ما در دورهای نامشخص و گیجکننده زندگی میکنیم. در حالی که با همهگیریها، تغییرات اقلیمی، پیر شدن جمعیت در اقتصادهای بزرگ و افزایش تنشهای ژئوپلیتیک مواجهایم، هوش مصنوعی نیز به نظر میرسد که دنیا را به شکلی که میشناسیم به کلی تغییر دهد. اینکه این تغییرات با چه سرعتی و به نفع چه کسی رخ میدهند، به گذر زمان بستگی دارد.
اگر به افرادی که در صنعت فناوری هستند یا خبرنگاران فناوری در روزنامههای بزرگ نگاه کنیم، به نظر میرسد دستیابی به هوش مصنوعی عمومی که قادر به انجام هر وظیفه شناختی انسان است، به زودی ممکن خواهد شد. برخی معتقدند این تواناییهای شگفتانگیز میتوانند رفاه انسانی را به سطوحی فراتر از تصور برسانند (برخی کارشناسان محتاط رشد ۱ تا ۲ درصدی در تولید ناخالص داخلی را پیشبینی میکنند)، در حالی که دیگران نگراناند که مدلهای فوقهوشمند هوش مصنوعی، ارباب بشریت شده و تمدن را نابود کنند.
با این حال، اگر به اقتصاد واقعی نگاه کنید، هیچ شواهدی دال بر گسست از گذشته وجود ندارد. هنوز شواهدی مبنی بر اینکه هوش مصنوعی توانسته باشد انقلابی در بهرهوری ایجاد کند، مشاهده نشده است. برخلاف وعدههای بسیاری از متخصصان فناوری، ما همچنان به رادیولوژیستها، روزنامهنگاران، وکلا، حسابداران، کارکنان دفتری و رانندگان نیاز داریم. برآورد معقول این است که در دهه آینده، هوش مصنوعی تنها ۵ درصد از وظایف انسانی را بر عهده خواهد گرفت.
هوش مصنوعی همچنان فاصله زیادی با تواناییهای تصمیمگیری چندبعدی، استدلال پیچیده، و مهارتهای اجتماعی لازم برای بسیاری از مشاغل دارد. فناوری بینایی کامپیوتر نیز هنوز نمیتواند در کنار رباتها وظایف فیزیکی با دقت بالا مانند تولید و ساختوساز را انجام دهد.
البته اینها تنها پیشبینیاند و پیشبینیها همیشه ممکن است اشتباه باشند. ممکن است پیشرفتهای اساسی در هوش مصنوعی زودتر از آنچه انتظار میرود رخ دهند. اما تاریخ هوش مصنوعی مملو از پیشبینیهای جاهطلبانه از سوی متخصصان این حوزه است.
آیا این بار متفاوت خواهد بود؟
تواناییهای هوش مصنوعی تولیدی از همه آنچه که تاکنون در این صنعت توسعه یافته بسیار فراتر است. اما این به معنای درست بودن انتظارات زمانی نیست. توسعهدهندگان هوش مصنوعی اغلب از پیشبینیهای بزرگ برای جلب توجه و سرمایهگذاری استفاده میکنند.
حتی اگر پیشرفت کند باشد، نگرانیهایی جدی درباره تأثیرات مخرب هوش مصنوعی وجود دارد. نمونههایی مانند جعل عمیق (deepfake)، دستکاری رأیدهندگان و مصرفکنندگان، و ابزارهای نظارت گسترده تنها نوک کوه یخ هستند. اگر این فناوری بدون تمرکز بر افزایش بهرهوری بهکار گرفته شود، میتواند موجب بیثباتی شود.
هوش مصنوعی متفاوت
برای داشتن هوش مصنوعیای که به نفع جامعه باشد، به نوعی فناوری نیاز داریم که:
- کارگران را تکمیل کند.
- دادهها و حریم خصوصی را محافظت کند.
- اکوسیستم اطلاعاتی را بهبود دهد.
- دموکراسی را تقویت کند.
اما سه مانع اساسی بر سر راه چنین دیدگاهی وجود دارد:
- تمرکز بیش از حد بر هوش مصنوعی عمومی:
صنعت به جای سرمایهگذاری روی ابزارهایی که به کارگران کمک میکند، به دنبال توسعه ماشینهای فوقهوشمند است. - کمبود سرمایهگذاری در نیروی انسانی:
هوش مصنوعی تنها زمانی مفید است که افراد آموزش دیده و ماهر بتوانند از آن بهرهبرداری کنند. - مدلهای تجاری ناسازگار:
شرکتهای فناوری اغلب روی برنامههایی سرمایهگذاری میکنند که جایگزین انسان میشوند یا رفتار کاربران را کنترل میکنند.
نتیجهگیری
برای جلوگیری از استفاده نادرست از هوش مصنوعی و بهرهگیری از پتانسیل واقعی آن، به سیاستگذاریهای جدید، نظارت دقیق و تغییرات اساسی در نحوه توسعه و استفاده از این فناوری نیاز داریم. هوش مصنوعی باید ابزاری برای افزایش تواناییهای انسانی باشد، نه جایگزینی برای آن.
دارون عجماوغلو