به گزارش خبرنگار تئاتر فارس، نمایش «پوتین های عمو بابا» اثری از شهرام کرمی است که به پشت صحنه جنگ و مشخصا به ایثارگری های مادران جنگ میپردازد.
بهزاد صدیقی منتقد و پژوهشگر تئاتر نقدی را در خصوص این نمایش نوشته و به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری فارس جهت انتشار قرار داده است که متن آن به شرح زیر است:
در طول سالهای اخیر نمایشهایی که در حوزهی مقاومت به روی صحنه رفتهاند، اغلب نمایشهایی بودهاند که به مسائل پیرامون جنگ یا تأثیرات بعد از جنگ پرداختهاند و شاید از این نظر جای کمی امیدواری باشد که معدود نویسندگانی که در این حوزه قلم میزنند، با رویکرد دیگری به مسائل جنگ و مقاومت نگاه میکنند و تلاش میکنند حتی از آثار پیشین خود در این حوزه فاصله بگیرند و بخشی دیگر از دغدغههای خود را در این باره بنویسند و در قالب یک اثر دراماتیک به روی صحنه آورند. همچنان معتقدم نمایشنامهنویس و تئاتر جنگ و مقاومت ایران هنوز به نگاههای تازه و متفاوت نیاز دارد و ناگفتهها و تأثیرات جنگ در بعد از جنگ، آنقدر زیاد است که نمایشنامهنویس امروز با تیزبینی و ریزبینی میتواند در این عرصه گام بردارد و آثار ماندگاری خلق کند؛ آثاری که مخاطب امروز را با همه تغییرات و تحولات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه متوجه خود کند و بر او تأثیر بگذارد.
شهرام کرمی جز آن دسته از نمایشنامهنویسانی در این حوزه است که میکوشد آثار قابل اعتنا و در خور توجهی خلق کند؛ آثاری که البته هرچه از آثار قبلیاش فاصله میگیرد، تلختر و به لحاظ موضوعی تازهتر میشود. البته بسیاری از نمایشنامهنویسانی که در این حوزه قلم میزنند نیز در این عرصه میکوشند از شکلهای رایج نمایشنامهنویسی جنگ یا نگاه رسمی به مقاومت فاصله بگیرند و با نگاه امروزی به مسائل و تأثیرات جنگ بپردازند. تلخی نگاه کرمی اتفاقاً نه تنها غراقآمیز نیست بلکه این تلخی ناشی از خود موقعیتهایی است که آدمهای درگیر جنگ در آن قرار داشتهاند و به خصوص آنکه جنگ ماهیتاً تلخ و توأم با رقت و رنج است و به همین دلیل کسانی که در این حوزه مینویسند، اغلب آثار تراژدی خلق کردهاند تا کمدی و نمونههای آن هم کم نیستند. در دو نمایش در «بیداری» و «بلوطهای تلخ»، دو نمایشنامه پیشین شهرام کرمی، که در هر دو شخصیت مادر، به عنوان شخصیتمحوری داستان نمایشنامه هستند، این تلخی بیشتر دیده میشود. به خصوص در نمایشنامه «بلوطهای تلخ» این مسئله نمود بیشتری دارد. اصولاً نشان دادن رنج، ایثار، عشق و صبوری و شکیبایی بدل به تم اصلی محتوای این دست آثار این نمایشنامه نویس شده و کرمی به عنوان نمایشنامهنویس تلاش میکند این مفاهیم را در آدمهای متأثر از جنگ به تصویر درآورد. مفاهیمی که هر کدام در بحبوحهی دوران جنگ و پس از آن در موقعیتهای مختلف چهرههای متفاوتی در زندگی انسان پیدا میکند و شاید به تعداد آدمهایی که متأثر از جنگ میشوند، این وجوه، شکل و شمایل خاص خود را مییابد.
نمایش «پوتینهای عمو بابا» اگر چه عشق و صبوری و رنج و ایثار مادرانهای را به زیبایی نشان میدهد اما به لحاظ پرداخت قصهپردازی و به خصوص در نحوهی طراحی پایانبندی دچار اشکال است. برخی از این اشکالات هم مربوط به دیالوگنویسی و شخصیتپردازی میشود. به عنوان نمونه شخصیت پستچی در حضور پایانیاش و گفتوگویی که او با شخصیت سامی (نوه مادر) میکند، دیالوگهای او از مرز کلیشه فراتر نمیرود. مخاطب امروز دیگر دوست ندارد، جملات تکراری را که تا به حال شنیده، بشنود. نمایش در اصل از جایی که پسر دوم خانواده از جبهه جنگ برمیگردد و یا از جایی که مادر، پوتینهای فرزندش را بر گردن خود آویزان میکند، تمام می شود. اما نویسنده داستانش را باز هم تعریف میکند و نمیگذارد مخاطب بقیه داستان را در ذهن خود تخیل کند. به نظر میرسد نویسنده نتوانسته از بین این صحنههای پایانی، یکی را انتخاب کند و در نتیجه، تعدد صحنههای مربوط به پایانبندی نمایشاش را فدای حذف نکرده و همه را یک به یک در نمایش خود آورده است. البته ناگفته نماند این که این نمایشنامه با همه تلخیای که در خود دارد، توانسته است ارتباط خوبی با تماشاگران خود پیدا کند.
نمایش «پوتینهای عمو بابا» در اجرا از محاسنی برخوردار است. یکی از این محاسن استفاده از عنصر نشانه است که البته در متن نمایشنامه نیز موجود است. مثل حضور همین پوتینها، کبوتر، باران، نیلبک، پارچه چهلتکه، کلاف کاموا و… که هم در صحنههای مختلف نمایشنامه معانی ویژهای پیدا میکنند و هم در زیباییشناسی بصری تأثیر میگذارند و هم در جای خود، به موقعیتهای شخصیتهای نمایش رنگ دیگری میبخشند.
کرمی در کارگردانی اثر تلاش میکند تا از عناصر صحنه به خوبی استفاده کند. مثل عنصر موسیقی و عنصر نور که در بخش آهنگسازی و طراحی نور نمایش خود از آنها به درستی به کار گرفته و انتخاب درستی از این عناصر کرده است. در واقع این دو عنصر در موقعیتها و صحنهبندیهای مختلف نمایش، کارکرد کاملاً دراماتیکی پیدا میکنند و در خدمت اجرا قرار میگیرند و تأثیرگذار عمل میکنند. اما برخلاف اینها، طراحی صحنه با محتوای داستان نمایشنامه هماهنگ نیست. به دلیل اینکه این طراحی صحنه بیشتر از آنکه بخواهد براساس طبقه اجتماعی خانواده نمایشنامه یک ایرانی، خانهای روستایی یا مرزی را نشان دهد، بیشتر نمایانگر یک ایوان یا بالکن خانه اشرافی و شیک بوده است. برخلاف طراحیهای قبلی رضا مهدیزاده، در این نمایش طراحی بیشتر وجه تزئینی پیدا کرده است و کمتر بر وجه کاربردی و توأم با زیباییشناسی دراماتیکی کارکرد داشته است. اگر بخواهیم نگاه گذرایی هم به وجه بازیگری نمایش داشته باشیم، یادآور میشوم که کارگردان در انتخاب بازیگران تلاش کرده بازیهای یکدست، روان و در عین حال متفاوتی از آنها بگیرد. در این میان کارگردان هرچه قدر از بازیگران مجربتری استفاده کرده، بازیهای بهتری هم در اجرا دیده شده است. به عنوان مثال رؤیا افشار که بازیگر توانمند و خلاقی در سینما، تلویزیون و تئاتر است، در اینجا همچون حضورش در اثر قبلی کارگردان، بلوطهای تلخ، حضوری کاملاً تأثیرگذار و محکم دارد و ما از او بازی کاملاً قدرتمند، خلاقانه و روان و جذابی را شاهد میشویم و لذت می بریم. برخلاف او بازیگر نقش سامی که البته گویا اولین تجربههای بازیگری حرفهایاش را پشت سر میگذارد، انتخاب درستی برای این نقش نبوده است. زیرا او هم به لحاظ فیزیک به نقش نزدیک نبوده و هم به لحاظ تحلیل شخصیت برای ارائه و ایفای یک نقش متفاوت از پسر بچهای که پدرش را در جنگ از دست داده و سپس بزرگتر شده، چندان توانا و خلاق دیده نمیشود و بیشتر در سطح شخصیت، حرکت میکند. سایر بازیگران نیز براساس توانایی و تجربهشان کوشیدهاند بازیهای روان و قابل قبولی از خود ارائه دهند و در این مسیر البته به توفیق نسبی لازم دست پیدا کردهاند.
به هرحال شهرام کرمی، به عنوان نویسنده و کارگردان در این نمایش تمامی توان خویش را به کار گرفته تا بخشی دیگر از ناگفتهها و روایتهای مغفول مانده از دوران جنگ یا پس از جنگ را به شکل شریفی نشان دهد؛ ناگفتهها و تأثیراتی که جنگ بر انسانهای درگیر شرایط جنگ گذاشته و توأم با تلخی و رنج بیشمار بوده است. در واقع او در این اثر تراژدیای خلق کرده که اگرچه با کاستیهایی همراه بوده اما به خوبی تصویری از رنج و ایثار و عشق مادرانه یک مادر دوران جنگ را به عنوان نمونهای از دیگر مادران جنگ در روی صحنه جان بخشیده است.
امید آنکه این نمایشنامهنویس و کارگردان همچنان در عرصه نمایشنامهنویسی و اجرای تئاتر با موضوع مقاومت و جنگ موفق باشد و به راحتی احساسات بر او غلبه نکند. به او خسته نباشید میگویم.