فیلم اینفینیتی پول (Infinity Pool) قرار است شوکهکننده و انزجارکننده باشد و با وجود اینکه داستان آن در شروع جالبتوجه به نظر میرسد اما برداشت این اثر درباره قدرت، فساد و برتری نتوانسته به خوبی پیش برود. در ادامه همراه با ما باشید.
هر فیلم ترسناکی قرار نیست چیزی معنادار و متفکرانه را بازگو کند و فیلم «اینفینیتی پول» یا «استخر بیانتها» نیز یکی از همین آثار است. برندون کراننبرگ فیلمنامه این اثر را نوشته و خودش آن را کارگردانی کرده است و میا گاث و الکساندر اسکاشگورد نیز نقشآفرینی فریبندهای از خودشان در آن ارائه میکنند اما با وجود همه این موارد، این اثر سطحی به نظر میرسد.
داستان فیلم اینفینیتی پول
جیمز فاستر با بازی الکساندر اسکاشگورد به همراه همسرش به نام ام با بازی کلوئپاترا کلمن در تفرجگاهی در جزیرهای به نام لا تولکا در حال گذراندن تعطیلات خودشان هستند. جیمز نویسندهای است که به مدت شش سال چیزی به چاپ نرسانده و در تلاش است تا در این سفر خود، الهام بگیرد.
این در حالی است که زندگی مشترک او با همسرش که وارث یک انتشاراتی است، چندان خوب و خوش نیست اما زمانی که آنها با طرفدار کتابش به نام گابی با بازی میا گاث و شوهرش به نام آلبان با بازی جلیل لسپرت آشنا میشوند، همه چیز برای جیمز تغییر میکند.
این زوج غریبه، جیمز و ام را تشویق میکنند تا برای گردش در طول شب در خارج از تفرجگاه با آنها همراه شوند و این در حالی است که آنها اجازه عبور از دروازههای سیمی را ندارند. در همین حین نیز جیمز با ماشینش با یکی از مردم محلی تصادف میکند و باید پاسخگوی جنایاتش باشد یا اینکه میتواند مبلغی را به پلیس بپردازد تا آنها کلونی بر اساس او بسازند و این کلون به جای او اعدام شود.
نواقص داستانی فیلم استخر بیانتها
فیلم «اینفینیتی پول» به جای داستان و جوهر بیشتر مربوط به سبک است و به نظر میرسد که برندون کراننبرگ روی چیز دیگری تمرکز نکرده است. بدون شک، بیننده به خوبی میتواند حس و حال و فضای موجود درون فیلم را حس کند و با کاراکترهای فاسد آن همراه شود، به خصوص اینکه همه چیز در طول فیلم پیچیدهتر نیز میشود.
با این وجود، همچنان یک خلاء در داستان فیلم وجود دارد. فیلم سوالات جالبی را میپرسد، مضامینی درباره اخلاقیات و ثروت بیان میکند و همچنین بیمعنا شدن مرگ و عواقب کارها را به خوبی مورد بررسی قرار میدهد اما دامنه کلی این اثر توخالی و محدود است. دلیل آن نیز اجرا و ساخت ضعیف این اثر بوده است.
کاراکتر اصلی جذاب
شاید جذابترین جنبه فیلم «اینفینیتی پول» کاراکتر جیمز با بازی الکساندر اسکاشگورد باشد که ظاهرا نمیتواند جایگاه خودش را پیدا کند و خود را فردی شکستخورده میبیند. جیمز خودش را فردی کوچک و ضعیف تصور میکند و پیوستن به گروه گابی که او را به خوبی درک میکنند، به او احساس قدرت میدهد. با این حال، وقتی همه چیز از کنترل خارج میشود و چیزهای واقعا وحشیانهای رخ میدهند، جیمز دوباره احساس بسیار بدتری نسبت به خودش و همه چیز پیدا میکند.
عدم توسعه کاراکترها
با این حال برندون کراننبرگ آن طور که باید به کاوش در شخصیت جیمز نپرداخته است. بسیاری از کاراکترها توسعه نیافتهاند یا کم مورد استفاده قرار گرفتند. با این وجود، الکساندر اسکاشگورد و میا گاث واقعا تمام توانایی خودشان را به کار گرفتند و در این نقشها به اجرا گذاشتند. این دو بازیگر واقعا گیرا و جذاب هستند و نقشآفرینیهای مهیجی را به اجرا در میآورند.
هدف اسکاشگورد در نقشآفرینیاش آن است که چندان جذاب نباشد چراکه او نویسندهای شکستخورده است که استعداد خودش را زیر سوال میبرد. از سوی دیگر، میا گاث ثابت کرده که استعداد بسیار زیادی دارد و بیننده نیز از تماشای وی لذت میبرد.
تنش و وحشت جسمی زیاد
این فیلم بیشتر به وحشت جسمی و هرزگی توجه دارد و حتی زمانی را برای کاوش در این جزیره که محل رخ دادن داستان است، صرف نمیکند. همین کار نیز سبب شده تا همه چیز به اندازه کافی مبهم باشند تا شخصیتها آزادانه هر کاری میخواهند انجام بدهند. این فیلم در جنبههای دیگری همچون خشونت و خونین بودن زیادهروی میکند، به طوریکه حس موجود در آن باعث میشود تا تماشای آن برای بیننده بیش از پیش آزاردهنده باشد. این فیلم همانند یک ترن هوایی است که از مسیر خودش خارج میشود.
سخن پایانی درباره فیلم اینفینیتی پول
هیجان خاصی درون فیلم «استخر بیانتها» جریان دارد که عمدتا ناشی از آن است که بیننده منتظر است تا ببیند چه چیز عجیب و آشفتهای قرار است در ادامه فیلم رخ بدهد. از همین نظر، فیلم عملکردی موفق دارد اما از جنبههای دیگر ضعیف است. متاسفانه داستان فیلم درهم است و آن انسجام لازم را ندارد. با این حال، فیلم «اینفینیتی پول» با خوشحالی حس و حال عجیب خودش را میپذیرد و در صورتی که بیننده با آن همراه شود، تا حدودی برایش جذاب خواهد بود.
امتیاز منتقد: ۲ از ۵