قسمت هفتم از فصل دوم سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon) یکی از قویترین قسمتهای این فصل است و حس حرکت به سمت پایان فصل را ارائه میکند. به استثنای قسمت چهارم، رقص اژدهایان در دومین فصل از این پیشدرآمد سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) روند بسیار کندی داشته و محتوای سریال نیز سعی کرده تا به تدریج خطوط داستانی و قوسهای داستانی شخصیتها را ایجاد کند. قسمت هفتم از فصل دوم بیشتر حول محور به دست آوردن اژدها میچرخد و به همه رویدادها هیجان و اشتیاق میبخشد و زمینه را برای قسمت پایانی و آتشین سریال فراهم میکند.
هشدار اسپویل!
بخش مربوط به اژدهایان واقعا عالی است
به دنبال اینکه در قسمت ششم از فصل دوم سریال «خاندان اژدها»، سوارکار جدیدی برای سیاسموک پیدا شد، قسمت هفتم از فصل دوم روی پیدا کردن افراد بیشتری متمرکز شده است که به طور بالقوه میتوانند سوار بر اژدهایان بدون سوار شوند و در جنگ داخلی تارگرینها شرکت کنند. این داستانی است که منجر به توسعه کاراکتری بسیار غنی، اکشن وحشیانه و لحظاتی از فانتزی ناب میشود. این قسمت برخی از تصمیماتی که قبلاً گرفته شده بود را به نتیجه میرساند که شامل شروع هیو و اولف در کینگزلندینگ است که نسبتاً به کتابها متفاوت بوده است و مهمتر از همه اینکه ریشه اتفاقات را در شخصیتهای مهمی همچون رینیرا تارگرین و جاکاریس ولاریون حفظ میکند.
از همان ابتدا که رینیرا با آدام از هال روبهرو میشود، بیننده متوجه میشود که این قسمت ایده استثنایی تارگرینها و ماهیت خود اژدها را مورد بررسی قرار خواهد داد. در ادامه نیز ورمیتور نشان داده میشود و مشخص میشود که چرا به او خشم برنزی میگویند و این در حالی است که قبل از پیوند با هیو غوغای بسیار زیادی به پا میکند و این در حالی است که در ادامه، سیلوروینگ نیز با اولف پیوند برقرار میکند. این بخش از سریال نه تنها به این موضوع میپردازد که آنها چقدر خطرناک و قدرتمند هستند بلکه به پیچیدگی آنها، جادویی و شگفتانگیز بودن آنها و همچنین درک کم ما نسبت به آنها پرداخته است.
اما دارسی بار دیگر توانسته هنرنمایی درخشانی داشته باشد و توانسته بدون اینکه نیاز به صحبت کردن زیادی داشته باشد، موارد زیادی را انتقال بدهد و ظاهر و نگاه او در پایان قسمت نیز نشاندهنده اعتماد به نفس، خشم و قدرت یک اژدها است که پایانی عالی برای این قسمت بوده است. چهره رینیرا زمانی که ورمیتور همه را به آتش میکشد نیز جالب بوده و توانسته به خوبی و به شکلی ماهرانه وحشت این وضعیت را به بیننده انتقال بدهد. هری کولت نیز توانسته در این قسمت نقشآفرینی قابل ستایشی را بازی کند و بهترین ارائه خودش در نقش جیس را داشته باشد، خصوصاً صحنهای که او درباره اینکه پسر هاروین استرانگ بودن چه احساسی دارد، بسیار قدرتمند و ویرانگر است.
داستان خوب دیمون با لردهای ریورلندز
رؤیاهای دیمون تارگرین در هارنهال و به طور کلی خط داستانی اینجا اندکی مورد انتقاد قرار گرفته است که کاملاً قابل درک است ولی برخی از بینندهها از تماشای این داستان لذت بردند. مطمئناً نتیجه بخش بودن این خط داستانی در این هفته بسیار خوب بوده است، خصوصاً برای شخصیت اسکار تالی که توانست قدرتمند ظاهر شود و آرچی بارنز توانسته بازیگری خوبی در مقابل مت اسمیت داشته باشد. این صحنهای عالی برای شخصیت دیمون به شمار میرود چراکه او کسی نیست که کنترل را در دست دارد و در موقعیتی قرار گرفته که به آن عادت ندارد و دوست ندارد و همین نیز سبب شده تا داستان ریورلندز به خوبی به جریان در بیاید.
بازگشت دوباره پدی کانسیدین در نقش ویسریس در قسمت ششم از فصل دوم سریال خوب بود اما احساس میشود که حضور دوباره او در این قسمت غیرضروری بود. از سوی دیگر ترجیح داده میشد که سریال زمان بیشتری را صرف صحنههای دیمون و گسترش صحنههای دیگر بکند چراکه این صحنه ویسریس چیز زیادی را به داستان اضافه نمیکند و آشنا به نظر میرسد. خوشبختانه این آخرین رؤیای دیمون است چراکه داستان دیمون باید به جلو حرکت کند.
داستان جالب و جذاب در کینگزلندینگ
این قسمت تمرکز بیشتری روی دراگوناستون قرار داده بود و خبری از درامای کینگزلندینگ نبود اما با این وجود، داستان جالب و جذابی در کینگزلندینگ به نمایش گذاشته شده بود. اولیویا کوک بار دیگر در نقش آلیسنت هایتاور عالی ظاهر شده و این قسمت نیز توانسته داستان این شخصیت را بیشتر توسعه بدهد. صحنه مربوط به دریاچه میتواند چیزهای بسیار زیادی را درباره این شخصیت روایت کند. این به طور کامل تلاشهای او برای پاکسازی خودش را نشان میدهد و این در حالی است که او برای اولین بار تلاش میکند تا احساس آزادی را پیدا کند.
پویایی در حال رشد میان لریس استرانگ و شاه اگان دوم تارگرین بسیار جالب بوده و چندین صحنه خوب در هفتههای متوالی به نمایش گذاشته شده است. اگان به تدریج فعالتر و آگاهتر میشود و همین نیز فرصت بیشتری برای هنرنمایی تام گلین کارنی فراهم میآورد. همین مکالمات و دسیسهها است که بینندههای سریال «خاندان اژدها» را به یاد سریال «بازی تاج و تخت» میاندازد.
به طور کلی، قسمت هفتم از فصل دوم سریال «خاندان اژدها» قسمتی بود که برخی مشکلات جزئی در آن وجود دارد. به تصویر کشیدن اینکه چقدر مسافت و زمان سپری شد تا ایموند و ویگار در تعقیب اولف و سیلوروینگ به دراگوناستون برسند، سؤالبرانگیز بوده است. از سوی دیگر، مکالمات متعدد کورلیس ولاریون و آلین از هال دقیقاً در همان محل کارخانه کشتیسازی نیز بسیار آزاردهنده شده است. در هر صورت، موارد خوب این قسمت بیشتر از اشکالات آن بوده و امید میرود که فصل دوم سریال «خاندان اژدها» در اوج و با قسمتی قدرتمند به پایان برسد.