فیلم گشت و گذار در جنگل از زوج بازیگری لذتبخش امیلی بلانت و دواین جانسون بهره می برد و با وجود اینکه داستانی شلوغ دارد اما میداند چگونه به بیننده لذت عطا کند.
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، از میان تمام جاذبه های موجود در دنیای والت دیزنی، هیچ کس فکر نمیکرد که کمپانی دیزنی برای ساختن فیلمی هیجان انگیز و جذاب به سراغ جاذبه گشت و گذار در جنگل برود. به همین خاطر بود که زمانی که کمپانی دیزنی از نیتش برای ساخت فیلم گشت و گذار در جنگل گفت، باعث تعجب همگان شد. با این حال، این رویه این کمپانی در چند سال گذشته بوده که به سراغ انمیشن ها یا جاذبه های قدیمی خود می رود و سعی دارد تا با بروزرسانی آنها، کسب درآمد کند. با این حال، فیلم گشت و گذار در جنگل، تلاشی ناموفق و ضعیف برای جان بخشیدن به جاذبه های قدیمی دیزنی نیست. فیلم توسط جوم کالت-سرا کارگردانی شده و بسیار حسی شبیه به یک فیلم ماجراجویی کلاسیک را ایجاد می کند و اینگونه به نظر می رسد که از بسیاری از آثار در این ژانر نیز الهام گرفته است.
در سال 1916، دکتر لیلی هاوتون با بازی امیلی بلانت قصد دارد تا جستجویی برای پیدا کردن درختی اسرارآمیز به راه بیاندازد، درختی که دارای گلبرگهایی است که به اشک ماه معروفاند. گفته شده که این گلبرگها قابلیت درمانی بسیار باورنکردنی دارند و لیلی بر این باور است که با پیدا کردن این گلبرگها می تواند دنیای درمان بیماری ها را متحول کند. با وجود موانع و دشواری هایی که بر سر راه او قرار دارد، لیلی به همراه برادر خود مک گروگر با بازی جک ویتهال به آمازون می آید و در آنجا از شخصی به نام فرانک ولف با بازی دواین جانسون کمک می گیرد تا آنها را با قایقش به بالای رودخانه ببرد. آنها تنها کسانی نیستند که قصد دارند تا این گلبرگ های ارزشمند را پیدا کنند. شاهزاده یواکیم با بازی جسی پلمونز و آگیر نفرین شده با بازی ادگار رامیرز نیز به دنبال یافتن آن گلبرگ ها هستند. لیلی برای اینکه شانسی در پیدا کردن گلبرگ های اشک ماه داشته باشد، باید به فرانک اعتماد کند، کاری بس دشوار!
در همین ابتدا باید گفت که تنها بخش کوچکی از فیلم گشت و گذار در جنگل است که تداعی کننده همان جاذبه قدیمی دنیای والت دیزنی است و آن هم ابتدای فیلم است که در آن، فرانک، گروهی از توریست ها را به گردشی در رود آمازون می برد. بعد از اکت آغازین، فیلم مسیری را پیش می گیرد که کاملا تازه و متعلق به خودش می باشد. فیلم گشت و گذار در جنگل به جای اینکه بر روی پایه و اساس خود یعنی جاذبه قدیمی دیزنی تمرکز کند، بیشتر متمایل به فیلم مومیایی یا دزدان دریایی کارائیب است و حتی در بعضی از موارد، فیلم شباهت های بسیار دقیقی با دو مجموعه یاد شده در بالا دارد. از این رو، می توان این برداشت را داشت که فیلم کاملا یک ایده اصیل و شاهکار نیست بلکه ترکیبی از ایده های قبلی می باشد. با این وجود، این موضوع سبب نمی شود تا از حس کلی سرگرم کنندگی فیلم کاسته شود.
کارگردان کالت-سرا با مهارت خود سکانس های اکشن را با مقدار مناسبی از شور و هیجان همراه می کند و در عین حال، در لحظات مناسب، اوضاع را آرام و اجازه می دهد تا کاراکترها نفس بکشند. در طی بیش از دو ساعت، فیلم گشت و گذار در جنگل، موارد بسیار زیادی را در خودش جا می دهد اما همه آنها ضروری و لازم نیستند. به عنوان مثال، در فیلم، پاول جیامتی اجرای بسیار کوتاهی در نقش یک رییس بندر به نام نیلو دارد و داستان چندان بر روی او تمرکز نمی کند. در میان تمام صحنه های اکشن و افسانه های مربوط به اشک ماه، بخش هایی از داستان فیلم گم می شود. فیلمنامه فیلم توسط مایکل گرین، گلن فیکارا و جان ریکوا نوشته شده و ایده های جالب بسیاری دارد اما با وجود ازدیاد آنها، تمرکز بر روی موارد مهم و اصلی سخت می شود. فیلمنامه فیلم در توسعه کاراکترها و رابطه هایشان بهترین عملکرد را به جای می گذارد.
با وجود عیب ها و نواقص، فیلم گشت و گذار در جنگل مقدار زیادی سرگرمی و لذت برای بیننده به ارمغان می آورد. صحنه های اکشن زیاد فیلم سبب شده تا تقریبا هر کدام از بازیگران فیلم این فرصت را پیدا کنند تا توانایی های فیزیکی خود را به نمایش بگذارند و همچین، نباید از زیبایی های مناظر در فیلم نیز غافل شد. کار طراح تولید فیلم در به تصویر کشیدن بندرگاه و قایق دوست داشتنی فرانک، ظریف و عالی بوده اما در مورد جلوه های ویژه مربوط به آگیر و افراداش اینگونه نیست. یکی دیگر از برجستگی ها و نقاط قوت فیلم نیز موسیقی متن آن است که توسط جیمز نیوتون هاوارد ساخته شده است.
بدون شک و تردید می توان گفت که فیلم گشت و گذار در جنگل بدون ستاره های اصلی خود اصلا به موفقیت نمی رسید. امیلی بلانت و دواین جانسون در کنار یکدیگر بسیار جذاب و هیجان انگیز به نظر می رسند. در طی سالیان گذشته، بلانت به طور پیوسته خود را به عنوان یک ستاره در فیلم های اکشن به رخ کشیده و نقش لیلی هاوتون این فرصت را فراهم می کند تا او بتواند توانایی خود را در نقش یک قهرمان زن توانمند و در عین حال بسیار باهوش را به نمایش بگذارد. او در نقش آفرینی پا به پای دواین جانسون پیش می رود و همین سبب شده تا این دو در کنار هم بسیار دیدنی و سرگرم کننده باشند. شخصیت فرانک در ابتدا شخصیت سطحی به نظر می رسد اما با پیشروی داستان فیلم، به طور قابل توجهی عمیقتر می شود و دواین جانسون نیز به خوبی آن را مدیریت می کند. ویتهال و پلیمونز لحظات لذت بخش خود را در فیلم دارند. یکی دیگر از نکات ریز فیلم، مربوط به تلاش های اخیر کمپانی دیزنی در به نمایش گذاشتن کاراکترهای همجنسگرا به صورت ظریف و زیرچشمی می باشد که در این فیلم، کاراکتر مک گریگور است. علاوه بر این، فیلم استفاده چندانی از رامیرز در نقش آگیر نمی کند و تنها به استفاده از او به عنوان یک هیولا ساخته شده با جلوه های ویژه بسنده می کند.