فیلم کندیمن چندین موضوع و داستان را معرفی میکند اما به طور کامل به بررسی همه آنها نمیپردازد. همچنین، این فیلم سرشار از تصاویر ترسناک و وحشتآمیز و موضوعات تامل برانگیز است. در ادامه با نقد فیلم کندیمن با ما همراه باشید.
زمانی که از پتانسیل و ظرفیت ژانر ترسناک به طور کامل استفاده شود، میتوان از این ژانر برای بررسی موضوعات مختلفی بهره گرفت. فیلم کندیمن محصول سال 1992 نیز همین رویه را در مورد موضوعاتی همچون اختلاف طبقاتی شهر شیکاگو و نژادپرستی در پیش گرفت. فیلم کندیمن 2021، که اکران آن به دلیل شیوع ویروس کرونا با یک سال تاخیر روبهرو شد، به جای آنکه یک بازسازی باشد، بیشتر یک دنباله برای اولین فیلم مجموعه کندیمن محسوب میشود. فیلم کندیمن 2021 به کارگردانی نیا داکوستا است. او به همراه جردن پیل و وین رزنفلد، فیلمنامه فیلم را قلم زدهاند تا داستان این فیلم به سطوح بیشتری از داستان و موضوعات فیلم اول این مجموعه بپردازد. فیلم کندیمن از لحاظ بصری، با استفاده از آینهها و نورپردازی، به زیبایی فیلمبرداری شده است. همین موضوع به طرز ماهرانهای به داستانسرایی فیلم و ایجاد ترس و وحشت کمک کرده است.
شروع فیلم کندیمن در پروژه خانهسازی در شیکاگو در سال 1977 است. پلیس به دنبال پیدا کردن مردی به نام شرمن فیلدز با بازی مایکل هارگرو (Michael Hargrove) است. آنها متعقد هستند که این مرد، تیغهایی در داخل آبنباتها گذاشته است. بقیه فیلم نیز ادامه داستان این مرد را بازگو خواهد کرد که یک موجود فراطبیعی به نام کندیمن است که زمانی که در جلوی آینه پنج مرتبه فراخوانده شود، شروع به کشتن مردم میکند. در ادامه فیلم، داستان به سال 2019 باز میگردد. در اینجا، موزهدار هنری به نان بریانا کارترایت با بازی تیونه پاریس (Teyonah Parris) و دوست هنرمندش به نام آنتونی مککوی با بازی یحیی عبدالمتین دوم (Yahya Abdul-Mateen II) در یک آپارتمان بلند و بزرگ زندگی میکنند. آنها در مورد اعیان بودن صحبت میکنند و کمی از زندگی تجملی خود احساس گناه میکنند و در اطراف آنها، خانههای رها شدهای از پروژه خانهسازی قدیمی قرار دارد. وقتی که آنتونی داستان هلن لیل، شخصیت اصلی اولین فیلم کندیمن، را میشنود، به کاوش در مورد گذشته این پروژه خانهسازی میپردازد و متوجه تاریخچه نژادپرستی این منطقه و افسانه کندیمن میشود، کسی که پس از فراخونده شدن، به دنبال گرفتن انتقام است.
کارگردان داکوستا از آینهها و دیگر اشیاء بازتابکننده برای افزایش هیجان فیلم استفاده میکند. او از هر فرصتی برای نمایش دادن بازتابها و در برخی موارد، سایهها و گذشته وهمآور آنتونی بهره میگیرد. علاوه بر این، او از بازتابها برای بررسی بهتر کاراکترها و همچنین افزایش خشونت و وحشت خونآلود فیلم استفاده میکند. بسیاری از حملهها در طی فیلم کندیمن، در خارج از دیدگاه و چشمهای شخص رخ میدهد. در هر کدام از این صحنهها، بیننده نفس خود را حبس کرده و منتظر است تا حمله صورت گیرد و همین سبب اوج گرفتن تنش و وحشت سکانس میگردد. از آنجا که این فیلم خودش دنبالهای برای اولین فیلم کندیمن است، آشکارسازی بزرگ داستان در پایان فیلم به خوبی هیجان لازم را شکل نمیدهد اما یحیی عبدالمتین موفق شده تا به خوبی و با موفقیت، شوک احساسی صحنه را منتقل نماید. استفاده از هنر سایه در طی بازگو کردن داستانهای مختلف، استثنایی است و تراژدیهای اندوهگین را بارزتر میکند. خشونت کندیمن در اصل یک انتقامجویی است، او یک موجود افسانهای است که برای دفاع از جامعه خود شکل گرفته است.
فیلم کندیمن علاوه بر اینکه هنر را برجسته میکند، آن را مورد سوال نیز قرار میدهد. سوالاتی همچون چه کسی هنر را میسازد، چه کسی از آن سود میبرد و چگونه ممکن است منتقدان سفیدپوست درک درستی از هنر افراد سیاهپوست داشته باشند و افراد سفیدپوست چه چیزی را هنر خوب میدانند، در این فیلم برجسته و نمایان است. آنتونی به عنوان یک هنرمند، بر روی تصاویر دردآور و ناراحت کننده همچون یک اثر از طنابهای آویزان، تکیه میکند و مورد استقبال نیز قرار میگیرد. زمانی که او کاری غیرمنتظره و متفاوت انجام میدهد، اثر او از نقطه نظر منتقد هنری فیلی استیونز با بازی ربکا اسپنس (Rebecca Spence) کلیشهای جلوه میکند. البته پس از اینکه مرگهای خشونتآمیز شروع میشوند، توجه و علاقه ربکا نسبت به آثار آنتونی و ارتباطشان با این قتلها، دوباره جوانه میزند. از همین رو، فیلم در مورد بسیاری از آثار هنری که از آسیب روانی سیاهپوستان سوءاستفاده میکنند، نظراتی ارائه کرده است. به همین دلیل است که حتی با اینکه اگر این فیلم چیزی برای ارائه نداشته باشد، باز منتقدان و همچنین جشنوارهها، آن را مورد تشویق قرار خواهند داد. فیلم به کالبدشکافی این موضوع میپردازد که چرا افراد رده بالای دنیای هنر قادر نیستند تا هنر و آثار آنتونی را به طریق و شیوه مدنظر او مشاهده کنند. این موضوع و نحوه ارتباط آن با داستان کندیمن، ناعدالتیهای نژادپرستانه و تاثیر آن بر روی کار یک شخص، یکی از جذابترین جنبههای داستانی فیلم است. فیلم کندیمن همچنین از هنر برای بازتاب کردن احساس یک خارجی و بیگانه بودن استفاده میکند و در بیشتر موارد، تصاویر فیلم نسبت به دیالوگها اثربخشتر بوده است.
با این حال، شاید یکی از مشکلات اصلی فیلم، این است که این فیلم چندین داستان را شروع میکند اما تنها به برخی از آنها پرداخته میشود. از همین رو، داستان برایانا کمتر توسعه یافته و تنها یک صحنهفلش بک است که بینندهها را با مشکلات روانی کودکی او آشنا میکند و تاثیر آن بر روی او و کارش را به نمایش میگذارد. اما به نظر میرسد که فیلم کندیمن علاقه ندارد تا بیشتر در این داستان فرو برود و بدون هیچ بررسی و توسعه اضافه، تنها نیم نگاهی از گذشته او را برای بینندگان به تصویر کشیده است. از آنجا که این نیم نگاه نیز دیرهنگام به نمایش گذاشته میشود، تاثیر چندان بر روی اتفاقات فیلم ندارد. فیلم با چندین موضوع و داستان گلاویز میشود و فرصت نمیکند تا در طی مدت زمان خود، به همه آنها رسیدگی کند و برخی از آنها، تنها داستانی سطحی باقی میمانند. این فیلم، ادامه داستانی است که برای اولین بار در فیلم کندیمن سال 1992 به آن اشاره شده بود و در حالی که این فیلم به طور قطع، پایه و اساس خود را بنا کرده، اما گاهی اوقات به جای آنکه همزمان بر روی زمان حال نیز تمرکز داشته باشد، بیشتر بازتاب کننده گذشته است.
کسانی که از دیدن فیلم کندیمن سال 1992 لذت بردند، از دیدن این فیلم دنباله ساخته داکوستا نیز لذت خواهند برد. تواناییهای این فیلم در نماها و جلوههای بصری آن است و کارگردان از هنر، بازتابها و سایهها برای ارتقاء دادن موضوعات بسیار داستان فیلم استفاده کرده است. فیلم، موضوعات زیادی را ناتمام گذاشته که بیننده بعد از دیدن فیلم، در فکر آنها فرو خواهد رفت. فیلم کندیمن از لحاظ بصری بسیار متمایز و ترسناک است و علاوه بر اینکه داستانی که دههها قبل شروع شده را به جلو پیش میبرد، عمق بهتری نیز به آن میدهد.