نقد فیلم چهارراه استانبول
مصطفی کیایی را حالا بعد از ساختن ۶ فیلم بلند به خوبی میشناسیم و حتی اگر ندانیم پای فیلمی از او نشستهایم، از ریتم، فضای داستانی، شوخیها و حتی از گروه بازیگرانش میتوانیم حدس بزنیم باز هم در پازل داستانگویی شلوغ و پرحاشیه و ایدههای پرتعداد او گیر افتادهایم.
سینمای قصهگو و پرحادثۀ کیایی با بهرهگیری از طنز ذاتی او در کنار حساسیت به مسائل اجتماعی، درامی دلپذیر را برای مخاطبش شکل میدهد. درامی که در عصر یخبندان، بارکد و حالا چهارراه استانبول بیش از دیگر آثارش از او فیلمسازی متفاوت ساختهاست.
آثار کیایی گرچه هرگز به یک موضوع معطوف نمیشوند و حواشی داستانی و گفتاری بسیاری پیدا میکنند، اما دارای یک خط داستانی مشخص و قابل پیگیری برای مخاطب است که او را با خود همراه میکند و کنجکاویش را بر میانگیزد.
کیایی در مخاطبشناسی سینمای ایران به مهارت رسیده و راه در اختیار گرفتنش را بلد است. شخصیتهای آثار دارای مشکلاتی از جنس مشکلات معمول جامعه و به دنبال یافتن راههایی معمول به دور از قهرمانبازیهای دراماتیک و غیرقابل باور هستند که همین بر ارتباط بهتر مخاطب با آثارش کمک میکند. کیایی ساده حرف میزند حتی حرفهای بزرگش را هم ساده میگوید تا جایی که گاهی فقط میگوید و دغدغههایش را از راه زبان منتقل میکند.
چهارراه استانبول در میان آثار کیایی فیلمی است از جنس بارکد و خط ویژه که مصطفی کیایی در شکل دادنشان تواناتر است. ساده است که بگوییم چهارراه استانبول فیلمی درباره پلاسکو نیست که پیش از این هم کارگردان همین را گفته اما ساده نیست بگوییم موضوع اصلی فیلم چیست؟
بیپولی و ورشکستگی، فرار و مهاجرت، قاچاق، ازدواج اجباری، قمار، واردات غیرقانونی کالا و بیهودگی تولید کالای داخلی، ناتوانی در مدیریت بحران و خرده متلکهای سیاسی و روایتِ هنوز آشنای ساختمان پلاسکو و آتشنشانها حواشی پر رنگ داستان هستند و در کنار آنها متلکهای دمِ دستتری همچون خیانتهای زناشویی و شوخیهای جنسی همچون خروج حباب و احتمال اطلاف وقت در گذراندن شب سالگرد ازدواج و شبیه با آن و البته دیه بگیری، همه و همه ساختار روایی اثر را شکل میدهند و مصطفی کیایی بینندهاش را میان آنها دست به دست میکند و در طول داستان پیش میبرد.
فیلم آغازی خوب دارد، با احد و بهمن و مشکلاتشان آشنا می شویم و در ادامه فرنگیس، محمود، لادن و پدرش و ماجرای قمار و تعقیب و گریزهای آغاز شده از محل قمار مخاطب را به چهارراه استانبول میبرند و مخاطبی که پیش از این از ماجرای آتشسوزی پلاسکو آگاه است به راحتی در اضطراب لازم براش شکلگیری درام غرق میشود.
فیلم در یک ساعت اول بسیار شلوغ است و شاید همین روایت شلوغ فرصت فکر کردن را از مخاطب میگیرد و کشش لازم را برای دنبال کردن در او ایجاد میکند تا در اوج و در دقایق ۵۰ تا ۶۰ سالن سینما را در سکوت و بغض و اضطراب فرو برد. جلوههای ویژه هم که در سطح سینمای ایران قابل قبول است در لابهلای نماهای بسته از بیرون و درون پلاسکو بر کشش سینمایی میافزاید اما در پایان یک ساعت گویی همه چیز افت میکند. روایت همیشه دانای کل کیایی اینبار خرگوشی شگفت انگیز از کلاه جادویی بیرون نمیکشد. شعارهایی ساده و دم دستی در باب حمایت از تولید داخل و مضرات قاچاق و کالای چینی که میشد پیش از آن در دیالوگها و اتفاقات فیلم گنجانده شود به سمت مخاطب پرتاب میشود. رؤسای کت و شلواری و درگیری تصنعی فرمانده آتشنشانی و تیترهای مطبوعاتی همچون اینکه: (ما در کنترل بحران ضعیفیم)، گنجاندن ماجرای همسر دوم و بی اعتمادی همسر قمارباز به او در راه پارکینگ خاوران، وقتی که فرنگیس در میان شمعهای روشن و گل در ایستگاه آتشنشانی طلف میکند و مهمتر از همه انتخاب شاید اشتباه پاکدل برای نقش فرمانده آتشنشانی که در لحظه فریادهای وی بسیار مشهود است و کشش لازم را برای دنبال کردنِ عصبانیت و ناتوانی او بر نمیانگیزد، ناگهان همه و همه ریتم پرشتاب و تاثیرگذار فیلم را به زمین میزنند و ذوق و احساس برانگیختهشده مخاطب را کور میکنند.
خرده داستانهایی که همه دست به دست هم ما را تا پای پلاسکو بردهاند بی سر و سامان رها میشوند و در کنار آن انتخابهای دراماتیکترنسبت به آنچه میبینیم از اعتقاد ما به روال داستانی فیلم میکاهد و تنها کشش باقیمانده میماند برای آخرین ثانیه فیلم.
چهارراه استانبول فیلمی است که خوب میفروشد و برای سینمای کم حادثه و اجتماعی ما یک نعمت محسوب میشود. هوش فیلمسازی کیایی در انتخاب گروه بازیگرانش و دست گذاشتن روی موضوعاتی که برای مخاطب امروزی سینمای ایران جذاب است و همراه با شیطنتهای شوق برانگیز او، به هر حال خاطرهای خوب از دیدن فیلمش در ذهن مخاطب به جای میگذارد. شجاعت او در بیان سوژههایش امتیازاتی بیشتر به حساب او واریز میکند. جلوههای ویژۀ باورپذیر و پیشدستی در پرداختن به پلاسکو هم جای خود را دارد اما همه اینها باعث نشده تا چهارراه استانبول فیلمی بهتر از بارکد باشد و برای سازندهاش گامی به جلو محسوب شود.