• دانش و فن
    • اپراتورها و وب
    • موبایل و تبلت
    • برنامه و نرم افزار
    • دنیای بازی
    • گوناگون
  • اقتصاد
    • خودرو
    • اقتصاد بین الملل
    • بازارها
    • بانکداری و تجارت الکترونیک
    • وبگردی
    • رپورتاژ
  • سبک زندگی
    • سلامت
    • تغذیه
    • آشپزی
    • طبیعت
    • خلاقیت
    • حیوانات
  • گردشگری
    • سفر و گردشگری
  • فرهنگ و هنر
    • سینما و تئاتر
    • رادیو و تلویزیون
    • صنایع دستی
    • کتاب و مجله
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدیو
    • کاریکاتور
    • خودمونی
    • همیاری
مجله اینترنتی فوت و فن | Footofan.com
  • ۱۶, بهمن ۱۴۰۱
  • تبلیغات
  • تماس با ما
مجله اینترنتی فوت و فن | Footofan.com
  • دانش و فن
    • اپراتورها و وب
    • موبایل و تبلت
    • برنامه و نرم افزار
    • دنیای بازی
    • گوناگون
  • اقتصاد
    • خودرو
    • اقتصاد بین الملل
    • بازارها
    • بانکداری و تجارت الکترونیک
    • وبگردی
    • رپورتاژ
  • سبک زندگی
    • سلامت
    • تغذیه
    • آشپزی
    • طبیعت
    • خلاقیت
    • حیوانات
  • گردشگری
    • سفر و گردشگری
  • فرهنگ و هنر
    • سینما و تئاتر
    • رادیو و تلویزیون
    • صنایع دستی
    • کتاب و مجله
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدیو
    • کاریکاتور
    • خودمونی
    • همیاری
  • دنبال کن
    • Facebook
    • Twitter
    • Linkedin
    • Pinterest
    • Youtube
    • Instagram
    • Tumblr
    • Reddit
    • RSS
سرانجامی نامشخص: چرا «زودیاک» را باید بهترین اثر «دیوید فینچر» دانست؟
سینما و تئاتر

سرانجامی نامشخص: چرا «زودیاک» را باید بهترین اثر «دیوید فینچر» دانست؟

۱۰, شهریور ۱۳۹۶ محمدحسن موسوی

در همین رابطه

هیجان‌انگیزترین فیلم‌های جیک جیلنهال

دوشنبه‌ی گذشته (بیست‌و‌هشتم آگوست) «دیوید فینچر» ۵۵ ساله شد و برای همین ما تصمیم گرفتیم تا مقاله‌ای در مورد فیلم «زودیاک» تهیه کنیم که دلایل برتری آن نسبت به سایر آثار این کارگردان زبده را نشان می‌دهد. در ادامه با ما همراه باشید.

 

این کارگردان نام‌آشنای هالیوود فیلم‌هایی چون Se7en و The Girl with the Dragon Tattoo را در کارنامه‌ی خود دارد که به عقیده‌ی بسیاری از منتقدان، هر کدام شاهکاری جداگانه محسوب می‌شوند. اما ما قصد بررسی فیلم «زودیاک» را داریم؛ فیلمی راز‌آلود و هیجان انگیز که اشکال مختلف عقده‌های روانی را به بهترین نحو ممکن به تصویر می‌کشد.

 

با اینکه یک فیلم را نباید بر اساس دقایق ابتدایی آن قضاوت نمود، با دیدن مقدمه‌ی «زودیاک» متوجه خواهید شد که عقده‌های روانی موضوع اصلی فیلم هستند. در نسخه‌ی بلوری این فیلم، «جیمز وندربیلت» (فیلمنامه‌نویس) از علاقه‌اش به رمان «زودیاک» که در سال ۱۹۸۶ توسط «رابرت گری اسمیت» نوشته شده صحبت می‌کند. او می‌گوید که فیلمنامه‌ی او کاملا از رمان «گری اسمیت» الهام گرفته و فیلم بیشتر به شخصیت او نزدیک است تا شخصیت قاتل. «وندربیلت» این رمان را در پانزده سالگی خواند و شیفته‌ی موضوع آن گردید؛ تا حدی که ۱۷ سال بعد یک فیلم در مورد آن بسازد…

 

 

در واقع «فنیچر» و «وندربیلت» هر دو شیفته‌ی این ماجرا شده بودند. آن‌ها طی دو سه سال با تمام افرادی که با قتل‌های زنجیره‌ای «زودیاک» ارتباط داشتند مصاحبه کرده و تمام اطلاعاتی که در این باره وجود داشت را جمع آوری نمودند. «وندربیلت» می‌گوید او و «فنیچر» قصد داشتند تا فیلم را تا حد امکان به واقیعت نزدیک کنند. در ضمن چون «فنیچر» همزمان با انجام گرفتن قتل‌های «زودیاک» در سن فرانسیسکو زندگی می‌کرده، نزدیکی خاصی با داستان فیلم دارد.

 

سبک کارگردانی دقیق «فنیچر» دقیقا آن چیزی است که می‌تواند نیاز شدید یک پلیس برای به پایان رساندن یک پرونده یا غرق شدن یک فرد در ناشناخته‌ها را نشان دهد. «گیرمو دل تورو» می‌گوید:«در زودیاک همه چیز [از سکانس‌های دراماتیک گرفته تا صدا و فیلم‌برداری] شبیه هیپنوتیزمی است که در عین واقعی بودن، واقیعت ندارد. این فیلم مخاطب را به دنیایی متفاوت برده و اتفاقات واقعی را نمادین می‌کند.»

 

ممکن است تمایل کارگردان برای درست نشان دادن قتل‌های زودیاک از سر احترام برای قربانیان ریشه گرفته باشد، ولی در این فیلم یک لایه عمیق‌تر نیز وجود دارد.

 

برای مثال می‌توانید صحبت‌های طراح لباس این فیلم را در نظر بگیرید؛ «کیسی استورم» می‌گوید تمام لباس‌ها در فیلم درست مانند عکس‌هایی هستند که پلیس از مقتولین گرفته بود. او می‌گوید که در یک مورد «فنیچر» از او خواسته تا یک رشته نخ که روی لباس قاتل قرار داشت را در حالت درست قرار دهد!

 

 

به جز تاثیر کلی آن‌ها روی فیلم، این جزئیات کوچک چیزی نیستند که یک تماشاگر عادی متوجه آنان شود. کارگردان به جزئیات توجه می‌کند، چراکه می‌خواهد قدم به قدم قاتل را دنبال کند. «فینچر» دنبال کمال است و این باعث شده تا سوالی که در طی تماشای «زودیاک» در ذهن تماشاگر شکل می‌گیرد «چرا؟» و «چگونه؟» باشد و هویت خود قاتل چندان اهمیت پیدا نکند. این فیلم عجین شدن «گری اسمیت» با این پرونده و نحوه‌ی انتشار نامه‌های شنیع قاتل را نشان می‌دهد. این فیلم نشان می‌دهد که تکه‌هایی از یک داستان و یک شخصیت ساختگی می‌تواند به توجه و حتی علاقه مردم بیانجامد و هم‌چنین عقده‌ی نزدیک بودن به قاتل را در یک فرد عادی ایجاد کند.

 

«فینچر» با روشی خاص فیلم را در این سوالات غرق می‌کند و همین روش باعث شده تا «زودیاک» بهترین اثر وی باشد؛ او این بار گامی فراتر از ذهن آشفته‌ی قاتل در فیلم Se7en (کوین اسپیسی) برداشته و در «زودیاک» نگاهی به جذابیت یک قاتل زنجیره‌ای نامه‌نویس می‌اندازد و شگفتی مردم را نسبت یک شخصیت بدنام نیمه ساختگی را نشان می‌دهد. در «زودیاک» قتل یک صحنه‌ی ترسناک نیست، بلکه تکه‌ای از اطلاعات است که جمع آوری می‌شود. «وندربیلت» می‌گوید:«من تصمیم گرفتم هر چیزی که در زودیاک به تصویر کشیده می‌شود، به این دلیل باشد که یک فرد شاهد آن بوده یا در گزارشات پلیس به آن اشاره شده.»

 

سکانس قتل پیشخدمتی به نام «دارلین فرین» و زخمی شدن دوست او «مایکل ماگیو» با یک نمای متحرک از داخل ماشین شروع می‌شود. بعد از آن، با نشان دادن نمایی یکنواخت از خانه‌های حومه شهری به مخاطب، «فینچر» فیلم را با کنار هم قرار دادن دو ایده درباره‌ی عقده‌های روانی آغاز می‌کند. یکی تکرار است: نمایی از خانه‌های تکراری که همه شبیه به هم هستند نیاز «گری اسمیت» به وصل کردن شباهت را نشان می‌دهد. ایده‌ی دوم نیمه‌ی تاریک‌تر عقده‌های روانی را بررسی می‌کند؛ نیمه‌ای که در آن فرد به سفری بدون پایان می‌رود؛ سفری که در آن همه چیز شبیه به هم است.

 

 

با رخ دادن این قتل فضای فیلم مشخص می‌شود. قتل‌های هولناک که در فیلم‌های ترسناک امروزی شاهد آن هستیم، اینجا وجود ندارند. به جای آن، «زودیاک» یک پرونده قتل است که تبدیل به یک فیلم شده. با اینکه فیلم در بعضی از صحنه‌ها ترسناک و حتی کمی مشمئز کننده هم می‌شود، «فینچر» هرگز قصد ایجاد این احساست در مخاطب را نداشته و در عوض می‌خواهد فضای خاصی ایجاد کند. هنگامی که «فرین» و «ماگیو» در حال صحبت هستند، دوربین در نزدیکی یک ماشین قرار دارد و هنگامی که «زودیاک» به آن دو نزدیک می‌شود، «فینچر» دوربین را به داخل ماشین می‌برد. این حرکت ساده اما اثر‌گذار است که باعث می‌شود مخاطب به قربانیان احساس نزدیکی کند. «فینچر» عادی بودنِ مضحک قتل‌هایی که توسط «زودیاک» انجام گرفته‌اند را نشان می‌دهد.

 

درست قرار گرفتن دوربین در تمام سکانس‌های زودیاک دیده می‌شود و اگر بخواهیم تمام آن‌ها را با جزئیات بررسی کنیم این مقاله تبدیل به یک کتاب آموزشی می‌شود. «فنیچر» از نماهای متحرک به خوبی استفاده می‌کند و حس دائمی در کمین بودن را به خوبی نشان می‌دهد. هنگامی که زودیاک به قربانیانش در نزدیکی دریاچه‌ی بریسا نزدیک می شود، «فینچر» با استفاده از نمای نزدیک کاری می‌کند تا به نظر برسد پاهای قربانیان قطع شده و پس از آن با نشان دادن نمایی کامل از قاتل نشان می‌دهد که راهی برای فرار وجود ندارد.

 

صحنه‌های پایانی فیلم وسواس «گری اسمیت» نسبت به این پرونده را نشان می‌دهند. «جیک جیلنهال» این کارکتر را با مخلوطی از کنجکاوی بچگانه و انگیزه‌ی فراروحی زنده کرده؛ به طوری که مخاطب متوجه می‌شود «زودیاک» همواره و در هر لحظه در ذهن او بوده است. «فینچر» با فیلمبرداری زمان‌گریز از مراحل ساخت ساختمان TransAmerica گذشت زمان را نشان می‌دهد. او با نشان ندادن اتفاقات مهم در زندگی شخصیت اصلی داستان (مثل ازدواج و بچه داشتن)، کوچک بودن آنان را نشان می‌دهد. در این فیلم تاریخ، زمان یا مکان تنها زمانی شناخته می‌شود که زودیاکِ قاتل به آنان ربط دارد.

 

 

در نهایت مخاطبان به خود زودیاک چندان اهمیت نخواهند داد، و توجه‌شان به نمادی است که رسانه‌های خبری، مردم و حتی خود «فینچر» از این قاتل ساخته‌اند. یکی از تهیه کنندگان این فیلم می‌گوید:«قاتل از رسانه‌های خبری برای ساختن یک شخصیت استفاده کرد؛ شخصیتی که مردم برای مدت‌ها سایه‌اش را پشت سر شان می‌دیدند.» «زودیاک» چیزی بیشتر از یک بحث هویتی است؛ بحث، بحث ناشناخته‌هاست و اینکه چرا ما انسان‌ها اینقدر به آن مجذوب می‌شویم.

 

بعضی‌ها می‌گویند که «زودیاک» راه‌حلی ندارد و پایان فیلم مخاطب را راضی نمی‌کند. این عقیده تنها زمانی درست است که مخاطب قاتل را به عنوان شخصیت اصلی در نظر بگیرد. این کار اشتباه محض است؛ چراکه «گری اسمیت» شخصیت اصلی داستان است و به همین خاطر، لحظات پایانی فیلم احساسات فراوانی را بر می‌انگیزد. هنگامی که «گری اسمیت» به چشمان زودیاک نگاه می‌کند، مخاطب به هویت قاتل اهمیت نمی‌دهد؛ بلکه می‌خواهد بداند آیا «گری اسمیت» می‌تواند عقده‌ی روانی‌اش نسبت به قاتل را کنار بگذارد؟

 

در صحنه‌ی پایانی فیلم «ماگیو» قاتل را شناسایی کرده و با پخش شدن آهنگ Hurdy Gurdy Man متوجه می‌شوید که همراه با «فینچر» یک دور کامل زده‌‌اید و هنوز در مکان اولیه قرار دارید…

  • برچسب ها
  • دیوید فینچر، فیلم زودیاک
  • فیلم زودیاک
  • نقد فیلم Zodiac
  • نقد فیلم زودیاک
Facebook Twitter LinkedIn Pinterest Tumblr VKontakte WhatsApp

محمدحسن موسوی

مطالب مرتبط

هیجان‌انگیزترین فیلم‌های جیک جیلنهال سینما و تئاتر
۴, آبان ۱۴۰۰

هیجان‌انگیزترین فیلم‌های جیک جیلنهال

پاسخ بدهید لغو پاسخ

مطالب مرتبط
۴, آبان ۱۴۰۰

هیجان‌انگیزترین فیلم‌های جیک جیلنهال

logo-samandehi
  • ارسال مطلب
  • تبلیغات
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • بازگشت‌به‌بالا
کپی کردن بخش یا کل مطلب از فوت و فن تنها با لینک به آن مطلب و درج نام فوت و فن امکان‌پذیر است.
Produced by Footofan © 2010 - 2023