زمانی مادربزرگم داستان کوتاه و جالبی برایم تعریف می کرد. یک بعدازظهر که به مطب دکترش رفته بود، دکتر کیف دستیآش را برداشته روی صندلی کناری گذارده بود و هنگامی که متوجه وزن سنگین آن شد، گفته بود «شما باید بسیارثروتمند باشید» و مادربزرگم با روی باز و شوخ طبعانه گفته بود: «بله هستم».
مادربزرگم انسانی بسیار فروتن و سادهزیست است. تمام مدتی که همسرش در جنگ جهانی دوم شرکت داشت وی در خانه کوچک دو اتاق خوابه ای فرزندانش را بزرگ کرد. آنها معمولا مسافرت نمی رفتند، غذاهای گرانقیمت و ثروتمندانه نمیخوردند و همیشه از فروشگاه های ارزان فروشی خرید می کردند. آنها حتی سرگرم مشاغلی هم نبودند که با علایق و احساساتشان همخوان باشد. مادبزرگ میتوانست معلمی خارق العاده باشد و پدربزرگ هم باید یک هنرمند متبحر و مشهور میبود. با این وجود وی واقعا خودش را ثروتمند می داند زیرا همسر، فرزندان و نوه هایی دارد که به آنها عشق میورزد.
مادربرگم چیزی را می دانست که محققان هاروارد به تازگی آن را تایید کردهاند: ارتباط و خویشاوندی کلید یک زندگی شاد است.
رابرت والدینگر یکی از پزشکان متخصص هاروارد است و درسال ۲۰۰۳ ریاست برنامه مطالعاتی و تحقیقاتی ۷۵ ساله این دانشگاه را برعهده گرفت که به Grant Study مشهور است. او چهارمین مدیر این برنامه طی این زمان طولانی است. تنها سخنرانی وی در Tedtalk از نوامبر ۲۰۱۵ تاکنون بیش از ۶.۵ میلیون بار دیده شده است. وی احساس می کند این سخنرانی ها واقعا مهم هستند. حکومتهای ایالتی چندین دهه است که میلیونها دلار هزینه این تحقیقات کرده اند. اما مالیات دهندگان هنوز نمی دانند این پول واقعا صرف چه کشفیاتی شده است. و مطمئنا اشتیاق فراوانی در همه دنیا وجود دارد تا بدانند چه چیزی می تواند باعث یک زندگی خوب شود.
گرنت استادی (Grant Study) طولانی ترین برنامه مطالعاتی در زمینه توسعه انسانی است. این پروژه از سال ۱۹۳۸ با مطالعه بر روی مردان منتخبی از دانشگاه هاروارد آغاز شد. در میان این افراد میتوان از کسانی چون رییس جمهور جان اف کندی و سردبیر واشنگتن پست، بن برادلی را نام برد. این پروژه در سال ۱۹۷۰ با پروژه مشابه دیگری ادغام شد که از دهه ۱۹۴۰ مطالعه روی گروهی از مردان جوان ساکن آپارتمانهای استیجاری بوستون را آغاز کرده بود. این ادغام به آنها اجازه می داد تا تاثیرات تفاوت وضعیت فرهنگی-تربیتی و موقعیتهای اجتماعی را هم مورد مطالعه قرار دهند. اما مشکل اینجا بود که تمام افراد مورد مطالعه مردان سفیدپوست بودند.
در این برنامه مطالعاتی به طور دوره ای سلامت روانی و جسمی مردان مورد سنجش قرار می گیرد و به تازگی آزمون های ژنتیک هم به آن افزوده شده است. با مانیتور کردن و کنترل این گروه از زمان جوانی (بلوغ) تا کهنسالی، نتایج فراوانی جمعآوری شدند. اکنون برای والدینگر یک موضوع کاملا روشن است: شادترین و سالمترین آزمون شنوندگان در هر دو گروه، کسانی بودند که روابط صمیمی و نزدیکی با خانواده و اطرافیان داشتند.
والدینگر اهل آیوا است که برای دوره کارشناسی به هاروارد رفت و هرگز آنجا را ترک نکرد. او سالها بود که جواب را میدانست. او روابط خانوادگی و دوستی تمام کارمندانش را مورد مطالعه قرار داد و این دیدگاه را هم در برنامه مطالعاتی گروه وارد نمود. به عنوان مدیر اجرایی و برنامهریزی تیم تحقیقات، او طی اولین طرح پیشنهادی تحقیقاتی خود همسران این مردان را هم دعوت به همکاری کرد (آنهایی که در دهه ۸۰ عمر خود هنوز زنده بودند) زیرا میخواست تاثیر ازدواج بر سلامت جسمی را هم مورد مطالعه قرار دهد.
آنهایی که از روابطشان رضایت کامل داشتند، سالمتر و شادتر بودند. داستان بسیار ساده بود. والدینگر در TedTalk میگوید: «افرادی که منزوی و گوشه گیر هستند و خودشان را از بقیه جدا می کنند، نسبت به افراد اجتماعیتر، از شادی کمتری بهره مند هستند و سلامت جسمی آنها در میانه عمرشان با سرعت بیشتری کاهش پیدا می کند. کارکرد مغزی آنها هم زودتر رو به زوال میرود و نسبت به کسانی که تنها نیستند، زندگی کوتاهتری خواهند داشت. به نظر می رسد که روابط خانوادگی و دوستانه خوب و نزدیک، ما را در مقابل مشکلات افزایش عمر مقاومتر می سازد و سرعت پیر شدنمان را کمتر می کند».
والدینگر سعی دارد به مردم بفهماند که نمایش تجاری و تبلیغاتی زندگی خوب (همانند ثروت، شهرت، موفقیت شغلی و …) برایشان سلامت و شادی به ارمغان نخواهد آورد. آنچه می تواند باعث سلامت و شادی شان شود، بهبود روابط شان با دیگر انسان ها است.
کیفیت و صمیمیت به همان اندازه ثبات و پایایی حایز اهمیت هستند. روابط تصادفی و غیرجدی مانند آنچه که در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد، چندان موثر نیستند. همچنین روابط مشکلداری چون ازدواج ناموفق یا یک دوست غیرقابل اعتماد نیز همینگونه هستند.
اغلب مردان در اواخر دهه ۱۹۳۰ معتقد بودند که دستاوردهای شغلی برابر با “زندگی خوب” است. اما والدینگر می گوید این فقط به دلیل کار و تلاش سخت تر برای حفظ روابط بوده است و البته در شادی و خرسندی شخصی هم موثر بوده. از زمان سخنرانی تدتاک، والدینگر تاکنون صدها ایمیل دریافت کرده است. او برای ادامه گفتگو درباره زمینه ها و دلایل زندگی خوب یک وبلاگ هم راه اندازی کرده است.
او در پیام های دریافتی جملاتی اینچنین برخورد کرده: “من همیشه می دانستم که این حقیقت دارد. اما همیشه به دنبال چیز دیگری بودم و مردم نیز چنان عمل می کردند که انگار اصلا این موضوع اهمیت ندارد.” یا اینکه “چه می شد اگر شما کاملا تنها بودید و هیچکس در زندگی تان وجود نداشت؟”
برای ادامه زندگی وی پیشنهاد می کند همه به دنبال راههایی برای ارتباط و اتصال با دیگر مردم باشند. شاید با کمک داوطلبانه به مردم تنها و مسن بتوان به این شادی دست یافت.
او می گوید: «خوب است بدانید این انتخابی است که ارزش تلاش را دارد،»
تحقیقات وی چنان الهام بخش بود که تغییرات را از خودش شروع کرد. در این زمینه تحقیقاتی، فشار و ممارست فراوانی برای ادامه تحقیقات و نشر یافته ها وجود دارد. اما وی دریافت که وظیفه اش به عنوان یک معلم (ارتباط دهنده میان مربی و دانش آموز) رضایت و خوشنودی بیشتری را برایش فراهم می آورد. لذا زمان بیشتری را صرف این بخش می کند.
وی همچنین به شکل آگاهانه خودش را مجبور میسازد تا با دوستانی که بیمار هستند یا دچار مشکل شدهاند بیشتر ارتباط داشته باشد، حتی اگر از این کار احساس ناراحتی کند. زیرا وی میداند که این ارتباطات برای آنها چه معنایی میتواند داشته باشد و چقدر ارزشمند خواهد بود.
والدینگر در تدتاک می گوید: «آنچه که همه ما دوست داریم، دستیابی به یک راه حل سریع است. چیزی که بتواند زندگی ما را خوب کند و آن را در همین مسیر حفظ کند. روابط خانوادگی شلوغ و پیچیده هستند و برای حفظ و نگهداری نیازمند کار و تلاش سخت با همراهی خانواده و دوستان هستند. این موضوع سکسی یا فریبنده نیست. این رویکرد همچنین باید در تمام زندگی ادامه یابد و هرگز داستان به پایان نمی رسد.»
پس، همیشه دنبال مرخصی نهار طولانی با همکارانتان باشد. به دوستان تان پس از یک دوری طولانی زنگ بزنید.این برای سلامتی تان مفید است.
2 نظر
جالبه . ها …
این موضوع خیلی ساده است ولی عمیقه
من یه آدم گوشه نشینم و روابط اجتماعی خیلی ضعیفی دارم یه جورایی از دوران کودکی باهام بوده تا الان
برا آدمی مثل ارتباط برقرار کردن با دیگران سخته . من باید چه کنم؟؟؟
مهدی جان، ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه است 🙂
شاید نشه توی یک کامنت پاسخ درستی به سوال شما داد، اما سعی می کنم به زودی مجموعه مطالبی را در این باره شروع کنم.