فیلم «شگفت انگیزان ۲» با فاصلهای چهارده ساله با قسمت اول، اکنون بیش از یک ماه است که بر پردهی سینما نقش بسته است. انیمیشن خوشساختی که ساخت آن فقط از عهدهی شرکت دیزنی برمیآید، البته با همکاری شرکت پیکسار که اکنون بخشی از کمپانی دیزنی محسوب میشود.
خانواده پنج نفرهی شگفتانگیزان، همچنان به نجات مردم و انجام کارهای خارقالعاده مشغول هستند. در ابتدای فیلم مبارزهی آنها را با موجودی زیرزمینی(آندرماینر) میبینیم. در پایان سکانس اول، آنها نه تنها نتوانستهاند آندرماینر را به دام بیندازند بلکه خسارت فراوانی نیز به شهر وارد کردهاند. هر چند که آنها جان چندین نفر را نجات دادهاند اما به خاطر وارد کردن خسارت به شهر، دستگیر میشوند و بعد از آن ابرقهرمانی غیرقانونی میشود. دلیل آن هم به شرکتهای بیمه و سیاست برمیگردد. بانکی که آندرماینر از آن دزدی کرده بود، بانکی بیمه شده بود و بیمه، اگر خانوادهی شگفت انگیزان با آندرماینر مبارزه نمیکردند، مبلغ به سرقت رفته را جبران میکرد. اما با عملیات نجات خانوادهی شگفت انگیزان نیمی از شهر خراب شد و البته برای خسارت شهری بیمهای در کار نبود.
ماجرا به همین جا ختم نمیشود؛ یکی از طرفداران پر و پاقرص ابرقهرمانها، «وینستون دویر» صاحب یک کمپانی بزرگ ارتباط از راه دور، به همراه خواهرش اِولین از «هلن » (Elastigirl) دعوت میکنند تا در کشف و خنثیسازی جرایم به آنها کمک کند و در نهایت از این طریق مفید بودن فعالیتهای ابرقهرمانی را به مردم و سیاستمداران نشان دهند و باعث قانونی شدن ابرقهرمانها شوند. اما حالا چرا «هلن» برای این کار از بین آن همه ابرقهرمان انتخاب شده است؟ دلیلش روشن است. او زنی باهوش و تواناست که عملیاتها را با کمترین تخریب ممکن انجام میدهد.
این بار، روایت داستان حول قهرمان زن فیلم میگردد. هر چند که نیروهای این خانواده همیشه مکمل هم هستند و تنها با همکاری یکدیگر است که میتوانند بر کاراکترهای شرور غلبه کنند. «هلن» عهدهدار انجام ماموریتهای ابرقهرمانی میشود و این یعنی ماندن آقای شگفتانگیز در خانه و مراقبت از بچهها که این خود باعث به وجود آمدن ماجراهای سرگرمکننده و خندهدار میشود.
برد برد، کارگردان انیمیشن زیبای «موش سرآشپز»، کارگردانی و نویسندگی هر دو قسمت انیمیشن «شگفت انگیزان» را به عهده داشته است. قسمت دوم «شگفت انگیزان» نسبت به قسمت اول آن از جذابیت کمتری برخوردار است. مَثل معروفی در دنیای سینما هست با این مضمون که قسمتهای بعدی از یک فیلم سینمایی همیشه کیفیت بدی نسبت به قسمت اولشان خواهند داشت. این نکته تاکنون در مورد اکثر قریب به اتفاق فیلمها صحت داشته است. افتادن در دام تکرار، مشکل اصلی چنین فیلمهایی است. این قانون نانوشته نیز شامل این انیمیشن میشود.
بخش عمدهی جذابیت قسمت اول فیلم به خاطر این بود که ما کم کم با قابلیتهای شگفتانگیز این خانواده آشنا میشدیم. در قسمت اول به دلیل آن که تماشاگر اطلاعات کمتری از شخصیتها داشت در سکانسهای تعیقب و گریز و پر تعلیق نگران سرنوشت کاراکترهای فیلم بود. (هر چند که اکثر انیمیشنها پایان خوش دارند، اما اگر فیلم داستان خوب و محکمی داشته باشد، تماشاگر در هنگام تماشای فیلم این قضیه را فراموش خواهد کرد.) وجود کاراکترهای کودک در قسمت اول فیلم باعث به وجود آمدن داستانهای فرعی بامزهای در کنار روایت اصلی فیلم شده بود، اما قسمت دوم اینگونه نیست. ما همهی کاراکترها را از قبل میشناسیم. میدانیم که در ماموریتهای خطرناک شرکت خواهند کرد. میدانیم که یکی از آنها گرفتار خواهد شد که در نهایت به کمک سایر اعضای خانواده نیاز پیدا خواهد کرد. دانستن همهی اینها باعث میشود که مخاطب به تصنعی بودن روایت فیلم پی ببرد و همه چیز از قبل برایش قابل پیشبینی باشد. البته «جک-جک»، نوزاد خانواده، به دفعات باعث خندهی تماشاچی میشود. اگر این قسمت را از فیلم حذف میکردند، فیلم به شدت خستهکننده میشد.
به جرات میتوان گفت انیمیشن «کوکو» ساختهی قبلی کمپانی دیزنی، چه به لحاظ تکنیک انیمیشن و چه به لحاظ فیلمنامه، در سطح بالاتری نسبت به این فیلم قرار دارد. دیدن فیلم «شگفت انگیزان ۲» بعد از «کوکو» به شدت ناامیدکننده است. این فیلم حتی با قسمت اولش نیز فاصلهی بسیار زیادی دارد.
نکتهای که ذکر آن ضروری به نظر میرسد، این است که در روایت فیلمنامه نمیتوان اشکال عمدهای پیدا کرد، ولی با این حال فیلم خستهکننده و تکراری است.
هالیوود به نقطهای از فیلمسازی در سینما دستیافته که آن را بیشتر از همیشه به سمت صنعت کشانده است. آنها فرمول روایت درست و جذاب را پیدا کردهاند. اما این همیشه و در همه جا خیلیخوب از آب در نمیآید. با این حال، حتی اگر فیلمهایشان روایت ضعیفی داشته باشد، در شخصیتپردازی کاراکترها سنگ تمام میگذارند و آنها را دوستداشتنی و بامزه خلق میکنند. این نکتهی آخر البته بیشتر در دنیای انیمیشن صادق است.
فرمول فیلم شگفتانگیزان حتی برای تماشاگر سادهی فیلمها که هیچوقت به دید تحلیلی به فیلمها نگاه نکرده، واضح است. ابرقهرمانان با آدمهای شرور مبارزه میکنند. شرورانی که خیلی وقتها هویتشان شناخته شده نیست. یکی از قهرمانها در دامی گرفتار میشود و بقیه اعضای خانواده در حوادثی تعیقبوگریز مانند، او را نجات داده و دشمنان شرور را شکست میدهند. این خط اصلی داستان فیلم است که به خودی خود بد نیست. راستش را بخواهید خط اصلی داستان همهی فیلمها خیلی ساده است و به ذهن همه میرسد اما پرداختن بیشتر به شخصیتپردازی قهرمان فیلم است که فیلم را جذاب میکند و باعث میشود که ما فکر کنیم داستان جدیدی دیدهایم و این همان نکتهای است که این «شگفتانگیزان ۲» از آن رنج می برد. کاراکترهایی تکراری با رفتارهایی تکراری. حتی نوع برخورد کاراکترها با مشکلات یکسان است: اول کمی خشم و مقابله و در ادامه پذیرفتن مشکل و سعی در حل آن.
تنها پیچشی که در روایت فیلم وجود دارد مخفیبودن هویت کاراکتر شرور است. حربهای که در خیلی از فیلمها برای ایجاد جذابیت استفاده شده است. همین نکته باعث شده داستان کمی عمق و بُعد پیدا کند. هر چند در این فیلم حدس زدن اینکه شخصیت شرور کیست، برای تماشاگر دشوار نخواهد بود.
جنبههای بصری و جلوههای ویژهی فیلم کاملا خوب و حساب شده است، به طوری که میتوانید در قسمتهای تعیقبوگریز و درگیری قهرمانان کاملا محصور فیلم شوید. اما یادتان باشد این داستان خوب یک فیلم است که باعث میشود بعد از مدتها همچنان در یادها باقی بماند نه تکنیکهای منحصر به فرد بصری آن.