کاوشگران اولیه متعجب بودند که چرا دو جزیره همسایه که تنها با خط والاس از هم جدا شدهاند، حیات وحش کاملاً متفاوتی دارند. آنها در یک طرف ببرها و فیلها را میدیدند، در حالی که در سمت دیگر، کیسهداران در فاصلهای کوتاه و تنها یک سفر دریایی حضور داشتند.
خط والاس گونهها را از هم جدا میکند
خط والاس از جنوب شرقی آسیا عبور میکند و محدودهای را مشخص میسازد که در آن، گونههای آسیایی جای خود را به گونههای استرالیایی میدهند. این خط از آبهای باریکی میان بورنئو و سولاوسی و همچنین میان بالی و لومبوک میگذرد که فاصلهای در حدود ۱۵ مایل دارند.
با اینکه این خط یک مرز رسمی نیست، اما برای بسیاری از جانوران همانند یک مانع عمل میکند. در یک طرف، دستههایی از پرندگان آسیایی رشد میکنند، در حالی که در سوی دیگر، طوطیهای استرالیایی باقی میمانند.
یک حصار نامرئی
یک گودال عمیق اقیانوسی، که به عنوان تنگه ماکاسار شناخته میشود، کلید حل این معماست. در دوران یخبندان گذشته، سطح دریا کاهش یافت و بسیاری از جزایر از طریق پلهای زمینی به یکدیگر متصل شدند.
با این حال، در این منطقه خاص، شکاف زیر آب هرگز از بین نرفت، بنابراین حیوانات نتوانستند به سادگی از آن عبور کنند. گونههای بسیار تخصصیافته در مکانهایی باقی ماندند که در آنجا میتوانستند غذا پیدا کنند، از شکارچیان دور بمانند و استراتژیهای بقای خود را حفظ کنند.
حتی پرندگانی که توانایی پرواز دارند، معمولاً در زیستگاههای آشنای خود باقی میمانند، زیرا آبوهوا و منابع غذایی در دو سوی خط متفاوت است. در بسیاری از جهات، خط والاس مانند یک حصار نامرئی عمل میکند که طبیعت آن را طراحی کرده است.
خط والاس و تکامل
این تقسیمبندی منحصربهفرد، به شکلگیری ایدههای اولیه درباره تغییر گونهها در طول زمان کمک کرد و الهامبخش مطالعات بیوژئوگرافی شد – علمی که توزیع گیاهان و حیوانات در سطح زمین را بررسی میکند.
زمانی که چارلز داروین و آلفرد راسل والاس در اواسط قرن نوزدهم بهطور مستقل درباره انتخاب طبیعی نوشتند، هر دو به نمونههای واقعی از چگونگی سازگاری حیوانات با شرایط محلی اشاره کردند. تفاوت آشکار میان این جزایر توجه والاس را به خود جلب کرد.
مشاهدات او این نظریه را تقویت کرد که گونهها بهطور تصادفی پدیدار نمیشوند، بلکه بر اساس محیط خود تکامل مییابند. خط والاس به یکی از قویترین نمونهها برای نشان دادن نقش موانع جغرافیایی در ایجاد گونههای جدید تبدیل شد.
دیدگاهی متفاوت
بر سر دقت جغرافیایی این خط اختلافنظرهایی وجود دارد. برخی از پژوهشگران پیشنهاد کردهاند که این مرز باید مجدداً ترسیم شود.
جیسون علی و همکارانش از دانشگاه هنگکنگ در مقالهای نوشتند:
“ما پیشنهاد میکنیم که خط والاس بهگونهای اصلاح شود که جرم خشکی به سمت منطقه استرالزیایی این مرز بیوژئوگرافیکی مهم منتقل شود.”
جابجایی یک خط روی نقشه شاید ساده به نظر برسد، اما این موضوع نشان میدهد که علم همواره در حال تغییر و پیشرفت است. با ظهور پژوهشهای جدید، تعاریف ممکن است تغییر کنند و نظریات قدیمی اصلاح شوند.
خط والاس و تاریخ بشر
ایده یک مرز تنها به حیات وحش محدود نمیشود، بلکه در مورد انسانها نیز صدق میکند. تأثیرات نژادی و سیاسی این خط بهطور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است.
فنهکه سیسلینگ از دانشگاه اوترخت هلند اشاره میکند:
“مسافران اروپایی اولیه تفاوت بین این دو گروه انسانی را همراه با تفاوت در پوشش گیاهی و جانوری منطقه مشاهده کرده بودند.”
چندین دهه پیش، ادعاهایی مطرح شد که گروههایی در شرق این خط دارای ویژگیهای مشترک با پاپوآها هستند، در حالی که ساکنان غرب خط بیشتر به دسته مالایی تعلق دارند. این مباحثات تا دوران معاصر ادامه داشته و نشان میدهد که تنوع انسانی چقدر پیچیده است.
مرزهای جغرافیایی و تکامل انسانی
پروژههای مختلفی در حال بررسی جمعیت پرندگان، حشرات و حتی کیسهداران (مانند کانگورو) هستند تا ببینند چگونه مرزها با فرآیند تکامل در ارتباطند. درحالیکه دریاهای کمعمق دیگر مانعی برای سفرهای انسانی نیستند، اما حیوانات همچنان به محدودیتهای خاص خود پایبندند.
دانشمندان بررسی میکنند که آیا تغییرات آبوهوایی یا از بین رفتن زیستگاهها ممکن است توزیع گونههای جانوری را در آینده تغییر دهد یا خیر. یافتههای جدید، لایهای دیگر از جذابیت به خطی اضافه میکنند که برای نخستین بار در قرن نوزدهم ترسیم شد.
خط والاس و شگفتیهای طبیعت
خط والاس نشان میدهد که چگونه نیروهای جغرافیایی میتوانند تضادهای چشمگیری در بین موجودات زنده ایجاد کنند. همچنین به ما یادآوری میکند که فاصله فیزیکی همیشه عامل اصلی تمایز نیست – بلکه تاریخ تکاملی و شانس نیز نقش مهمی دارند.
با وجود تمامی بحثها و دیدگاههای در حال تغییر، یک چیز روشن است: سیاره ما مملو از شگفتیهایی است که هیچ خطی بر روی نقشه نمیتواند بهطور کامل آنها را در بر بگیرد.