در مقاله جدیدی که توسط دانشمندان نیجریهای در ژورنال Science منتشر شده است، اخطارهایی را در مورد عواقب نادیده گرفتن آبله میمون، ارائه میدهد. به عنوان یک ویروس ارتوپاکس (به معنی ویروس مشترک بین انسانها و حیوانات)، آبله میمون (MPXV) میتواند توسط برخی از حیوانات و انسانها منتشر و انتقال داده شود.
MPXV اولین بار در سال 1958 در طی شیوع بیماری در یک مرکز نگهداری حیوانات در کپنهاگ، دانمارک کشف شد. اولین موارد انسانی در جمهوری دموکراتیک کنگو (DRC) در سال 1970 یافت شد. این بیماری در حال حاضر بومی آفریقا است و عمدتاً از منابع حیوانی منتشر میشود، اگرچه انتقال گاه به گاه از انسان به انسان نیز وجود دارد.
قبل از شیوع در سال 2022، موارد انسانی آلودگی به MPXV در ایالات متحده برای اولین بار در سال 2003 گزارش شد. شیوع آن از سگهای دشتی آلوده شده توسط جوندگان وارداتی از غنا رخ داد. آلودگی MPXV نیز در سنگاپور و اسرائیل گزارش شده بود. با این حال، همه عفونتها به خودی خود از بین رفتند و منجر به شیوع گسترده نشدند.
در اوایل ماه مه 2022، یک فرد ساکن بریتانیا که به لاگوس و ایالت دلتا در نیجریه سفر کرده بود، جایی که آبله میمون یک بیماری بومی محسوب میشود، به این ویروس مبتلا شد. پس از ایجاد بثورات در نیجریه در 29 آوریل، فرد در 4 مه به خانه خود در بریتانیا بازگشت. تا نیمه دوم ماه مه 2022، موارد بیشتری در کشورهای خارج از مناطق بومی گزارش شد. پرتغال 14 مورد آبله میمون را در 18 مه گزارش کرد. دولت اسپانیا هفت مورد را تا 18 مه تایید کرد. ایالات متحده اولین مورد آبله میمون خود را در سال 2022 در همان روز تأیید کرد، در حالی که کانادا 13 مورد مشکوک را گزارش کرد. در نتیجه انتقال آن در بین انسانها، در بسیاری از کشورهای غیر بومی شایع شده است. تاکنون بیش از 61000 مورد آبله میمون در 104 کشور غیر بومی تحت شیوع فعلی تایید شده است. اکثر این موارد در مردان بالغ 38 سال و بالاتر گزارش شده است.
ویروس آبله میمون دارای دو کلاد (تبار شاخه) ژنتیکی است – کلاد 1 (که قبلاً کلاد حوضه کنگو نامیده میشد) و کلاد 2 (که قبلاً به عنوان کلاد غرب آفریقا شناخته میشد). کلاد 2، خود به دو زیرشاخه A و B طبقه بندی میشود. کلاد 1 باعث فرم شدید بیماری با نرخ مرگ و میر 10 درصدی میشود. از زمان اولین کشف آن در آفریقا، عفونت MPXV در بسیاری از کشورهای آفریقایی دیگر ثبت شده است.
از سال 2022، عفونتهای انسانی MPXV در بسیاری از کشورهای غیر بومی مانند استرالیا، آسیا، اروپا، آمریکا، غنا، بنین و آفریقای جنوبی گزارش شده است. عفونتها عمدتاً توسط کلاد 2 ایجاد میشوند که به دلیل 50 پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی (SNP) که به معنی تغییر در دی ان ای ویروس است، مسریتر شده بودند.
مطالعات اپیدمیولوژیک فشردهتری برای درک بهتر مخازن حیوانی MPXV و کنترل بیماری مورد نیاز است. شواهد نشان میدهد که جنبههای اپیدمیولوژیک عفونت MPXV انسانی در آفریقا در طول سه دهه گذشته تغییر کرده است.
اخیراً، عفونتها و مرگومیرهای ناشی از کلاد 1 در جمهوری دموکراتیک کنگو (DRC) در حال افزایش است که نگرانیهایی را در مورد حجم و فراوانی آنها ایجاد کرده است. با این حال، تنها حدود 10% موارد از نظر بالینی تایید شده است. از این رو، تعداد واقعی بیماران، مشخص نشده باقی میماند. نیجریه از زمان تجدید حیات در سال 2017، با شیوع کلاد 2، وضعیت مشابهی را داشته است.
در ارائه توجه و مشارکت در راهبردهای پیشگیری و درمان، در کشورهای غیر آفریقایی و آفریقایی تفاوت وجود دارد. توجه زیاد و بارزی که به کشورهای غیر آفریقایی ارائه میشود، علیرغم شیوع طولانی مدت و مداوم MPXV انسانی در آفریقا، نابرابری جهانی در دسترسی و آگاهی به مراقبتهای بهداشتی را برجستهتر میکند. علاوه بر این، اقدامات پیشگیرانه، تحقیقاتی و درمانی ناکافی در واکنش قبلی مربوط به شیوع MPXV در آفریقا وجود دارد.
به منظور مهار عفونت MPXV در مناطق بومی و جلوگیری از گسترش آن در نقاط دیگر، یک تلاش مشترک و همگانی مورد نیاز است که هدف آن ابداع یک برنامه جهانی برای شناسایی منابع MPXV و انتقال دهندگان، برای درک بهتر اپیدمیولوژی و قابلیت انتقال ویروس، و توسعه مقرون به صرفه است. باید با فراهم کردن زیرساختهای کافی در کشورهای بومی، از عرضه واکسنها و داروها حمایت شود. همچنین باید تلاش و اقداماتی برای آموزش مردم و جوامع در مورد این بیماری و ایجاد آگاهی مناسب در مورد نقشهای فردی در جلوگیری از گسترش ویروس انجام گیرد.
انتشار MPXV به عنوان یک تلنگر و یادآوری، به ما نشان میدهد که نمیتوان تنها یک منطقه یا کشور را از بیماریهای عفونی ایزوله کرد و باید تدابیر دفاعی مناسبی برای محافظت از همه، صرف نظر از تفاوتهای منطقهای آنها اتخاذ کرد. این امر مستلزم تلاش مشترک همه کشورها برای یافتن راه حل در سطوح ملی از طریق استفاده مناسب از منابع است. علاوه بر این، مناطق بومی نیز باید استراتژیهای مناسبی را برای استفاده مفید از منابع خود، به منظور کاهش بیماری، کنترل بیماری به صورت مستقل و کمک به کنترل جهانی، به کار گیرند.