چرا فناوری به نظر این قدر ترسناک میآید؟
عصری که ما در آن زندگی میکنیم عصر فناوری نام دارد. امروزه، تلفنهای هوشمند و اینترنت معنای ارتباطات را به کلی تغییر دادهاند.
فناوری فرصت برقراری ارتباطات رودررو میان انسانها، تعامل متقابل و به شکل زنده و طبیعی میان آنها را از بین برده است. این که انسانها به جای صحبت کردن با یکدیگر ترجیح میدهند به هم پیام بدهند امری عادی تلقی میشود. آن زمان که “اپل” و “بلکبری” تنها میوه بودند و صدای طبیعت صدای جیکجیک پرندگان بود، انگار زندگی برای انسانها بسیار سادهتر به چشم میآمد.
اندرو براون: “اینترنت برای برخی از مردم خیلی بزرگ، قدرتمند و در عین حال بیهوده است که کاملاً جایگزین زندگی شده است.”
اینترنت در عین این که ممکن است برای برخی بیهوده و بیمعنا باشد، برای اکثریت افراد به عاملی قدرتمند تبدیل شده است. به عبارت دیگر، میتوان گفت اینترنت در اصل جایگزینی برای زندگی واقعی شده است.
تلفنهای هوشمند هم فوایدی برای زندگی انسان به همراه داشته است و هم مضرات. امروزه این قابلیت اینترنت امری عادی محسوب میشود که حجم وسیعی از پیامها، اسناد و اطلاعات در کوتاهترین زمان ممکن به هر نقطهای ارسال شود؛ چیزی که کمی پیشتر و با امکانات قبل، فراتر از تصور انسان بود. از طرفی، این سطح از پیشرفت و امکانات، زمانی که برای مدتی هر چند کوتاه متوقف شود، نگرانی و اضطرابی بیش از حد به همراه دارد؛ مثلاً زمانی که اتصال اینترنت قطع میشود گویی انسان قدرت خود را از دست میدهد و آن حس کنترل و شکستناپذیری به یک باره از بین میرود. بهترین مثالی که میشود در رابطه با اینترنت و نیاز دسترسی به اتصال آن زد، وضعیت مسافرین پروازیست که امکان دسترسی به وای-فای را ندارند. تنها کاری که میشود انجام داد، خواندن مجلههای موجود با موضوعات پرواز و یا بازی با تلفن همراه است. مسافران مجبورند مراحل فرود هواپیما را در عین بیحوصلگی، با دقت تمام تماشا کنند.
موضوع دیگر تلفنهای هوشمند است. این دستگاهها خود به منبعی برای اضطراب و ناراحتی و از سویی دیگر رضایت و شادی تبدیل شده است. چه کسی میتوانست پیشبینی کند که این صفحه کوچک روزی بتواند تعیینکننده حال و هوای روزهای ما باشد؟
آلبرت انیشتن: “به طرز رعبآوری کاملاً واضح است که فناوری ما پا از مرز بشریت فراتر گذاشته است.”
این مسئله به واقعیتی هولناک و البته أسفبار تبدیل شده است که فناوری و پیشرفت روز به روز آن ، مدتهاست از مرز بشریت فراتر رفته است. شاید دیگر این فرصت را نداشته باشیم که از لذت کشف موضوع جدیدی برای تحقیق، از خواندن کتابهای راهنما و یا جستوجوی موضوعی در لابهلای کتابها برای فرزندانمان بگوییم، کتاب برای فرزندانمان بخوانیم. شاید آنها هیچ وقت شانس تجربه کردن اینها را نداشته باشند! شاید از این راهها نشود با سرعت فوق العاده Siri به جواب خود برسیم، اما به طور حتم فناوری هیچگاه مانند یک کتابدار نمیتواند به فرزندان ما چیزی بیاموزد و یا آنها را به انجام کاری تشویق کند. شاید آنها دیگر هیچ وقت معنای دویدن در حیاط و یا بازیهای گروهی را درک نکنند.
کارل هنگن: “آن روزها که سیب و شاتوت میوه بودند و توییت صدای جیکجیک گنجشکان بود و فیسبوک همان آلبومهای عکس خانوادگی بودند زندگی خیلی ساده بود.”
بیایید به سالها قبل بازگردیم… به عنوان مثال، تا ١٠ سال قبل انسانها خبرهای خوب خود را چگونه با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند؟ مطمئناً به سرعت به سمت کامپیوتر نمیرفتند تا خبر خوب خود را به صورت آنلاین به بقیه اطلاع دهند. گوشی تلفن را برمیداشتند و به هر شخصی که دانستن آن خبر خوب برایش اهمیت داشت زنگ میزدند.
اکنون، زمان حال را در نظر بگیرید! برای یک لحظه فکر کنید برای دادن خبری خوب در این میان چندین پیام چندین مرتبه ممکن است اشتباه ارسال شود، بد تعبیر شود و یا اصلاً ارسال نشود. حس ناراحتی و رنجی را تصور کنید که اعضای خانواده و یا دوستان ما متحمل میشوند؛ آن هم زمانی که به صورت شفاهی از آنها برای آمدن به مهمانیمان دعوت نکردهایم و به جای آن با گذاشتن پستی در رسانههای اجتماعی و به شکلی جمعی کار خود را راحتتر کردهایم.
کارل ساگان: “ما در جامعهای زندگی میکنیم که به علم و فناوری وابسته است؛ جامعهای که در آن هیچ کس از علم و فناوری سر در نمیآورد.”
کوتاه و مختصر بگوییم که فردی فکر میکرد درایو سی دی رام یک جالیوانی است. بله، و چنین اتفاقی قبلاً افتاده است و این فرد کاملاً جدی به این بخش از کامپیوتر به عنوان محلی برای نگهداری فنجان یا لیوان خود نگاه میکرده است. حتماً شما هم مثل ما شوکه شدهاید. ما که برای این طرز فکر خجالتآور حرفی برای زدن نداریم.
همه ما میشناسیم کسی یا کسانی را که با مشاهده جمله “هر کلید” را فشار دهید، به دنبال همین کلمه بر روی صفحه کلید میگردند. با این همه سرعت پیشرفت فناوری، حتماً بشریت از قافله جا میماند.
یک فرد ناشناس: “فناوری من را شگفتزده نخواهد کرد مگر اینکه بتوانم غذایم را هم دانلود کنم.”
این هم روزی به تحقق خواهد پیوست! فقط کمی صبر داشته باشید. در حال حاضر، با یک پیام متنی میتوانید پیتزا سفارش دهید. این در حالی است که تازه ۱۰ سال است که تلفنهای هوشمند متحول شدهاند. با اینکه هنوز به آن فناوری پیشرفتهای که در دهه ۶۰ انتظارش را داشتیم نرسیدهایم اما پیشرفتهای امروز چیزهایی هستند که ۳۰ سال پیش عمراً خوابش را هم نمیدیدیم. ما که بیصبرانه در انتظار روزی هستیم که بتوانیم با استفاده از تلفن هوشمندمان یک فنجان قهوه واقعی درست کرده و نوش جان کنیم.
دوروثی پارکر: “با این لحن، به من پیام نده”
با ظهور پیامها و ایمیلها به عنوان بهترین شکل برقراری ارتباط، یک روند عجیب و غیر انسانی نیز در پی آن به وجود آمد. حتماً شما هم با خواندن پیام زیر متوجه خواهید شد که فرد ارسالکننده پیام یا عصبانی است یا در حال فریاد کشیدن. حتی وقتی کلمات را بولد و پررنگ میکند میزان عصبانیتش هم بیشتر است:
I BET YOU CAN’T HELP BUT READ THIS AS YELLING. I SOUND ANGRY, AND EVEN MORE ANGRY WHEN IT’S IN BOLD!
ما شیوه کاملاً جدیدی از لحن و آهنگ صدا در ارتباطات به وجود آوردهایم. این روزها، شکلکها، استیکرها، کپسلاک و “خ” های ریسیده شده به هم (شبیه این: “خخخخخخ”) برای نشان دادن خنده زیاد، همه اینها به درک پیام توسط دریافتکننده آن کمک شایانی میکند. این امر به آنجایی خواهد رسید که حتی سادهترین پیامها قبل از ارسال باید دوباره بازخوانی شوند و بعد از بازخوانی اول باید دوباره بازخوانی شوند.
این نوع از انسانیت که بر پایه فناوری استوار شده است، دنیای انسانها را از اساس آن و شکل تعامل و برقراری ارتباطات متقابل بین آنها را کاملاً تغییر داده است. متأسفانه، با علم به این موضوع، انسانها همچنان سعی در انکار آن و اصرار بر تداوم این روند دارند.