فیلم Soul در ابتدا قرار بودن در ماه اکتبر در جشنواره فیلم لندن اکران شود. اما به خاطر داستان تکراری این روزهای سینما، اکرانش به پخش فقط در دیزنی پلاس محدود شد و در همین چند روز پس از اکرانش توانسته تبدیل به یکی از پربحثترین و جذابترین پدیدههای سینمایی سال ۲۰۲۰ شود.
کمپانی پیکسار امسال با فیلم Soul به سراغ پیچیدهترین و پرابهامترین مسئلهی جهان خلقت رفته! اگرچه کارگردان اثر، پیت داکتر، قبلتر با Inside Out به خوبی توانسته بود مفهوم ناخودآگاه و کارکرد ذهن رو به تصویر بکشد، اما اینبار حتی فراتر از دنیای مادی رفته و دست به یک سفر معنوی زده. سفر روح.
پیت داکتر قبلا نشان داده بود که با سه چیز رابطهی خیلی خوبی دارد و میتواند درام را به درستی بر پایهی آنها شکل دهد؛ اول بچهها و معصومیتشان. چه در کارخانه هیولاها (Monsters,Inc – ۲۰۰۱) و چه در دنبالهاش (Monsters University – ۲۰۱۳)، داکتر جهانی را برای ما خلق میکند که پر از هیولاهایی است که کارشان ترساندن بچهها و کسب درآمد و اعتبار از این راه است اما شخصیتهای قصهاش در مسیری پر از پیچ و خم تبدیل و با تاثیر از خودِ بچهها به قهرمانانی بدل میشوند که هدف زیستشان میشود تبدیل کردن دنیا به جایی بهتر برای بچهها (انسانها). درست مثل هدفِ خود پیت داکتر. ارتباط یک بزرگسال با یک کودک محور اصلی تمام کارهای او بوده که تحقیقا همگی به تغییر شخصیت کاراکتر بزرگسال و رشد شخصیت کوچکتر منجر میشود. داکتر در تمام فیلمهایش در حال نکوهش بزرگسالان و ستایش سبک زندگی معصومانهی کودکان است. دوم؛ احساسات. داکتر با کاراکترهایش، با ترکیب پیر و جوان، دختر و پسر، رنگها، موسیقی و تراژدی قصههایش، مخصوصا در انیمیشن تحسین شدهی بالا (Up – ۲۰۰۹)، احساسات ما را به کلی بازی میگیرد. او با هدف قراردادن احساسات انسانی مرزهای سنی را در مینوردد و پیرترها را به دوران کودکی و جوانترها را به دوران بزرگسالی رهنمون میکند. این دستاوردی بزرگ است که دیزنی و پیکسار پس از سالها به موفق به کسب آن شدهاند؛ حذف محدودیت سنی از روی آثارشان.
سوم اینکه او به کلی میتواند جهان تازهای خلق کند؛ دنیای پر از تصویر و رنگی که غیر از کارخانهی رویا سازی دیزنی، کسی از عهدهی خلقش بر نمیآید. از جهانی پر از هیولا گرفته تا داستان پیرمردی که با خانهاش برای پیدا کردن آرزوی دیرینهی خود و همسرش، پرواز میکند. داکتر البته خالق یکی از تحسین شدهترین انیمیشنهای دهه هم هست؛ Inside Out. «درون به بیرون» داستان به تصویر کشیدن بخشی از فرآیند مغز، احساسات و یک سفر درونی است که از خلاقانهترین آثار هزارهی جدید محسوب میشود که توانسه جایزه اسکار را برای دومین بار برای داکتر به ارمغان بیاورد. انیمیشن Inside Out به خاطر شکل روایی، ساختار و تصویرگریهایش و انیمیشن کوکو (Coco-2018) به لحاظ ماهیت داستان، شبیهترین چیزهایی هستند که میتوان آنها را فیلم Soul مقایسه کرد.
اما حتی بعد از تجربهی موفقیت آمیزی مثل Inside Out داستان فیلم Soul بلندپروازانه به نظر میرسد. چگونه میتوان سفر یک روح به برزخ، دروازهی دنیای پسین، دنیای پیشین و ماجرای دو روح را روایت کرد، آن هم با تصاویر و اتفاقات مختلفی که کتابهای مقدس و ادیان مختلف جهان با رویکردهایی متفاوت به آنها اشاره کردهاند، و از پس تعریف قصه و اجرای فیلمنامه هم برآمد؟
بزرگترین دستاورد فیلم Soul را میتوان یک نمایش تماشایی از جهان پس از مرگ دانست
داستان فیلم Soul با معلم موسیقی سرخوردهای آغاز میشود که در تحقق اهداف و آرزوهایش شکست خورده و به جای تبدیل به ستارهی جاز شدن حالا مسئول تربیت تعدادی بچهی بیاستعداد و بیعلاقه به موسیقی است. در ابتدا به نظر میرسد که ما روایتی از تلاش یک مردِ سیاه پوست برای رسیدن به آرزویش را شاهد هستیم. خیلی زود اما مسیر داستان عوض میشود و منظرهی تازهای پیش رویمان گسترده میشود؛ جهان پس از زندگی. بزرگترین دستاورد فیلم Soul را میتوان یک نمایش تماشایی از جهان پس از مرگ دانست. استفاده از داستانهای فولکلور مذهبی و مفاهیم کتابهای آسمانی جوری در داستان گنجانده و اجرا شدهاند که تصاویر فیلم روح را میشود جدیترین تلاش برای نمایش زندگی پس از مرگ دانست. پلی که به سمت نوری بیانتها ختم میشود و بهشت کوچکی که بچهها پیش از ورود به دنیا در آن صاحب شخصیت میشوند؛ اینها انگار واقعیترین تصاویری هستند ما در طول تاریخ سینما دربارهی جهان پیش یا پس از زندگی دیدهایم و به راستی چقدرهم آشنا هستند.
مانند تمام داستانهای قبلی که کارگردان Soul خالقشان بوده، باز هم دو شخصیتِ در قصه با یکدیگر همسفر میشوند. داستان واقعا در نشان دادن روایتِ این ماجراجویی دو نفره خارقالعاده است! رابطهی روح جو گاردنر (با صداپیشگی جیمی فاکس) و روح کوچک پا به دنیا نگذاشتهای به نام ۲۲ (با صداپیشگی تینا فی) به جزئیاتی آغشته شده که لحظه به لحظهی داستان را تاثیر گذار میکند. ۲۲ داستانهای زیادی در مورد زندگی شنیده، قصههایی از استادان فانی پیشینش از جورج اورول، مادر ترزا گرفته تا فروید و آبراهام لینکلن، که هیچکدام نتوانستهاند در او شوقی برای پا به دنیا گذاشتن ایجاد کنند. از اینجا فیلم شروع به فلسفهبافی خود میکند و به سراغ یکی از سختترین پرسشهای بشری میرود: آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟
فصل میانی داستان، جایی که روح جو وارد کالبد یک گربه شده و روح ۲۲ در بدن جو حلول یافته، از درخشانترین بخشهای سینمایی سال است. نوع جهان بینی ۲۲ به عنوان کسی که درکی از زندگی روی زمین و احساسات ندارد در تصاویری سرخوشانه و در ارتباط با انسان نشان داده میشود. یک ریتم آرام در کنار شوخطبعی به قاعده و نمایش اتفاقاتی عادی در زندگی، مثل تجربهی یک طعم تازه یا افتادن برگ درختان، با اینکه بارها و بارها در داستانهای مختلف تکرار شده و حتی گاهی به ابتذال کشیده شدهاند اما اینجا با تکیه بر منطق درست روایی اصلا از خط بیرون نمیزنند و حس امیدبخشی خود را از دست نمیدهد. درست است که فیلم Soul با وجود تلاش زیاد برای جلوگیری از این موضوع، بعضا درگیر سانتیمانتالیسم هم میشود، اما شعارهایی هم که گاهی مطرح میشود -مثلا لحظهی انتهایی که با دیالوگ «دیگر باید قدر تکتک لحظات زندگی را بدانم» تمام میشود- خیلی توی ذوق نمیزنند و منطق داستانی خودشان را دارند.
فیلم Soul درمورد جدی نگرفتنِ جاهطلبیهاست
در جایی از فیلم Soul چند روح با کشتی رنگارنگ و با لنگری که به شکل نماد صلح است، روحِ شخصی را که تمام فکر و ذکرش درگیر شاخصهای بورس و پول درآوردن شده را نجات میدهند و او را تشویق به تجربهی زندگی واقعی میکنند. تمام حرف فیلم Soul همین است؛ دعوت به دست کشیدن از آرزوهای بزرگ و لذت بردن از زندگی. (که البته اگر فراموش کنیم که شرکت سازنده این فیلم ساختهی دیزنی، یکی از بزرگترین و سرمایهدارترین کمپانیهای فیلمسازی دنیااست، این مفهوم در ما اثرگذار میشود). فیلم Soul درمورد جدی نگرفتنِ جاهطلبیهاست. جو تا انتها تصور میکند جرقهای که میتواند ۲۲ را به زمین بفرستند یک هدف منحصر به فرد است؛ یک اشتباه فاحش که منعکس کنندهی یک ایدئولوژی رقابتی و بیفایده در طول زندگی است، رقابتی دائم با خود و دیگران برای شماره یک بودن. پیکسار با فیلم روح ایدههایی چون: هر کس استعداد خاص خودش را دارد، لازم است تلاش کنید تا به خواستههایتان برسید و هدف داشته باشید و برایش بجنگید… و جملات و مفاهیم دیگری از این قبیل را دست میاندازد و کنار میزند و آرام در گوشمان میگوید: هدفی وجود ندارد،لذت ببرید. (قبول یا رد این توصیه به عهده خوتان)
فیلم Soul با طرح سوالاتی که از کودکی فکر و ذکر روز و شبمان شدهاند نظیر ما چرا زندگی میکنیم؟ فایدهی زندگی کردن چیست؟ آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ ۱۰۰ دقیقهی دلنشین و جذاب را پیش روی ما قرار میدهد؛ یک ماجراجویی معنوی بینظیر. روحِ پیکسار حتی بدون تفسیرهای معنویاش اینقدر در قصهگویی قوی عمل میکند که بارها و بارها ارزش تماشا کردن دارد.
خوب:
داستانی خلاقانه و سنت شکن
پرداخت درست ایدههای جذاب
صداگذاری فوقالعاده
سناریو قدرتمند در پرداخت شخصیتها
بد:
کمی درگیر سانتیمانتالیسم شدن و بیعیب نشان دادن تمام ابعاد زندگی