فصل سوم سریال Alice in Borderland یک افزوده هیجانانگیز به این سریال است. پس از پایان فصل دوم، من همچنان مشتاق ادامه داستان و دیدن شخصیتها بودم و از اشاره به کارت جوکر و معرفی فصل سوم بسیار خوشحال شدم. با این حال، باید اعتراف کرد پایان فصل دوم عالی بود و کار سختی برای بالاتر رفتن از آن وجود داشت.
بازیهای فصل سوم خونین، پرهیجان و کاملاً در امتداد انتظاراتی است که از یک سریال نتفلیکس داریم. من پیش از تماشای سریال، مانگای اصلی را نخوانده بودم، بنابراین تجربه کشف این دنیا از طریق سریال برایم بسیار مثبت بود. حالا پس از پنج سال، فصل سوم، فصلی تازه ارائه میدهد که هم پایانی رضایتبخش دارد و هم زمینهای برای ادامه فراهم میکند.
بازیهای جدید، هیجانانگیز و پرتنش
بعد از فصل دوم، من با مانگا آشنا شدم. یکی از عناصر مهم آن، بازی «تیرهای آتشین» بود که در مانگا نخستین چالش آریسو و دوستانش محسوب میشد، اما در سریال جایی نداشت. از آنجا که اشاره شده بود این بازی در فصل سوم ظاهر میشود، مشتاقانه منتظرش بودم.
تماشای شش قسمت فصل سوم خبر خوبی به همراه دارد: این انتظار ارزشش را داشت، زیرا این بازی از هیجانانگیزترین و پرتنشترین مراحل فصل است. مثل همیشه، دیدن تلاش آریسو برای یافتن راه بقا و در عین حال یاری رساندن به دوستانش لذتبخش است. شخصیت او یکی از معدود قهرمانانی است که تماشاگر همیشه میتواند با او همراه شود.
در این فصل، دینامیک رابطه آریسو و اوساکی نیز تغییر جالبی را نشان میدهد، بهویژه پس از زمانی که در دنیای واقعی گذراندهاند. اوساکی همچنان در اوج اکشن بازگشته و بار دیگر ثابت میکند که نیروی فیزیکی اصلی سریال است، در حالی که آریسو همچنان مغز متفکر ماجرا باقی میماند. این ترکیب باعث شده تماشای این دو شخصیت همچنان جذاب باشد.
فصل سوم سریال Alice in Borderland فقط درباره اکشن نیست
اکنون که حقیقت Borderland بهعنوان سرزمین بین مرگ و زندگی آشکار شده، فصل سوم به سراغ لایههای فلسفی این جهان میرود. سریال نشان میدهد این سرزمین و بازیهایش چه تأثیری بر شخصیتها دارند و چگونه آنها را به چالش میکشند.
ما میدانیم پایان بازیها چیست، بنابراین داستان بیشتر درباره تلاش شخصیتها برای یافتن اراده ادامه دادن است؛ اینکه چگونه میتوانند یا نمیتوانند از سختیهای زندگی عبور کنند و معنایی در مبارزه پیدا کنند. سریال فراتر از صحنههای اکشن، به بازتابهای عمیق انسانی نیز میپردازد.
یکی از شخصیتهای جدید به نام ریوژی به این بُعد معنایی کمک میکند. پیوند او با جهان پس از مرگ از یک تراژدی بزرگ شخصی سرچشمه میگیرد. تماشای رشد او در طول فصل، مواجههاش با اخلاقیات و فناپذیری، بخش جالبی از داستان بود. همانند آریسو، او نیز بسیار باهوش است و همین باعث میشود در بازیها نقش کلیدی داشته باشد.
ایرادات ریتم و جمعبندی فصل
با وجود تمام نقاط قوت، فصل سوم در ریتم روایت مشکل دارد. قسمت افتتاحیه زمان زیادی صرف بازگرداندن شخصیتها به Borderland میکند و در حالی که لحظاتی جالب در دنیای واقعی وجود دارد، آغاز ماجرا کمی کند پیش میرود.
همین مشکل در قسمت پنجم نیز دیده میشود؛ درست زمانی که بزرگترین بازی فصل به اوج هیجان میرسد، سریال با صحنههای طولانی وقفه ایجاد میکند. این صحنهها گرچه گاهی بار احساسی داستان را افزایش میدهند، اما روند پرشتاب روایت را کند میکنند.
با این حال، در مجموع فصل سوم موفقیتی بزرگ است و با پایانی که نوید ادامهای تازه میدهد، من با کمال میل فصل چهارم Alice in Borderland یا حتی اسپینآفهای احتمالی آن را خواهم پذیرفت.