“عصبانی نیستم” ۵ سال پیش ساخته شده و حالا به اکران رسیده، تغییرات زیادی کرده که شاید اگر رضا درمیشیان امروز همین فیلم را میساخت هم در مواردی تغییراتی برای فیلمش در نظر میگرفت (و شاید هم نه).
“بغض” در ایجاد یک ساختار دراماتیک جذاب تواناتر بود یا “لانتوری” و یا دیر اکران شدۀ میانی آنها؟ شاید در تکوین فرم سینمایی رضا درمیشیان اصلا بهتر بود اول لانتوری ساخته میشد و بعد از آن عصبانی نیستم. نوشتن پای اکرانِ فیلمی که ۵ سال از زمان ساختش گذشته و سازندهاش بعد از آن یک فیلم به سینماها برده و یک فیلم در نوبت نمایش و مسافر جشنوارهها دارد هم ساده است و هم دشوار.
روایت ساده و تک خطی است: دانشجویی اخراجی برای رسیدن به دختر مورد علاقهاش درگیر مشکلات مالی است. نوید که پس از اعتراضات سال ۸۸ از دانشگاه تعدیل یا اخراج و ستارهدار شده به خاطر دختر همدانشگاهیش (ستاره) در تهران مانده است. نوید صاحب ستارههایی است که نمیخواهد و به او دادهشده و در پی دست یافتن به ستارهای که میخواهد و به او نمیدهند چرا که از توانایی مالی برای خوشبخت کردنش بیبهره است.
عصبانی نیستم قرار است عاشقانهای عصبانی باشد برای زمان خودش و واجد سوژههایی برای زمان خودش اما عجب که حالا بعد از ۵ سال هنوز در بعضی خردهداستانهایش برای مخاطب حتی ملموستر از زمان ساختش است. فیلم از همان ابتدا و نماهای ابتدایی تکلیفش را با تماشاگر روشن میکند. جامپکاتها و برشهای سریع و نماهای خیلی بسته از نوید و رفت و آمدش در مرز خیال و واقعیت قصدی جز انتقال حس درونی و پر از استرس و عصبانیت نوید به تماشاگر ندارد. کاراکتری که اصرار دارد از ابتدا اینگونه نبوده و به سفارش دکترش برای آرام شدن قرص میخورد و زیر لب تکرار میکند عصبانی نیستم اما فیلم در نشانههایی که از گذشته نوید به ما میدهد خیلی هم معتقد به نبود ریشههای این عصبانیت در ذات نوید نیست که حالا شاید در شرایطی که قرار گرفته پررنگ و برونی شده است.
نوید که با مهلت یک ماهۀ پدر ستاره برای خرید خانه و ماشین مواجه شده معتقد است در ۴ سال تهران ماندنش دست به هر کاری برای به دست آوردن ستاره زده اما بارها میبینیم که تن به هر کاری هم نداده و نمیدهد، شَرخری نمیکند، سگ و گربه نمیدزدد، از ماشینهای مدل بالا چیزی بلند نمیکند، نوید روی اصول خودش ایستاده و هرگز نمیپذیرد و نمیتواند بپذیرد که اصول او خارج از قراردادهای امروزی اجتماع است. دوستان و هم کلاسیهایش همه تن دادهاند به کاری دیگر. از فروش اکانتهای تقلبی فیلترشکن تا دزدی حیوانات تا خالتوری در عروسی، نوید اما در آرمانگرایی خودش دست و پا میزند و از شهرام برجساز تا پدر ستاره و پسر عموی دلالش و از همه و همه عصبانی است و در خیالش به آنها حمله میکند و جتی در جایی میگوید که از ستاره هم عصبانی است چراکه هنوز در دانشگاهی درس میخواند که نوید از آن اخراج شدهاست. نوید در درونش قهرمانِ نفسبریدۀ فیلمهای ساختار شکن موج نوی فرانسه است و در بیرونش قهرمان منفعل و به انتظار معجزه نشستۀ (اعتراض) خودمان. اینکه پایان اصلی فیلم چه بوده را احتمالا همه دیدهایم یا شنیدهایم اما شاید این پایان نمایش دادهشده در اکران عمومی با حالِ امروز نویدها همخوانی بیشتری دارد.
عصبانی نیستم فیلمِی فرمال است. تجربهای از فرم که کمتر در سینمای ما رایج است. تدوین هنرمندانه، متفاوت و خارج از قواعد (هایده صفییاری) به آن فرمی مخصوص به خود بخشیده. فرمی که ارتباطی خوب با محتوای اثر دارد و به خوبی در خدمت آن است. ریتم تند همراه با جامپکاتهای زیاد و نماهای بسته از چهره نوید و برشهای سریع همراه با بازی کم نقص نوید محمدزاده به خوبی تماشاگر را با شخصیت نوید همراه میکند اما همه چیز در نماهای حضور ستاره آرام میگیرد. نوید کنار ستاره آرام میگیرد و همه تلاشهای او برای رسیدن و ماندن در این ساحل آرامش است.
در کنار نقش آفرینی زیبای نوید محمدزاده، باران کوثری هم پس از مدتی دوری از پرده سینما بازی دلنشینی ارائه کردهاست و شخصیت معمولا منفعل ستاره را به خوبی درآوردهاست. ستاره از نوید نمیگذرد، از دانشگاهی که نوید را اخراج کرده نمیگذرد، از پدری که نوید را نخواسته نمیگذرد، از وطن نمیگذرد. ستاره در نهایت عصیانگریش با لبخندی از نوید آرام میگیرد چراکه ستاره اهل عصیان نیست و نوید هم عصیانگری را بلد نیست.
در نهایت فیلم عصبانی نیستم نه (بغض) است و نه (لانتوری) اما میتواند در کنار آنها سهگانهای از رضا درمیشیان را شکل دهد و حالا که فیلم بعدی درمیشیان را دیدهایم، میتوانیم بگوییم چه خوب که در این اثر متوقف نشدهاست.
امتیاز: ۶٫۵ از ۱۰