برای قرنها، انسانها سگها را برای انجام وظایف خاصی مانند گلهداری، شکار، نگهبانی و تشخیص بو بهصورت انتخابی پرورش دادهاند.
این فرضیه وجود داشته که این نژادها ویژگیهای فیزیکی متمایزی، بهویژه در شکل جمجمه، دارند که آنها را در انجام وظایف اختصاص دادهشده برتر میکند.
چالش یک باور دیرینه
با این حال، یک مطالعه جدید این باور قدیمی را به چالش میکشد و نشان میدهد که شکل جمجمه تعیینکننده عملکرد سگ در انجام وظایف نیست و شخصیت و رفتار فردی نقش بسیار مهمتری از آنچه قبلاً تصور میشد ایفا میکنند.
این مطالعه که در مجله Science Advances منتشر شده است، توسط نیکولاس هبدون و لینزی والدرپ رهبری شده است.
تصورات اشتباه درباره عملکرد سگها
محققان با استفاده از تکنیکهای پیشرفته بازسازی سهبعدی، ۱۱۷ جمجمه از ۴۰ نژاد مختلف سگ خانگی و ۱۸ گونه سگسانان وحشی را مورد بررسی قرار دادند.
نتایج نشان داد که همپوشانی زیادی در شکل جمجمه بین نژادهای مختلف وجود دارد و هیچ تطبیق ساختاری مشخصی برای وظایفی مانند گاز گرفتن یا تشخیص بو مشاهده نشد.
در عوض، این تحقیق نشان میدهد که اولویتهای انسانی در پرورش سگها بیشتر بر ویژگیهای ظاهری متمرکز بوده تا تخصص عملکردی.
شکل جمجمه و عملکرد کاری سگها
این مطالعه بر نژادهایی که معمولاً برای گاز گرفتن و تشخیص بو مورد استفاده قرار میگیرند – از جمله سگهای پلیس و نظامی – تمرکز داشت.
محققان گروههای عملکردی را بر اساس دستهبندیهایی که توسط سازمانهایی مانند باشگاه کنل آمریکا (AKC) و باشگاه کنل بریتانیا (UKC) ارائه شده است، مقایسه کردند.
با وجود تنوع زیاد در شکل جمجمه سگهای خانگی، این مطالعه نشان داد که در بخشهای مرتبط با عملکرد مانند فک و ساختار بینی، همپوشانی قابل توجهی وجود دارد. این یافتهها نشان میدهد که نژادهایی که برای وظایف خاصی انتخاب شدهاند، آنطور که تصور میشد، از نظر فیزیکی تخصصی نشدهاند.
به عنوان مثال، اندازهگیری نیروی گاز گرفتن بین نژادهایی که برای گاز گرفتن آموزش دیدهاند و نژادهایی که چنین آموزشی ندیدهاند، تفاوت قابلتوجهی نشان نداد. به همین ترتیب، نژادهایی که برای تشخیص بو پرورش یافته بودند، ساختار بویایی برجستهتری نسبت به سایر نژادها نداشتند.
سگها و وظایف تخصصی
لینزی والدرپ، استادیار زیستشناسی در دانشگاه چاپمن، توضیح میدهد:
“در ۲۰۰ سال گذشته، انسانها صدها نژاد سگ ایجاد کردهاند که از نظر ظاهری بسیار متفاوت هستند و در برخی وظایف مانند گلهداری، محافظت و تشخیص بو عملکرد نسبتاً خوبی دارند.”
او ادامه میدهد:
“ما تصور میکردیم که این سگها به این دلیل متفاوت به نظر میرسند که از نظر ساختاری برای این وظایف تخصصی شدهاند، اما مطالعه ما نشان میدهد که حداقل در مورد جمجمه، چنین تخصصی وجود ندارد. وظایفی مانند گاز گرفتن یا تشخیص بو وابسته به ساختار جمجمه نیستند.”
افسانههای مربوط به نژادهای “خطرناک”
یکی از یافتههای مهم این تحقیق، رد یک باور رایج است: این تصور که برخی نژادهای سگ، مانند پیتبولها، ساختار فکی منحصربهفردی دارند که آنها را ذاتاً خطرناکتر میکند.
والدرپ اشاره میکند که گزارشهای خبری زیادی درباره حمله سگها به افراد منتشر میشود و معمولاً نژادهای خاصی – مانند پیتبولها – در این گزارشها مورد هدف قرار میگیرند.
او اضافه میکند:
“برخی افراد ادعا میکنند که این سگها نسبت به سگهای هماندازه خود قدرت گاز گرفتن بیشتری دارند یا ویژگیهای خاصی مانند ‘فک قفلشونده’ دارند که آنها را برای انسانها خطرناکتر میکند. اما مطالعه ما نشان میدهد که این ادعاها صحت ندارند. سگهایی که برای گاز گرفتن پرورش یافتهاند، از نظر ساختاری با سگهایی که برای وظایف دیگر تربیت شدهاند، تفاوتی ندارند.”
به طور مشابه، در نژادهایی که برای تشخیص بو پرورش داده شدهاند، هیچ تطبیق ساختاری خاصی در جمجمه مشاهده نشد. این مسئله نشان میدهد که ویژگیهای رفتاری و آموزش، نقش مهمتری نسبت به مورفولوژی جمجمه در توانایی سگها برای تشخیص بو دارند.
تأثیر سلیقه انسانی بر شکل جمجمه سگها
تنها استثنای این الگو، نژادهای براکیسفالیک (مانند بولداگها و پاگها) بودند که پوزه کوتاهتری دارند و این ویژگی نتیجه انتخاب انسان برای زیباییشناسی است. با این حال، این تغییرات ارتباطی با مزایای عملکردی نداشتند.
نیکولاس هبدون، نویسنده اصلی این مطالعه و پژوهشگر دانشگاه چاپمن، بیان میکند:
“بیشترین چیزی که من را شگفتزده کرد، شباهت زیاد بین جمجمههای اکثر نژادهای سگ بود. انسانها تغییرات زیادی در ظاهر این حیوانات ایجاد کردهاند، بنابراین انتظار داشتم که گروهبندیهای مشخصی را ببینیم، اما چنین چیزی مشاهده نشد.”
تأثیر تکامل بر شکل جمجمه
در مقابل، این مطالعه تفاوتهای قابلتوجهی بین جمجمه سگهای خانگی و سگسانان وحشی مانند گرگها و روباهها پیدا کرد.
سگسانان وحشی به طور کلی پوزههای بلندتری نسبت به طول جمجمه خود دارند – ویژگیای که معمولاً در گونههایی که به شدت به حس بویایی وابستهاند، دیده میشود. این یافتهها نشان میدهد که تکامل طبیعی، برخلاف پرورش انتخابی انسانها، شکل جمجمه را به گونهای تغییر میدهد که با نیازهای بقا در طبیعت سازگار باشد.
جالب اینجاست که جمجمههای روباهها شباهت زیادی به برخی از نژادهای تریر داشتند که در گذشته برای کنترل آفات و شکار طعمههای کوچک پرورش یافته بودند. این شباهت ساختاری ممکن است نشاندهنده تکامل همگرا بین شکارچیان وحشی و سگهای اهلی باشد که برای شکار تربیت شدهاند.
بازنگری در انتخاب سگهای کاری
این مطالعه ایدهای را که ویژگیهای فیزیکی به تنهایی توانایی سگها را تعیین میکند، به چالش میکشد و بر این نکته تأکید دارد که ویژگیهای رفتاری و آموزش، تأثیر مهمتری دارند.
تحقیقات اخیر نشان دادهاند که برخی از رفتارهای وابسته به نژاد تا حدی ارثی هستند، به این معنی که برخی گرایشهای رفتاری – مانند غریزه گلهداری یا توانایی ردیابی بو – ممکن است دارای مولفههای ژنتیکی باشند.
اما یافتههای جدید نشان میدهند که رفتار مشاهدهشده و قابلیت آموزشپذیری سگها، عوامل مهمتری نسبت به ساختار جمجمه در تعیین مناسب بودن آنها برای وظایف تخصصی هستند.
این موضوع میتواند نحوه پرورش و انتخاب سگهای کاری را تغییر دهد، بهویژه در حوزههایی مانند اجرای قانون، جستوجو و نجات، و آموزش سگهای خدماتی.
تغییر نگاه به تکامل سگها
این مطالعه دیدگاه ما را نسبت به تخصصیشدن سگها و پرورش انتخابی تغییر میدهد.
با رد تصورات غلط درباره برتری عملکردی برخی نژادها، این یافتهها میتوانند به رویکردهای مؤثرتر و علمیتری در تربیت و انتخاب سگهای کاری منجر شوند.
به جای تمرکز بر کلیشههای ظاهری، مطالعات آینده و برنامههای پرورشی ممکن است توجه بیشتری به ویژگیهای رفتاری و شناختی داشته باشند – تغییری که میتواند هم برای سگها و هم برای افرادی که به آنها وابستهاند، سودمند باشد.