگری ارائه شود.
یکی دیگر از این صحنهها که خوب نبودند، مربوط به شخصیت رینا تارگرین میشود که در تعقیب اژدهایی وحشی در دره آرین است. دیدن اژدها در پایان خوب بود اما بهتر بود که زمان بیشتری صرف شخصیت رینا شود تا بیننده بیشتر با او آشنا شود. از سوی دیگر، شخصیت بیلا نیز اغلب نادیده گرفته شده و میتوانست بیشتر مورد توجه قرار بگیرد، آن هم نه فقط همین قسمت بلکه در کل فصل.
تلاش برای ارتباط با سریال Game Of Thrones
فصل دوم سریال «خاندان اژدها» بزرگترین رؤیای دیمون را برای قسمت پایانی نگه داشته چراکه او به آینده وستروس نگاهی میاندازد و شامل کلاغ سه چشم، وایت واکرها و دنریس تارگرین است. کاملاً مشخص است که چرا سریال از این موارد استفاده کرده و سعی داشته تا آن را به قوس داستانی دیمون و زانو زدن او برای رینیرا مرتبط کند اما ترجیح داده میشد که سریال این چنین مستقیم خودش را به سریال «بازی تاج و تخت» ربط ندهد.
بسیاری از پیشدرآمدها اغلب کارهای بیش از حدی برای زمینهسازی اثر اصلی انجام میدهند. این مشکلی بود که سریال «خاندان اژدها» با توجه به فاصله زمانی رویدادهایش با سریال «بازی تاج و تخت» میتوانست از آن اجتناب کند اما باز هم گرفتار همین تله شد. از سوی دیگر، سریال یک وایت واکر و دنریس را نشان میدهد و در پیوند دادن آنها به هم کمی زیادهروی میکند چراکه حتی خود رؤیای اگان فاتح نیز تا این اندازه آشکار و واضح نبوده است.
رؤیای اگان فاتح انگیزهای برای رینیرا است و با نظریه و اعتقاد او به اینکه حکومت حق او است، سازگار است. این همچنین یک حس طنز غمانگیز نیز دارد چراکه پیشگویی اگان برای متحد کردن قلمرو در حال حاضر آن را به سمت نابودی میبرد. در هر صورت، این مسئله آنقدر کش آمده که شامل کلاغ سه چشم و وایت واکر و دنریس تارگرین میشود، مسئلهای که یک ترفند برای فرنچایز سازی است و بیشتر میتوان آن را از دنیای سینمایی مارول یا جنگ ستارگان انتظار داشت و شبکه اچبیاو باید از زیادهروی در آن اجتناب کند.
زمینهسازی زیاد برای فصل سوم
البته باید گفت که بسیاری از بخشهای قسمت پایانی فصل دوم سریال «خاندان اژدها» زمینهسازی برای فصل سوم هستند و این وعده را میدهد که جنگهای زیادی در راه است، آن هم در حالی که این وعده از فصل اول تا الان وجود داشته است. این ممکن است برای برخی از بینندگان ناامیدکننده باشد، به خصوص که برخی ادعا میکنند که هیچ اتفاق خاصی در فصل دوم رخ نداده اما این مسئله مزایا و معایب خودش را دارد.
در بیشتر موارد، فصل دوم توانسته ارائه خوبی داشته باشد و در عین حال زمینهسازی لازم را برای فصل سوم انجام بدهد. از این گذشته، در پایان فصل شاهد نتیجه بخش بودن قوس داستانی دیمون بودیم، داستان فرزندان نامشروع تارگرین نیز به نقطه پایانی خود رسید و همچنین پویایی و تغییرات زیادی در رأس قدرت شکل گرفت: آلیسنت به دنبال آزادی است، ایموند قدرت را در دست گرفته و شاه اگان نیز مجبور به ترک شهر شده است.
در عین حال، وقتی که قسمت پایانی تمام میشود و همراه با موسیقی حماسیای از رامین جوادی است، بیننده احساس کمبود میکند و این فصل میتواند با ۱۰ قسمت عملکرد بهتری داشته باشد. البته این تصمیم سازندگان نبوده و کمپانی این تصمیم را گرفته که فصل دوم هشت قسمت داشته باشد. در صورتی که فصل دوم ۱۰ قسمت میداشت، احتمالاً بینندگان در پایان فصل شاهد نبرد گولت میبودند که بسیار منطقیتر بود.
در هر صورت، این اتفاق رخ نداده اما بینندگان میتوانند انتظار داشته باشند که فصل سوم قرار است برخی از نبردهای حماسی و جذاب را ارائه کند. علیرغم مشکلات، زمینهسازیها برای فصل سوم بسیار جذاب و هیجانانگیز به نظر میرسد، حتی با وجود اینکه بینندگان باید دو سال دیگر منتظر بمانند تا شاهد فصل سوم باشند.