آقای مسول میاد میگه "خوشحالم که در جمع مردم عزیز کرمان هستم. همیشه دوست داشتم کرمان رو ببینیم". خب بیا ببین دو ساعت با پرواز اومدی با ماشین شیشه دودی رسوندنت سالون در جمع رفقای قدیمی که همراهت بر میگردن تهرون نشستی. بعد یه ناهار تو رستورانی که کرمونیها بیرون تو چمنای جلوش سفره سالاد الویه شون رو پهن میکنن خوردی. بعد میای پشت تریبون میگی "من درد شما رو میفهمم شما تو رستوران سر میزتون نمک ندارید". بله ما کرمونیها نمک نداریم.
نون سر سفره ما کرمونیها زیاده. مشکل اینه که ما نمک زندگی شما رو نداریم. آی که ما نمک نداریم… وای که ما نمک نداریم.. فغان که ما نمک نداریم.
سلام
-سلام
اسم شما چیه؟
-تیمور
چرا اینطور آقا تیمور؟ چرا داری لنگ میزنی؟
-ماشین زد رفتم بیمارستان شهر کلی صف بود بعد هیشکی وقت نداشت. مردم تو صفم گفتن دکتر چهار میلیون میگره تا نگاهش کنه ببینه چند بگیره درستش کنه. تازه هزینه بیمارستانم با خودم. منم نگاه کردم دیدم همچین طوریشم نیست پام. خودش خوب میشه. الانم تو این چند سال زیاد اذیتم نکرده بهش عادت کردم…
خب نظر شما در مورد مشکلات کرمان چیه؟
– بسمالله الرحمن الرحیم. همونطور که جناب مسول گفتن مشکل اینه که ما تو رستوران سر میز نمک نداریم. اگه میشه مسولین کمک کنن که ما بتونیم سر میزامون تو رستوران نمک داشته باشیم. از مسئولین خیلی ممنون میشم.
خب همونطور که دیدید مردم هم با جناب مسول موافقن که مشکل مردم کرمان اینه که تو رستوران سر میز نمک ندارن. امیدوارم که آقای مسول به وعدههاش عمل کنه و کارخانه نمکدان سازی رو در ده سال آینده در کرمان راه اندازی کنه.
خبری از خبرگزاری ساری برای شما کرمونیهای عزیز.
😐