لوکی در دنیای سینمایی مارول همیشه در تقاطع قهرمان یا شرور بودن، برادر یا رقیب بودن یا پسر یا جانشین بودن قرار داشته است. حالا، فصل دوم سریال لوکی (Loki) به زمانی بازگشته که استودیو مارول و فیلمهای ابرقهرمانیاش در دهه گذشته بر دنیای سینما مسلط بودند. نویسندگان پس از حرکتی تاریخی و اعتصابات گسترده سرانجام توانستند به حقوق خوبی دست پیدا کنند، بازیگران نیز بهزودی پای مذاکره با استودیوها مینشینند و کارکنان بخش جلوههای ویژه مارول نیز پس از گزارشهایی درباره شرایط کاری وحشتناک، سرانجام توانستند اتحادیه تشکیل بدهند. با وجود همه مواردی که در بالا ذکر شده بود، آینده دنیای سینمایی مارول تحتالشعاع موارد مختلفی قرار گرفته و وجود فصل دوم سریال «لوکی» نیز بهنوعی معجزه است. بیشتر فاز ۴ و ۵ مارول پر از وعدههای عملی نشده بوده است و این سؤال همیشه در ذهن بیننده خواهد ماند که آیا هرگز دوباره شارلیز ترون در نقش کلیا یا هری استایلز در نقش اروس را خواهند دید یا خیر؟
برخلاف تمام مشکلات، فصل دوم سریال «لوکی» سرانجام به ثمر نشسته و یکی از مهیجترین آثار دنیای سینمایی مارول در سالهای اخیر به شمار میرود. با داشتن اهمیت بیشتر نسبت به فصل اول، بازیگران جدید بسیار جذاب و همچنین ادامه دادن داستانی قانعکننده و جذاب که توسط قوس داستانی کلی مارول تحت تأثیر قرار نگرفته، باعث شده تا سریال «لوکی» در فصل دوم خودش نیز جذاب و مهیج باشد. قسمتهای فصل دوم سریال «لوکی» ممکن است گاهی اوقات ناامیدکننده باشند، بهخصوص به دلیل حضور جاناتان میجرز که در سال جاری مشکلات قانونی زیادی داشته و اتهامات سنگینی به وی وارد شده است. آینده جاناتان میجرز در دنیای سینمایی مارول همچنان نامشخص است ولی حضور این بازیگر در فصل دوم سریال «لوکی» مدتها قبل از این بوده که اتهاماتی به این بازیگر وارد شود.
فصل دوم سریال «لوکی» بلافاصله پس از اتفاقات فصل اول سریال را بازگو میکند. سیلوی با بازی سوفیا دی مارتینو در نهایت کانگ را کشت و لوکی را به سازمان تیویای فرستاد، جایی که موبیوس با بازی اوون ویلسون و بی ۱۵ با بازی وونمی موساکو او را نمیشناسند. در اینجا، مجسمهای غولپیکر از کانگ دیده میشود و همین نیز لوکی را به وحشت میاندازد. لوکی سپس متوجه میشود که او در حال لغزیدن به عقب و جلو در زمان است. برای حل این مشکل نیز موبیوس و لوکی به دنبال فردی به نام او بی با بازی که هوی کوآن میگردند و از همین جا نیز هرج و مرج شروع میشود.
یکی از شگفتانگیزترین چیزها درباره فصل دوم سریال «لوکی» سرعت آن است. سریالهای دنیای سینمایی مارول اغلب اوقات همانند فیلمهای سینمایی کشیده شدهای احساس میشوند که درون قالبی قسمتی جای گرفتهاند و هیچ جوره قالب سریالی آنها مشخص نمیشود. با این حال، در سریال لوکی، هر قسمت از فصل دوم توسعههای مناسبی دارد که داستان را به جلو سوق میدهد، نیاز زیادی به دانش قبلی ندارند ولی در عین حال، از داستانسرایی خارقالعادهای برای یک سریال از دنیای سینمایی مارول برخوردار هستند. این سریال همچنین به موضوعاتی میپردازد که در مقایسه با دیگر فیلمها و سریالهای ابرقهرمانی، فلسفیتر احساس میشوند. فصل دوم سریال «لوکی» در مورد بیهودگی مبارزه برای تغییر از درون یک مؤسسه فاسد است. پرسشها درباره اراده آزاد، سرنوشت، تعادل کار و زندگی و معنای وجود ما نیز در این داستان وجود دارند. اینکه آیا به این سؤالات پاسخهای قانعکننده و رضایتبخشی داده میشود، هنوز مشخص نیست.
وونمی موساکو که حضوری جذاب در فصل اول سریال «لوکی» داشت، در فصل دوم حضور پررنگتری دارد و به همین خاطر نیز سریال بهتر است. بهخاطر شخصیت جدی بی ۱۵، موساکا توانسته در تضاد با جذبه کمدی تام هیدلستون، اوون ویلسون و که هوی کوآن قرار داشته باشد. کیت دیکی نیز قوس داستانی جالبی دارد و بازگشت سوفیا دی مارتینو در نقش سیلوی نیز بسیار مهیج به نظر میرسد. همه این معرفیهای شخصیت قدیمی و همچنین شخصیتهای تازه بهخوبی در دو قسمت ابتدایی جای گرفتهاند و در نهایت نیز به بازگشت شخصیت راوونا رناسلیر با بازی گوگو امباتا راو و همچنین معرفی اجتنابناپذیر ویکتور تایملی با بازی جاناتان میجرز ختم میشود.
حضور جاناتان میجرز در فصل دوم سریال «لوکی» یادآور مشکلاتی است که دنیای سینمایی مارول در آینده باید با آنها دست و پنجه نرم کند. این بازیگر قرار است بهزودی بهخاطر خشونت خانگی محاکمه شود اما اتهامات صورت گرفته علیه او فراتر از اینها هستند و شامل رفتاری سمی و نامناسب در زندگی شخصی و حرفهای وی بودند. صرف نظر از اینکه پایان این محاکمه چیست، این مسائل مواردی هستند که مطمئناً روی آینده بازیگری وی تأثیر قابلتوجهی خواهند گذاشت. در هر صورت، حضور جاناتان میجرز در فصل دوم سریال «لوکی» بیشتر منحرفکننده و غیر جالب بوده اما برای بسیاری از افراد، این بازیگر به تنهایی نشان دهنده کلیت سریال یا کل دنیای سینمایی مارول نیست.
آن طور که به نظر میرسد، کانگ که بهعنوان تهدیدی بسیار بزرگ در سطح تانوس معرفی شده، آن چنان تهدید شدیدی نیست. او توسط کوچکترین قهرمان دنیای سینمایی مارول یعنی انتمن در فیلم انتمن و واسپ: کوانتومانیا (Ant-Man and the Wasp: Quantumania) شکست خورد و در سریال «لوکی» نیز او شرور فوق بزرگی نیست. در فصل دوم سریال «لوکی»، شخصیت ویکتور تایملی بهندرت تصمیمی را خودش میگیرد و در عوض، به لوکی، موبیوس یا راوونا و میس مینتس برای کشیدن نقشه متکی است. در مقایسه با شخصیت تانوس با بازی جاش برولین که در نهایت توانست حضوری بزرگ و تأثیرگذار داشته باشد، شخصیت کانگ و واریانتهای متعدد وی چندان جالب نیستند. بهترین حرکت آن است که بازیگر دیگری را برای این نقش انتخاب کنند، تأثیر این کاراکتر را در دنیای سینمایی مارول کمتر کنند یا اینکه حضور این کاراکتر در آثار منتهی به فیلم The Kang Dynasty را به حداقل برسانند.
همانند بسیاری از پروژههای این بخش از دنیای سینمایی مارول، فصل دوم سریال «لوکی» حتی با وجود حضور شخصیت کانگ در آن، فاصله بسیار زیادی از داستان کلی مارول دارد. فصل دوم سریال «لوکی» بازگشت پیروزمندانهای برای مارول به شمار میرود که نوید چیزهای بزرگتری را میدهد. مطمئناً با توجه به فصل اول فوقالعاده سریال، چیزی جز این بازگشت شکوهمندانه نیز انتظار نمیرفت. با این حال، فصل دوم سریال نیز مشکلاتی همچون آینده جاناتان میجرز، تأثیر اتفاقات سریال در کل حماسه مولتیورس و مواردی دیگری دارد اما با این وجود، فصل دوم سریال «لوکی» چشماندازی کاملاً تحققیافته است، مسئلهای که دیگر پروژههای مارول فاقد آن هستند. از طراحی خیرهکننده سازمان تیویای گرفته تا شخصیتهای اصلی سریال، موارد جالب زیادی در این سریال وجود دارند. سریال «لوکی» ممکن است تنها یکی از چرخدندههای ماشین مارول باشد اما باید گفت که کار خودش را بهخوبی انجام میدهد.