در پانزدهمین سالگرد درگذشت رابرت انکه، به یاد دروازهبانی فوقالعاده و انسانی باورنکردنی که زندگیهای بسیاری را تحت تأثیر قرار داد، ادای احترام میکنیم.
در شب ۹ نوامبر ۲۰۰۹، همه صحبتها در محافل فوتبال آلمان درباره شروع ناامیدکننده بایرن مونیخ در فصل جدید و بازی دوستانه پیشروی تیم ملی مقابل شیلی بود. اما این شرایط با انتشار خبری تکاندهنده از یکی از حومههای هانوفر در روز بعد تغییر کرد.
دروازهبان تیم ملی، رابرت انکه، به زندگی خود پایان داد و موج عظیمی از شوک، غم و اندوه را به همراه آورد. برای دوستان و خانواده انکه، مرگ او یک تراژدی وحشتناک و غیرقابل تصور بود؛ برای باشگاه هانوفر ۹۶، که او تنها دو روز پیش در یک بازی بوندسلیگا برای آنها به میدان رفته بود، و تیم ملی آلمان نیز، به معنای از دست دادن دروازهبانی بسیار مستعد و یک همتیمی ارزشمند بود.
خودکشی انکه همچنین نگاهها به بیماریهای روانی در ورزش را تغییر داد و منجر به پیدایش رویکردی جدید برای مواجهه با افسردگی در دنیای ورزش شد. امروز پانزدهمین سالگرد درگذشت تلخ اوست.
رابرت انکه در ۲۴ آگوست ۱۹۷۷ در شهر ینا در آلمان شرقی متولد شد. او در خانوادهای ورزشی به دنیا آمد و در سن هشت سالگی در تیمهای پایهی باشگاه کارل زایس ینا، که نایبقهرمان جام برندگان اروپا در فصل ۱۹۸۰/۸۱ بود، بازی میکرد.
مربیان انکه به سرعت به واکنشهای فوقالعاده او در دروازه پی بردند. ده سال بعد، در سن ۱۸ سالگی، او اولین گامهای خود در فوتبال حرفهای را برداشت و مقابل یکی از باشگاههای آیندهاش، یعنی هانوفر، برای تیم ینا بازی کرد. در این مقطع، او تجربه بازی در تمامی تیمهای ملی جوانان آلمان از سطح زیر ۱۵ سال به بالا را کسب کرده بود.
در پایان فصل ۱۹۹۵-۹۶، انکه به تیم دستهاولی بروسیا مونشنگلادباخ پیوست، اما در ابتدا راهی برای حضور در تیم اصلی پیدا نکرد. تنها در سومین فصل حضورش در این باشگاه بود که او توانست به عنوان دروازهبان اصلی شناخته شود، و عملکرد او از معدود نکات مثبت در فصلی بود که تیم به دسته دوم سقوط کرد.
با این حال، عملکرد انکه توجه بسیاری را جلب کرد و در سال ۱۹۹۹ او به تیم بنفیکای پرتغال پیوست و پیشنهادهای دیگر تیمهای مطرح اروپایی را رد کرد. این انتقال برای انکه از نظر مالی و شخصی مناسب بود، چرا که سرمربی بنفیکا، یوپ هاینکس، آلمانی بود و او به سرعت انکه را کاپیتان تیم کرد.
انکه در لیسبون بهترین دوران حرفهای خود را تجربه کرد. هاینکس بعدها در مورد او گفت: “او همیشه بر مهمترین چیزها تمرکز داشت. او شخصیتی باز و مؤدب بود و همیشه لبخندی بر لب داشت. او انسانی فوقالعاده و در بنفیکا بسیار محبوب بود.”
اما انکه همچنین بسیار بلندپرواز بود و در سال ۲۰۰۲، در سن ۲۴ سالگی، به بارسلونا پیوست به این امید که باشگاهی برای موفقیت پایدار پیدا کرده است. اما سرمربی تیم، لوئیس فنخال، نظر دیگری داشت و انکه در جایگاه ذخیره و پشت سر ویکتور والدس قرار گرفت.
در یکی از معدود بازیهای او، بارسلونا با نتیجه ۳-۲ مقابل تیم دسته سومی نولدا در جام حذفی ۲۰۰۲-۰۳ شکست خورد، که ضربهای جدی به امیدهای او برای جانشینی والدس بود. در تابستان ۲۰۰۳، انکه به طور قرضی به فنرباغچه پیوست، اما حضور او در ترکیه نیز کوتاهمدت بود و او به سرعت خواستار فسخ قراردادش شد.
پس از دوره کوتاه قرضی در سیدی تنریف، انکه به آلمان بازگشت و به هانوفر پیوست و ۹ سگ، دو اسب و همسرش ترزا که در آن زمان باردار بود را با خود آورد.
خانواده انکه خیلی زود با خبری دردناک روبرو شدند: دختر در راهشان، لارا، به یک بیماری قلبی جدی مبتلا بود. انکه تنها یک ماه در هانوفر بود که لارا در سال ۲۰۰۴ به دنیا آمد. او ابتدا در یک کلینیک تخصصی در شهر درمان شد، اما در نهایت در سن دو سالگی پس از عوارض ناشی از یک عمل جراحی درگذشت.
تا آن زمان، انکه به عنوان یکی از بازیکنان کلیدی هانوفر شناخته شده بود و فرم او باعث شد به تیم ملی آلمان دعوت شود. یوآخیم لو، سرمربی وقت، دروازهبانان بسیاری در اختیار داشت و در نهایت تیمو هیلدبران را به عنوان دروازهبان سوم برای جام جهانی ۲۰۰۶ انتخاب کرد.
هرچند انکه به تیم ملی آلمان دعوت نشد، اما ستارگان دیگر بوندسلیگا او را به عنوان دروازهبان سال انتخاب کردند، عنوانی که او در سال ۲۰۰۹ دوباره به دست آورد.
انکه در نهایت در سال ۲۰۰۷ تحت هدایت یوآخیم لو به تیم ملی آلمان دعوت شد و عملکردهای فوقالعادهای از خود به نمایش گذاشت، بهطوری که دروازهبان اصلی هانوفر شد و تیمش را به بوندسلیگا بازگرداند.
او برای رقابتهای یوفا یورو ۲۰۰۸ در ترکیب تیم ملی آلمان قرار گرفت و پس از بازنشستگی کاهن و لمان، بسیاری انکه را به عنوان نفر اول برای دروازه تیم ملی در جام جهانی ۲۰۱۰ در آفریقای جنوبی میدیدند. همچنین، خانواده انکه در مه ۲۰۰۹ دختر دیگری به نام لیلا را به فرزندی پذیرفتند و همه چیز در دنیای رابرت به نظر خوب میرسید.
اما سپس تراژدی رخ داد. انکه از زمان شروع حضورش در خارج از کشور با افسردگی مبارزه میکرد و در نوامبر ۲۰۰۹، روزی فراموشنشدنی در فوتبال آلمان رقم خورد که باعث شد دنیای فوتبال این خبر را با احساساتی از ناباوری و درماندگی مواجه کند. مراسم تشییع جنازه او یکی از بزرگترین مراسمها در تاریخ فوتبال آلمان بود و ۴۰ هزار نفر برای آخرین وداع با یکی از محبوبترین چهرههای بوندسلیگا در ورزشگاه هانوفر حاضر شدند و میلیونها نفر دیگر از تلویزیون به تماشای آن نشستند.
در وبلاگ بنیاد رابرت انکه، پرویر مرتساکر، همتیمی سابق او در هانوفر، درباره دوست خود “رابی” نوشت، مردی که به خاطر شخصیت بینظیر و کمکهایش معروف بود.
“از همان ابتدا او باعث شد که من، به عنوان فرد جدید در تیم، احساس راحتی کنم. او من را تشویق میکرد تا مسیر خود را دنبال کنم و همیشه یادآوری میکرد که چقدر خوب هستم، چیزی که یک پسر ۱۹ ساله ناآرام شاید همیشه نبیند. او هیچ شکی در مورد خوشحال بودنش از حضورم در دفاع تیم نداشت. من فکر نمیکنم که بتوانید تجربه بهتری در کار پیدا کنید، فارغ از اینکه شغل شما چه باشد: او به من اعتماد داشت.”
انکه همچنین تاثیر زیادی روی بازیکنان دیگری گذاشت که در نهایت قهرمان جام جهانی ۲۰۱۴ شدند. دوران بینالمللی او خیلی زود به پایان رسید و تنها ۸ بازی برای آلمان انجام داد، اما او هنوز وقت داشت تا بسیاری از جوانان را تشویق کرده و به آنها کمک کند تا بر اضطرابهایشان غلبه کنند.
یکی از آن جوانان، مانوئل نویر بود که در دورههای آموزشی فدراسیون فوتبال آلمان در ۲۰۰۷ و تور آسیایی تیم ملی در ۲۰۰۹ با انکه همتیمی بود. در همان تور بود که نویر اولین بازی بینالمللی خود را انجام داد و در ژوئن ۲۰۱۰، تنها هفت ماه پس از مرگ انکه، نویر قدم به بزرگترین صحنه بینالمللی گذاشت: جام جهانی فوتبال.
هاینکس بعدها گفت: “هر وقت مانوئل را میبینم، رابرت را هم میبینم.” این مقایسه با نویر، که بسیاری او را بهترین دروازهبان تاریخ آلمان میدانند، نشاندهنده تأثیرات عمیقی است که انکه در دنیای فوتبال گذاشته است.
خودکشی تلخ انکه، هرچقدر که دردناک بود و همیشه خواهد بود، همچنین به این معنا بود که دنیای ورزش حرفهای باید روشی جدید برای برخورد با بیماریهای روانی پیدا میکرد.
ترزا گفت: “الان مردم میدانند که این یک بیماری است، نه ضعف. رابرت خودکشی نکرد. بیماری او را کشت. حالا رسانهها آن را به عنوان چیزی عادی میبینند اگر کسی بگوید که در حال رنج کشیدن است.”
از طریق بنیاد رابرت انکه، ترزا همچنان کمپینهایی را برای مقابله با تابوها و انگهای مرتبط با بیماریهای روانی اداره میکند. او میگوید: “مهم است که کمک بخواهید. بیشتر افرادی که از این بیماری رنج میبرند میتوانند بهبود یابند و زندگی شاد و سالمی داشته باشند.”