فرنچایز جان ویک (John Wick) به یکی از فرنچایزهای برتر اکشن مدرن تبدیل شده است. این فرنچایز شروعی نسبتاً متواضعانه داشت و داستان فیلم اول آن حول محور قاتلی بازنشسته بود که مجبور میشود از دوران بازنشستگی خودش خارج شود تا از دزد ماشینش و مسئول کشتن تولهسگش انتقام بگیرد، تولهسگی که هدیهای از همسر مرحومش بوده است. با این حال، با گذشت زمان، این فرنچایز بزرگتر و مهیجتر شد. اکنون فرنچایز «جان ویک» با سکانسهای اکشن شیک خود در لوکیشنهای نمادین سراسر جهان به فرنچایز خارقالعادهای تبدیل شده است. علاوه بر این، این آثار جان تازهای به حرفه بازیگری کیانو ریوز دادند.
فیلم جان ویک ۴ (John Wick: Chapter 4) پایان بسیار خوب و جالبی برای این مجموعه فیلم بود اما در عین حال، زمینه را برای فیلمهای بیشتر باز گذاشته است. با این حال، اینکه چطور این فرنچایز میتواند بدون شخصیت اصلیاش به راه ادامه بدهد، جای سؤال دارد. حالا سریال کانتیننتال (The Continental) تلاش دارد تا این کار غیرممکن را با روایت داستانی از گذشته انجام بدهد.
عملکرد خوب سریال بدون جان ویک
سریال «کانتیننتال» در دهه هفتاد میلادی جریان دارد و داستان وینستون اسکات جوان با بازی کالین وودل را روایت میکند که با مالک هتل کانتیننتال به نام کورمک با بازی مل گیبسون روبهرو میشود. شاید پرداختن به داستان خاستگاه شخصیت وینستون ضروری به نظر نمیرسید اما اجرای خوب کالین وودل توانسته جنبه تازهای به این شخصیت ببخشد، جنبهای که در فیلمهای اصلی دیده نشد.
گذشته وینستون با کورمک و همچنین نبرد بین این دو درست همسو آن مواردی است که مخاطبان از فرنچایز جان ویک دوست دارند. فیلمها توانستند با تمرکز بر سکانسهای اکشن به یادماندنی و جهانسازی خوب، داستانی ساده را برجسته و درخشان کنند. سریال «کانتیننتال» نیز داستان انتقامجویانه مشابه فیلمها را روایت میکند اما این بازیگران و داستانهای فردی آنها میتوانند شما را به گونهای به خودشان جذب کنند که شما را تشنه قسمت بعدی نگه میدارند.
نقشآفرینی خوب بازیگران
در این سریال بن رابسون نقش برادر وینستون به نام فرانکی اسکات را بازی میکند که شخصیت بزنبهادر کلاسیکی است. رابطه تیره او با وینستون نیز بهخاطر نقشآفرینی و جذبه بین این دو بازیگر واقعی احساس میشود. شخصیتهای لو با بازی جسیکا آلین، مایلز با بازی هوبرت پوینت دو جور و کیدی با بازی میشل پرادا دیدگاه متفاوتی از هتل کانتیننتال و دنیای جرم و جنایت را ارائه میکنند که داستان این سریال با اینکه توسعه نیافته است را لذتبخش میکند. متأسفانه شخصیت جوان شارون با بازی آیومید آدگان در مراحل ابتدایی داستان کمتر مورد استفاده قرار گرفته چراکه تمرکز داستان روی شخصیت وینستون اسکات است.
مبارزههای خونین و جذاب
یکی از نقاط قوت سریال «کانتیننتال»، طراحی مبارزه آن است. لحظات آغازین قسمت ابتدایی، فرانکی را نشان میدهد که قدرت کانتیننتال را در دست دارد. هر صحنه و شات از این سکانس مهم است، سکانسی که پر از خون و خونریزی در راهروهای هتل است. روشی که تیم بدلکاران و فیلمسازان دوربین را روی اکشن متمرکز کردند، باعث شده تا نبردها خونینتر و مهیجتر به نظر برسند.
صحنههای مبارزه بهگونهای خونین و پویا هستند که کمتر در آثار دنیای سریال دیده میشود. در شب پایانی نیز سکانس اکشن باورنکردنی و ۵۷ دقیقهای وجود دارد که در آن، وینستون در مقابل کورمک قرار میگیرد. مبارزههای تنبهتن در کنار تیراندازیهای خونین سبب شدهاند تا سکانسهای اکشن این سریال بسیار جذاب و بیرحمانه باشند.
با این حال، با پیشروی سریال، متأسفانه دیگر سکانسهای اکشن همانند سکانس آغازین آن نیست. سریال بیشتر روی صحنههای انفجاری سنگین متمرکز میشود و دعواهای کوتاهی در بخشهای مختلف آن پراکنده شدهاند تا اینکه همه چیز در پایان طوفانی میشود. این رویکردی عمدی برای ساخت داستان است اما این کار سبب شده تا میانه سریال آرام باشد. با این حال، موارد دیگری در میانه سریال هستند که توجه شما را به خودشان جلب میکنند.
فضای شیک و جذاب
سریال «کانتیننتال» بهخوبی از دوره زمانی داستان بهره گرفته است و هر قسمت از سریال با تیتراژ آغازین خارقالعادهای شروع میشود که یادآور فیلمهای جیمز باند (James Bond) یا فاکسی براونز (Foxy Brown) است. این در حالی است که این سریال بهخوبی توانسته از آهنگهای مهم و جذاب آن دوره زمانی درون خودش استفاده کند. زیبایی بصری نیز همسو با درون مایه سریال است و فضایی شاداب و متفاوت را ایجاد کرده که بازتابی از سینمای دهه هفتاد میلادی است.
با این حال، سریال بهسادگی از چراغهای چشمک زن و موسیقی برای برجسته شدن استفاده نمیکند بلکه آنها را با هویت اصلی داستان ترکیب میکند. کارگردانها آلبرت هیوز و شارلوت براندستروم راهی را پیدا کردند تا این سریال را تازه نگه دارند، آن هم با وجود اینکه درامهای اکشن دهه هفتاد میلادی و فیلمهای «جان ویک» تأثیر زیادی روی این اثر داشتند.
سرعت نامناسب و قسمتهای طولانی
جدای از جنبههای بصری، سریال «کانتیننتال» مشکلات قابلتوجهی در زمینه سرعت داستانی دارد. هر قسمت نزدیک به ۹۰ دقیقه است و زمان زیادی صرف نمایش چیزهای مختلف میشود و این در حالی است که این سریال تلاش دارد تا کاراکترها و مکانهای جدید را تنها در سه شب معرفی کند. با اینکه پایانبندی این داستان واقعاً ارزشمند است اما داستانی جمعوجورتر و در قسمتهای ۶۰ دقیقهای میتوانست بسیار بهتر باشد.
افراد بسیار زیادی معرفی میشوند اما تعداد اندکی از آنها پایان سریال به طور کامل توسعه پیدا میکنند. زمان زیادی صرف داستان وینستون میشود و اگر بخشهای اضافی و مازاد آن حذف میشد، داستانی بسیار شخصیتر و جمعوجورتر شکل میگرفت. در عوض، هر قسمت از سریال بیش از اندازه طولانی است و این در حالی است که چیز زیادی برای نمایش ندارد.
سخن پایانی
به طور کلی سریال «کانتیننتال» اثر جدید و ارزشمندی در دنیای «جان ویک» است. این اثر داستان خاستگاه خارقالعاده وینستون را بازگو میکند و دنیای «جان ویک» را بهخوبی گسترش میدهد. هر کدام از شبهای داستان متمایز احساس میشوند و این در حالی است که خطرات داستان آن بزرگتر و بیشتر میشوند. با اینکه این سریال گاهی اوقات مسیرش با برخی از کاراکترها و خطوط داستانی را گم میکند اما اگر مایل هستید که به تماشای این اثر بنشینید، شاهد اکشنی خارقالعاده خواهید بود که با حضور بازیگرانی توانمند است و همین نیز ثابت میکند که این فرنچایز لزوماً نیاز نیست به کیانو ریوز تکیه کند.