علم هرگز در خلاء وجود نداشته است. با این حال، نحوه نگارش و به اشتراک گذاشتن آن اغلب این حس را میدهد که انگار در خلاء عمل میکند. زبان فنی، لحن بیاحساس و دیدگاه شخص سوم، متون علمی را تسخیر کرده و آنها را سرد و غیر قابل دسترس جلوه میدهد.
این قواعد به حفظ عینیت کمک میکنند، اما در عین حال دیواری بین علم و جامعه میسازند. در زمان بحران اقلیمی، فروپاشی تنوع زیستی و اندوه فراگیر اکولوژیکی، این دیوار باید فروپاشد.
دانشمندان دانشگاه اکزتر باور دارند که روایت داستان – نه تنها دادهها – ضروری است. دیدگاه جدید آنها که در مجله «مردم و طبیعت» منتشر شده است، از جامعه علمی دعوت میکند تا با شیوههای ارتباطی شخصیتر، احساسیتر و مبتنی بر روایت، آزمایش کنند.
هدف، کاهش دادن علم نیست؛ بلکه باز کردن آن و ایجاد طنین و همصدایی در آن است. و در این کار، الهامبخش عمومی، سیاستگذاران و حتی دیگر دانشمندان برای اقدام میشود.
زمانی که حقایق کافی نیستند
انگیزه پشت این فراخوان واضح است. دمای جهانی در حال افزایش است. تنوع زیستی در حال کاهش میباشد. ما به طور خطرناکی به نقاط عطف غیرقابل برگشت نزدیک شدهایم. و با این وجود، پاسخهای سیاسی و عمومی اغلب ناکافی هستند.
نویسندگان به مورد دانشمندان اقلیمشناسی دکتر رز آبراموف و دکتر پیتر کالماس اشاره میکنند که به خاطر اعتراض در یک کنفرانس علمی بزرگ مورد تنبیه قرار گرفتند.
اعتراض آنها – «از آزمایشگاه به خیابانها» – به عنوان انحرافی از عینیت تلقی شد. اما همچنین بار احساسی بسیاری از دانشمندان را برجسته کرد.
«به عنوان دانشمندان محیط زیست، احساس ناامیدی، فقدان، ترس و گاهی ناتوانی از عدم اقدام برای محافظت از سیاره را تجربه میکنیم.»
— پروفسور کارن اندرسون، یکی از نویسندگان اصلی
دانشمندان ربات نیستند. آنها فوریت را احساس میکنند، اما آموزشهایشان اغلب مانع از ابراز آن میشود.
چگونه نگارش علمی بیاحساس شد
نگارش علمی همیشه اینچنین جدا از احساسات نبوده است. شکل کنونی آن در قرون هفدهم و هجدهم آغاز شد، زمانی که به اصطلاح «دانشمندان شریف» برای همتایان خود مینوشتند. این میراث شکلدهنده نحوه نگارش علم امروزی است: عینی، منظم و بیطرف.
«آن نوع نگارش به وضوح جایگاه خاص خود را دارد – اما ما فقط جنبههای فنی علم را برای علاقهمندیهای دانشگاهی مورد بحث قرار نمیدهیم.»
— دکتر کاترین کریچتون
با این حال، مدل سنتی برای برقراری ارتباط با مخاطبان وسیع مناسب نیست. فاصله بین شواهد علمی و درک عمومی تنها افزایش یافته است. دانشمندان یافتههای خود را در مجلات تحقیقاتی منتشر میکنند، اما تعداد کمی از افراد خارج از حوزه دانشگاهی آنها را میخوانند.
در همین حال، پوشش رسانهای جزئیات حیاتی را تحریف، سادهسازی یا حذف میکند.
روایت داستان علم را به یاد ماندنی میکند
داستانها صرفاً تفنن نیستند؛ بلکه وسیلهای هستند که انسانها از طریق آن به درک جهان میپردازند. ما با داستانها تکامل یافتهایم. آنها را به خاطر میسپاریم. آنها را احساس میکنیم. و نکته مهم این است که بر اساس آنها اقدام میکنیم.
«انسانها از داستانها الهام میگیرند. با روایت داستانهای بهتر، دانشمندان میتوانند به ایجاد اقدام معنادار برای محافظت از خود از طریق محافظت از محیط زیست و سیاره کمک کنند.»
— دکتر کریچتون
روایتها میتوانند تغییراتی ایجاد کنند که تنها دادهها قادر به ایجاد آن نیستند. نویسندگان به فیلسوف دونا هاراوی اشاره میکنند که استدلال میکند ممکن است زندگی در معرض خطر نباشد – بلکه شیوههای زندگی و مرگ به خطر بیافتند.
مسئله این نیست که دانشمندان اهمیت نمیدهند؛ بلکه سبک نگارش آنها بشریتشان را پنهان میکند. امید، اندوه، شگفتی و ترس آنها را پنهان میکند. این مقاله پیشنهاد میکند زمان آن رسیده است که دیگر پنهان نمانند.
نیمی از داستان که گم شده: پشت پرده علم
یکی از ایدههای قدرتمند مقاله، مفهوم «دوقلوی تاریک» است – داستان نانوشته پشت نسخه تمیز و منتشر شده تحقیق. الهام گرفته از دانشمند مرلین شلدریک، این دوقلوی تاریک شامل هرج و مرج، شانس و بار احساسی انجام علم است.
اینها آن بخشهایی هستند که مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. پژوهشگر هنگام ایستادن بر روی یک یخچال آب شده چه احساسی داشت؟ تجربه بیماری در ارتفاع بالا هنگام جمعآوری نمونههای خاک در هیمالیا چگونه بود؟ این تجربیات واقعیت کامل علم را به عنوان یک تلاش انسانی نشان میدهد.
احساسات اعتبار را تضعیف نمیکنند
نگرانی این است که داستانهای احساسی ممکن است غیرعلمی تلقی شوند و اعتبار را زیر سوال ببرند. اما نویسندگان بر این باورند که احساسات و روایت داستان علم را تحریف نمیکنند – بلکه آن را در بستر صحیح قرار میدهند.
«ما این اکوسیستمها را مطالعه میکنیم زیرا آنها را دوست داریم – اما انتظار میرود که از موضوعات خود فاصله بگیریم.»
— پروفسور آنجلا گالخو-سالا
این فاصله مصنوعی، کارایی ارتباط دانشمندان را محدود میکند. مجلات علمی از طریق راهنماهای سبک و سنتها این فاصله را اعمال میکنند. اما آن عرفها واقعیت نحوه انجام علم – یا اهمیت آن – را منعکس نمیکنند.
قیمت سکوت
اگر دانشمندان داستانهای خود را به اشتراک نگذارند، کس دیگری این کار را خواهد کرد. و عموم ممکن است تنها پر سر و صداترین و افراطیترین روایتها را بشنوند. اغلب اینها عناوین فاجعهآمیز یا برداشتهای بیش از حد ساده شده هستند.
این عدم تعادل، ناامیدی یا بیتفاوتی را ایجاد میکند. وقتی هر عنوان خبری فاجعه را سر میدهد، ممکن است مردم از لحاظ عاطفی دچار بیحسی شوند. مقاله هشدار میدهد که نباید اجازه داد تنها تاریکترین نسخههای علم به گوش عموم برسد.
امید اهمیت دارد، و همچنین همدلی. هر دو از طریق روایت داستانهای صادقانه و با قلب قابل ساختن هستند. به همین دلیل، نویسندگان برای روایتهای بیشتری که نشاندهنده مقاومت، راهحلها و ارتباطات انسانی با طبیعت است، استدلال میکنند.
روایت داستان احساسی در علم
پیش از این، داستانهای موفقی وجود داشته است. استفاده سوزان سیمارد از اصطلاحاتی مانند «درختان مادر» به مردم کمک کرد تا سیستمهای اکولوژیکی پیچیده را درک کنند و به آنها اهمیت دهند. او به خاطر استفاده از زبان احساسی مورد انتقاد قرار گرفت، اما کار او به میلیونها نفر رسید.
«ما آنقدر از طبیعت جدا شدهایم که این جدایی به زیان خود ما تمام میشود … نتیجه این است که جنگلهای بومی از بین میروند. ماهیگیریهای ما در حال فروپاشی است. ما در حال انقراض عمدهای هستیم.»
— سوزان سیمارد
رویکرد سیمارد ثابت میکند که روایت داستان احساسی و پر از استعاره میتواند علم را به زندگی بیاورد. این کمک میکند تا مردم طبیعت را نه به عنوان یک مفهوم، بلکه به عنوان خویشاوند درک کنند.
تصویرسازی دوباره نقش دانشمند
مقاله نکته مهم دیگری را مطرح میکند: دانشمندان این امتیاز را دارند که تغییرات محیطی را از نزدیک ببینند. آنها زیبایی و خسارت را مشاهده میکنند. این دیدگاه نباید پنهان بماند.
با نوشتن از جبهههای نخست، دانشمندان میتوانند شفافیت و دسترسی به کار خود را افزایش دهند. آنها همچنین میتوانند اعتماد عمومی را که در عصر اطلاعات نادرست در حال فرسایش است، بازیابی کنند.
«کارهای دانشگاهی دیگری نیز هست که از روایت داستان علمی حمایت میکنند. مشکل این است که این آثار دیگر نشان نمیدهند چگونه این کار میتواند انجام شود.»
— پروفسور اندرسون
این همان چیزی است که این مقاله ارائه میدهد – نمونههای عینی، مدلها و تشویق.
روایت داستان علم را به زندگی میآورد
نویسندگان با دعوتی صریح پایان میدهند: آزمایش کنید. فرمتهای جدید را امتحان کنید. زندگینامههای شخصی بنویسید. دوقلوی تاریک مقاله خود را به اشتراک بگذارید. داستانهای ویدئویی ضبط کنید. اجازه دهید خوانندگان روند را ببینند، نه فقط نتایج.
«این آغاز نوع دیگری از آزمایش است – آزمایشی با داستانها.»
— پروفسور اندرسون
آنها استدلال میکنند که ارتباط علمی نباید پستفکری باشد. باید با همان دقت و خلاقیتی که به تحقیقات اختصاص داده میشود، در نظر گرفته شود.
این موضوع درباره جایگزینی دادهها با احساسات نیست؛ بلکه درباره درک این نکته است که احساسات نیز بخشی از علم هستند. پشت هر مطالعه، فردی وجود دارد که به اندازه کافی اهمیت داده تا پرسشی بپرسد و به دنبال پاسخ بگردد.