این سالها دوره هیجانانگیزی برای دنیای انیمیشن به شمار میرود که در آن انیمیشنهایی همچون مجموعه دنیای عنکبوتی (Spider-Verse)، گربه چکمهپوش: آخرین آرزو (Puss in Boots: The Last Wish) و لاکپشتهای نینجای جهشیافته نوجوان: آشوب جهشیافته (TMNT: Mutant Mayhem) توانستند خلاقیتهای جدیدی را به نمایش بگذارند. منتقدان قبلاً به تماشای انیمیشنها مینشستند و استدلال میکردند که احتمالاً بینندههای نوجوان از تماشای این زیباییهای رنگارنگ سرگرم خواهند شد.
با این حال، این استاندارد خوبی برای نمره دادن به یک فیلم نیست و انیمیشن پادشاه میمون (The Monkey King) که بر اساس کاراکتری دوستداشتنی از ادبیات چینی ساخته شده، مطمئناً این گونه است. این اثر خلاقیت بصری و طنز خوبی دارد اما فیلمنامه ضعیف آن سبب شده تا هرگز آن مرکزیت دراماتیک داستان را پیدا نکند. این اثر در همان ابتدای مسیر راهش را گم میکند و در ادامه نیز نمیتواند بیننده را بار دیگر به خودش جلب کند.
داستان انیمیشن The Monkey King
انیمیشن «پادشاه میمون» توسط آنتونی استاچی کارگردانی شده و اتفاقات آن نیز در چین و در دورهای جریان دارد که مردم جهان در کنار موجودات اسطورهای زندگی میکردند. این انیمیشن داستان شخصیت اصلی داستان با صداپیشگی جیمی او یانگ را دنبال میکند که به طور مرموزی از صخرهای در بالای کوه متولد میشود. در دنیایی که از نظم کیهانی پیروی میکند و جاودانها در بهشت نظارهگر آن هستند، این میمون کوچک نشانهای از مشکل است و امپراتور جید با صداپیشگی هون لی مایل است تا او را کنار بگذارد.
اما بودا با صداپیشگی بی دی وانگ که بالاتر از همه چیز است، مداخله میکند و میگوید که این میمون بسیار قدرتمند است و سرنوشت بزرگی در پیش روی خودش دارد. این میمون پس از طرد شدن از سوی گروهی از میمونها، احساس میکند که نیاز به اثبات خودش دارد و همین نیز او را در مسیری برای تبدیل شدن به یکی از ترسناکترین جنگجویان زمین قرار میدهد به امید اینکه بتواند جایگاهی در میانه جاودانهها به دست بیاورد.
داستان گسترده و نامنسجم
تلاش برای خلاصه کردن این اثر سینمایی بهخوبی مشکلات آن را نشان میدهد. مقیاس داستانی انیمیشن «پادشاه میمون» در ابتدا ساده است و به نفع آن است. این میمون جوان که هنوز قادر به صحبت کردن نیست، فقط میخواهد توسط سایر میمونها در جنگل زیر کوه مورد پذیرش قرار بگیرد و دوستش داشته باشند. با این حال، آنها او و روشهای سرکشانه او را طرد میکنند، روشهایی که به طور ناخواسته توجه شیطان هاواک با صداپیشگی اندرو کیشینو را به خودش جلب میکند و باعث کشته شدن یک میمون جوان میشود.
این میمون بهتنهایی تمرین میکند تا این تهدید را شکست بدهد و جایگاه خودش را در بین بقیه به دست بیاورد. او یک اسلحه بسیار قدرتمند و حساس به نام استیک را میرباید و این تهدید را شکست داده و در این مسیر کودک دیگری را نجات میدهد. در حالی که دیگر میمونها او را به پادشاهی میمونها منصوب میکنند، میمونی به نام اِلدر با صداپیشگی جیمز سی همچنان خودخواهی را در اعمال وی میبیند. تلاشهای الدر برای اینکه این میمون از جاهطلبی دست بردارد سبب میشود تا او جاهطلبتر شود و به دنبال بالاترین درجات در بهشت باشد.
همه این موارد تنها در همان ۱۵ دقیقه ابتدایی رخ میدهند و در این زمان، انگیزه اصلی شخصیت پادشاه میمون مشخص است. باقی فیلم نیز تنها به همان رشته احساسی پرداخته است. پادشاه میمون موجودی قدرتمند و متکبر است که به نظر میرسد حالتهای اصلیاش تمسخر و مبارزه هستند. این ویژگیها قرار است پلی ارتباطی بین مخاطبان و شخصیت اصلی داستان باشند اما این شخصیت هیچ تمایلی برای ارتباط برقرار کردن با کسی را ندارد و این در حالی است که داستان نیز چنین فرصتی را در اختیار او نمیگذارد.
در ادامه داستان نیز این شخصیت به سمت طرحها و دشمنان بزرگتر سوق پیدا میکند اما احساساتش چندان مورد آزمایش قرار نمیگیرند و در نتیجه، ثابت میمانند. دختر جوانی به نام لین که تلاش دارد تا دستیار این میمون باشد، در مقطعی او را متهم میکند که اجازه نمیدهد کسی او را دوست داشته باشد. این در حالی است که در این فیلم کسی اصلاً تلاش نکرده بود تا این میمون را دوست داشته باشد.
عدم وجود احساس و ارتباط در داستان
از نظر داستانی، انیمیشن «پادشاه میمون» مسائل بسیار زیادی را پوشش میدهد. به نظر میرسد که شخصیت اصلی و لین هر چند دقیقه یک بار به دنبال هدفی جدید هستند. اما هیچ کدام از این اهداف به شخصیت اصلی ارتباطی ندارند و از همین رو، بیننده هیچ اهمیتی به آنها نمیدهد. عدم تمرکز دراماتیک در این اثر در همه جایش مشهود است. احساس وفاداری لین نسبت به پادشاه میمون ساختگی احساس میشود و همین نیز قوس داستانی این شخصیت را به خطر میاندازد.
موضع این اثر سینمایی درباره اینکه آیا باید سرکشی این میمون را تحسین کرد یا او را مجازات کرد، مشخص نیست. شخصیت شرور داستان که پادشاه اژدها با صداپیشگی بوون یانگ است نیز هدفی مشخص و در راستا با اهداف شخصیت اصلی داستان ندارد. او میخواهد استیک را پس بگیرد، سلاحی که توسط پادشاه میمون از او ربوده شده است. در حقیقت، خط داستانی شخصیت شرور بیشتر بهانهای برای خلق مبارزه در نقاط مختلف داستان است.
سخن پایانی
در کنار مشکلات متعددی که در اجرای این داستان وجود دارد، برخی موارد همچون مبارزات بازیگوشانه و ترکیب سکانسهای اکشن جالب هستند. مشکل اصلی این انیمیشن آن است که شخصیت اصلی داستان یعنی پادشاه میمون که بارها داستانش بازگو شده را به شخصیتی غیر جالب تبدیل میکند. این شخصیت ستون فقرات این داستان به شمار میرود و بدون این ستون، همه چیز فرو میریزد.
سرویس آنلاین نتفلیکس توانسته انیمیشنهای بسیار خوبی را تولید کند و در سال گذشته میلادی نیز انیمیشنهایی همچون هیولای دریا (The Sea Beast)، ، وندل و وایلد (Wendell & Wild)، اژدهای پدرم (My Father’s Dragon) و پینوکیو (Pinocchio) را پخش کرده است. برخی از این انیمیشنها خوب بودند و برخی دیگر عالی. با این حال، انیمیشن «پادشاه میمون» همانند آنها برجسته و درخشان نیست.