سریال حلقههای قدرت (The Rings Of Power) در حال انجام یک بازی طولانی است. این موضوع از زمانی که برای اولین بار گزارشهایی درباره برنامه پنج فصلی خالقان سریال یعنی پاتریک مککی و جی دی پین برای اقتباس این آثار شاهکار جی آر آر تالکین منتشر شده بود، مشهود بود. برای روایت داستانی در این مقیاس و با این سطح از ارزش تولید، برنامهریزی بسیار مهم و حیاتی است. اما بخشی از آنچه که دنیای سریال را عالی میکند، بداهه پردازی است. مطمئناً این کار میتواند به نتایج کمتر از درخشانی تبدیل شود اما بداهه پردازی یا نداشتن نقشه دقیق منجر به برخی از بهترین سریالهایی شده که تاکنون ساخته شده است.
هشدار اسپویل!
سریال ارباب حلقهها: حلقههای قدرت (The Lord of the Rings: The Rings of Power) خوب یا بد، بین این دو افراط را پیدا کرده است. اولین قسمت از فصل اول و افشای نهایی خلق موردور واقعاً این سریال را جذاب کرده بود. فصل دوم سریال نیز به طور مشابه قوی شروع شده بود و سکانسی طولانی داشت که در آن، سائورون به هالبرند تبدیل شد اما سریال نتوانست این روند و شتاب را حفظ کند.
همه رویدادهای فصل دوم در دو قسمت Siege of Eregion به او خودش رسیده بود، لحظهای کلیدی که در به قدرت رسیدن سائورون از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. سریال نیز همین روند را در پیش میگیرد اما برخی از تغییرات را در آن اعمال میکند. سائورون رهبری این لشکرکشی را برعهده ندارد و در عوض، آدار در خط مقدم این نبرد است. قسمت آخر سریال، سکانسی خیرهکننده دارد که در آن، تقریباً تمام بازیگران سریال حضور دارند اما به نظر میرسد که سریال نتوانسته تمرکز خودش را به خوبی روی اتفاقات قرار بدهد.
فریب خوردن کلبریمبور از سائورون کلید این محاصره است. چارلز ادواردز یکی از قویترین بازیگران این فصل سریال بوده و مبارزه با او آناتار فریبنده و برجسته با بازی چارلی ویکرز واقعاً یک تجربه تماشای لذتبخش را رقم زده است. البته، کمبود فتنه و دسیسه در سایر عناصر سریال مشهود است. آروندیر، گالادریل، الروند و بقیه الفها برای نجات گونههای خود میجنگند اما خطرات توخالی احساس میشوند و تأثیر نبردی که ما از قبل نتیجه آن را میدانیم را تضعیف میکند.
واضح است که چرا این داستانها در روایت گنجانده شده چراکه خالقان سریال باید جاهای خالی موجود در داستانهای تالکین را با مخاطرات برجسته و ملموسی پر کنند. مشکل اینجا است که سریال نتوانسته این داستانها را جذاب و جالب توجه نشان بدهد. حتی تقابل سرنوشت ساز دوباره سائورون با گالادریل با به پایان رسیدن محاصره ارگیون چندان برجسته احساس نمیشود. احتمالاً مشکل از آنجا است که سریال هیچ ریسکی نمیکند.
درک اینکه چرا سازندگان سریال ممکن است از ریسک کردن هراس داشته باشند، کار سختی نیست. اساطیر تالکین برای افراد بیشماری در سراسر جهان و همچنین اطرافیان این نویسنده ارزشمند است. با این حال، ریسکهایی که آنها انجام میدهند همچون گنجاندن داستان آدار چندان طبیعی به نظر نمیرسد. این با توجه به تماشایی بودن جلوههای نبرد محاصره ارگیون واقعاً شرمآور است که داستان برجسته نیست.
یکی از بزرگترین افشاگریها در پایان فصل دوم سریال «حلقههای قدرت»، این است که غریبه در واقع همان گندالف است، چیزی که از زمان حضور او در این سریال مشهود بوده است. این یکی از آشکارسازیها است که برای مخاطبان برجسته نیست چراکه داستان این شخصیت نسبت به وقایع سریال فاصله زیادی داشته است. حالا که ما میدانیم او گندالف است، همه چیز تغییر میکند. اما چرا از همان ابتدا به ما گفته نشده بود که ما در حال تماشای داستان خاستگاه یکی از نمادینترین شخصیتهای ارباب حلقهها هستیم؟
مخفی کردن این اطلاعات تا به الان واقعاً انتخابی گیجکننده است، انتخابی که جنبهای منفی برای این سریال به شمار میرود. سریال برای حفظ جنبه معمایی، شگفتی نابی که متون اصلی تالکین و فیلمهای پیتر جکسون میتوانند در ما ایجاد کنند را فراموش کردند.
تراژدی کازاد دووم سرراستترین و مؤثرترین داستان فصل دوم سریال «حلقههای قدرت» است. سوفیا نوموته و اوین آرتور در نقش دیسا و شاهزاده دورین چهارم به عنوان چهرههای محکوم به فنایی هستند که قرار است خانهشان با جاهطلبی پادشاهش ویران شود. این بازیگران در کنار پیتر مولان در نقش دورین سوم توانستند نقشآفرینیهای محکم و مؤثری ارائه بدهند که داستان کازاد دوم را با احساسات واقعی شکل میدهد.
این گواهی بر داستانهای تالکین است که بدون توجه به رسانه، وزن عاطفی زیادی دارند که اگر درست روایت شوند، میتواند واقعاً تأثیرگذار باشند. سریال «حلقههای قدرت» کارهای زیادی در این زمینه انجام میدهد اما در پیروی از کلیشههای مدرن دنیای سریال گرفتار میشود.
سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» به دفعات مختلف جنبههای درخشانی از خودش بروز میدهد، به طوری که باعث میشود تا مخاطبان همچنان به این اثر ایمان داشته باشند. این سریال به زیبایی ساخته شده و بازیگران نیز نقشآفرینی خوبی داشتند و داستان آن از خیر در برابر شر نیز واقعاً بی حد و مرز است. فقط کافی است که سریال فشارهای خارجی را از بین ببرد و همانطور که هست، باشد و اجازه بدهد تا جادوی داستان کار خودش را انجام بدهد.