اکثر آدمها زمان رسیدن به این مرحله از زندگی خود، با نگاهی عمیقتر و متفکرانهتر سراسر زندگی خود را از نظر میگذرانند و وقتی به عقب نگاه میکنند به این نتیجه میرسند که میشد زندگی بهتر و شادتری داشته باشند.
اگر آنها توان آن را داشته باشند که زندگی گذشته خود یا تنها بخشی از آن را تغییر دهند، به شدت خواستار آن خواهند بود. این تفکرات در بحران میانسالی به اوج خود میرسد. با رسیدن به این مرحله از زندگی خود، سعی کنید با تصمیمگیریهای عاقلانه این بحران را از سر بگذرانید و زندگی همراه با خوشبختی خود را ادامه دهید.
چطور این بحران را درک کنیم؟
زمان رسیدن به بحران میانسالی، تمام زندگی شخص به یکباره دچار تغییر میشود. به عنوان مثال، فرد تصمیم میگیرد بدون هیچ برنامهریزی و نقشه قبلی شهر محل سکونت خود را تغییر دهد، یا یکمرتبه تمام سپرده خود را از بانک خارج میکند. این پیامدها در دوران بحران میانسالی ممکن است به ندرت پیش بیاید، اغلب افراد تصمیمات کوچکتر و تغییرات کمرنگتری در زندگی خود ایجاد میکنند. به عنوان مثال، ممکن است به همسر خود بگویید که تصمیم دارید از شغل خود استعفا بدهید و این کار را هم بکنید. پس ممکن است فردی در این بحران باشد اما هرگز به همسر خود نگوید که از ازدواج خود ناراضی است و هیچ وقت در پی جدایی نباشد. بسیاری از افراد زمانی که زندگی خود را ارزیابی میکنند، حتی اگر به این نتیجه برسند که این زندگی رویایی آنها نبوده است، باز با این حال به آن ادامه میدهند و در پی تغییر آن نخواهند بود.
علائم رسیدن به بحران میانسالی یا نزدیک شدن به آن:
از زندگی خود راضی نیستید؛ این کلیت میتواند شامل عدم رضایت از زندگی، ازدواج و یا حتی وضعیت جسمی شما باشد. اینکه به شدت در پی آن باشید که تغییری اساسی در زندگی خود به وجود آورید. احساس میکنید برای شروع هر کار جدید و یا رفتن به مسیری جدید دیر شده و زمان زیادی برایتان باقی نمانده است. مواردی که باعث میشود فرد احساس کند نیازی مبرم به ایجاد تغییر در زندگی خود دارد از این قبیلاند:
- زمانی که پدربزرگ یا مادربزرگ میشوند
- زمانی که یکی از دوستان و یا از اقوام نزدیک فوت میکنند
- زمانی که احساس میکنند شکل ظاهریشان در حال تغییر است و بنیه و قوای جسمی سابق را ندارند
با این حال، زمانی که این اتفاقها میافتد، گذشتن از بحران میانسالی امری اجتنابناپذیر است. افراد در این دوره از زندگی خود بیشتر تمایل دارند به دوران سرکشی نوجوانی خود بازگردند اما احساس میکنند از هر طرف دست و پایشان بسته است، در تلهای افتادهاند که امکان رهایی از آن را ندارند و تلاشهایی که برای خارج شدن از این تله از خود نشان میدهند بینتیجه میماند. بنابراین، به کارهایی روی میآورند که نتیجه عکس آن را میدهد. مانند:
- روی آوردن به مشروبات
- ترک کردن خانواده
- برقراری رابطه عاشقانه
- نگرانی بیش از حد برای ظاهر خود
- تمایل بیشتر پیدا کردن به هیجانات
- احساس پوچی در زندگی
کنترل پیامدهای بحران میانسالی
بحران میانسالی ممکن است باعث پیشرفت و یا تخریب زندگی شما شود. شما ممکن است در جستوجوی دلایلی باشید که موجب ناخرسندی شما در زندگی باشد. سپس، در پی آن به دنبال راهکارهایی برای آنها باشید که در نهایت این امر باعث پیشرفت شما در زندگی میشود. از سوی دیگر، تصمیمگیریهای غیرعقلانی، مانند شروع کاری که شناختی از آن ندارید، داشتن رابطهای زودگذر که نتیجه مثبتی به دنبال نخواهد داشت یا اقدام به خرید ماشینی که خارج از حد استطاعت شماست، موجب تخریب زندگی شما میشوند.
در زمان سپری کردن این فصل از زندگی خود، سعی کنید این موارد را به خاطر داشته باشید:
فراموش نکنید احساس شما فرمان الهی نیست که ملزم به اجرای آن باشید. تنها به دلیل اینکه احساس میکنید باید از زندگی، کار یا زندگی مشترک خود خارج شوید، بدون تفکر و بررسی، عجولانه اقدام به این کار نکنید. اینها تصمیماتی هستند که در نهایت ممکن است باعث تخریب زندگی شما و کشاندن شما به سوی نابودی گردد. از آن گذشته، این تصمیمها اکثر مواقع به مرور زمان کمرنگتر میشوند.
بابت داشتههایتان قدرشناس باشید. به خاطر آن بخش از زندگی که در آن احساس خوشبختی میکنید سپاسگزار باشید و به این فکر کنید که اگر تصمیم اشتباهی بگیرید که موجب از دست رفتن آنها شود، چه احساسی خواهید داشت.
مشکل خود را با کسی در میان بگذارید. پیش از آنکه تصمیم مهمی در این برهه از زندگی خود بگیرید با کسی که مورد اعتماد شماست مشورت کنید؛ مثل یک دوست، یک رهبر دینی و یا یک روانپزشک؛ کسی که در نتیجه مشورت با او قادر باشید تشخیص دهید که آیا تصمیمتان عاقلانه است یا خیر.
به دنبال آرزوهای واقعبینانه خود بروید و نه خیالبافی. آدمها در سن ۴٠ سالگی و پس از آن ممکن است اقدام به کارهایی بکنند که موفقیتآمیزند. به عنوان مثال، بازگشت به تحصیل، سفر به دور دنیا و یا شروع کاری جدید. بنابراین سعی کنید زمانی به دنبال خواستهها و آرزوهای خود بروید که مطمئن باشید امری شدنی و امکان پذیر است.
سعی کنید تا حد امکان اطرافیان خود را درگیر این مسائل نکنید. تنها به این دلیل که در زنگی احساس خوشبختی نمیکنید، آن را از هم نپاشید. تنها زمانی تصمیمات اساسی در مورد زندگی خود بگیرید که تمامی جوانب را در نظر گرفته باشید. سپس، از راهی عاقلانه و با فکر و بررسی بسیار آن را عملی کنید تا اثرات مخرب آن را تا حد امکان برای اطرافیان خود کاهش دهید.