محققان در تعریف منظورشان از عبارت «در معرض بودن» اینگونه معیار خود را قرار دادهاند که اگر زمان لازم برای انجام یک کار خاص حداقل ۵۰ درصد کاهش یابد، آنگاه است که میتوان گفت این شغل تحت تاثیر یا در معرض هوش مصنوعی واقع شده است.
کدام مشاغل بیشتر «در معرض» هستند؟
برای این مطالعه، متخصصان انسانی و هوش مصنوعی به طور جداگانه، در معرض قرار گرفتن مشاغل مختلف را بررسی کردند. نویسندگان خاطرنشان میکنند که «کاملا در معرض بودن» به این معنا نیست که در این مشاغل وظایف را بتوان به طور کامل به این فناوریها سپرد – اما به این معنی است که GPTها میتوانند «مقدار قابل توجهی از زمان انجام وظایف» را برای این افراد تسریع کند و موجب صرفهجویی در وقت آنها گردد.
این مطالعه نشان داد افرادی که مشاغلی با «دستمزدهای بالاتر» نسبت به کارگرانی که دستمزد کمتری دارند در معرض بیشتری هستند.
«کاملا در معرض بودن» به این معنا نیست که در این مشاغل وظایف را بتوان به طور کامل به این فناوریها سپرد – اما به این معنی است که GPTها میتوانند «مقدار قابل توجهی از زمان انجام وظایف» را برای این افراد تسریع کند و موجب صرفهجویی در وقت آنها گردد.
آن بخش از نویسندگان این مقاله که انسان هستند، فقط ۱۵ شغل را «کاملا در معرض» دانستند، اما نویسنده مدل زبانی هوش مصنوعی، ۸۶ شغل را کاملا در معرض عنوان کرد.
مشاغلی که از نطر نویسندگان انسانی مقاله، ۱۰۰ درصد «در معرض» قرار دارند عبارتند از:
ریاضیدانان،
حسابرسان مالیاتی،
تحلیلگران کمی مالی،
طراحان وب و طراحان نمایههای دیجیتال.
سایر مشاغلی که توسط انسانها با درصد بالایی «در معرض» شناخته شدهاند:
کارشناسان فرمهای نظرسنجی (۸۴.۴)،
نویسندگان و مولفان (۸۲.۵)،
مترجمان کتبی و مترجمان همزمان شفاهی (۸۲.۴)،
متخصصان روابط عمومی (۸۰.۶)،
پژوهشگران حوزه حیوانات (۷۷.۸)،
کانوا
در همین حال، مدلهای زبانی این موارد را بهعنوان ۱۰۰ درصد در معرض فهرست کردند:
ریاضیدانان،
حسابداران و حسابرسان،
تحلیلگران خبری، خبرنگاران و روزنامه نگاران،
وکلای حقوقی و معاضدان اداری،
مدیران داده های بالینی،
تحلیلگران تغییرات اقلیمی.
بدین ترتیب، مشاغل زیر نیز توسط مدلهای زبانی بیش از ۹۰ درصد در معرض خواهند بود:
کارمندان مکاتبات اداری،
مهندسین بلاک چین،
خبرنگاران حوزههای قضایی و صورتجلسه نویسان همزمان،
مصححها و ادیتورهای متنی،
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
البته نویسندگان این مقاله علمی به برخی از محدودیتهای مطالعاتی خود نیز اشاره داشتند. اولین محدودیت شناسایی شده، این واقعیت بود که رویکرد آنها بر «ذهنی بودن» طبقهبندیهای مشاغل متکی بود، که میتواند منجر به قضاوتهای مغرضانه در مورد قابلیت و اثربخشی GPT در برخی وظایف کاری در مشاغل شده باشد.