1
در اساطیر یونانی، سیزیف محکوم شده بود تا تخته سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما تا به قله میرسد، سنگ به پایین غلتیده و سیزیف باید برای بار دیگر همین کار را انجام دهد. هنرمند "لی ماتراتزی" (Lee Materazzi) تصمیم به ایجاد نسخههای کوچک خود از این اسطوره در گاراژش میگیرد. او هنر اینستالیشن خود را در گاراژ ایجاد میکند و به محض آنکه انجام شد، او آنها را برچیده و شروع به خلق چیزی جدید میکند.
در اساطیر یونانی، سیزیف محکوم شده بود تا تخته سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما تا به قله میرسد، سنگ به پایین غلتیده و سیزیف باید برای بار دیگر همین کار را انجام دهد. هنرمند "لی ماتراتزی" (Lee Materazzi) تصمیم به ایجاد نسخههای کوچک خود از این اسطوره در گاراژش میگیرد. او هنر اینستالیشن خود را در گاراژ ایجاد میکند و به محض آنکه انجام شد، او آنها را برچیده و شروع به خلق چیزی جدید میکند.
او میگوید: "افسانه سیزیف هنوز هم با مخاطبان مدرن طنین انداز است. "بسیاری از امور روزمره مردم مانند هل دادن تخته سنگ تا تپه، پس از آن به پایین سرنگون شدن، میباشد. مانند پوشیدن و شستن لباسها برای یک روز! من عاشق یافتن راهی برای دستکاری واقعیت با دستهای خودم و خلق هنر بدون استفاده از فوقوشاپ میباشم.
"زمین گلها؛ "در پارک گلدن گیت، چمن با گلها پوشیده شده است که درست شبیه این میباشد: من میخواستم که آن را از نو خلق کنم."
بالن؛ "این دختر من، میا است. من میخواستم به او بگویم که هر چیزی امکانپذیر است."
دختر تنبل.
گوشه دور؛ "این منم. شوهرم پشت دوربین بود. در اینجا من با فضایی تا حدودی ناشناخته آشنا شدم."
توپ؛ "دختر من در کلاس شنا همیشه برای گرفتن توپهای بیشتر، بیشتر از آنچه میتواند نگه دارد، تلاش میکند. نمیدانم این تمایل از کجا میآید."
تعادل؛ "پشت توپ، دختر من در حال بازی با تلفن است. فقط از این طریق توانستم او را ثابت بنشانم."
ساخت فضایی تیره روشن؛ "مجبور شدم از چراغهای بسیاری استفاده کنم، اما همین که برق کل منطقه را منفجر نکردم، خوشحالم."
فضای منفی؛ "این تصویر توسط برش یک تکه از مقوای سیاه و سفید به شکل یک ذوزنقه و نقاشی بر روی آن با گچ، ساخته شده است."
مدفون شده در گاراژم.
فیل سواری؛ "کسانی که من را در این حالت میدیدند، میگفتند: یک زن فیل سوار اینجاست!
پیچشده به دیوار؛ "در اینجا من بر روی یک نردبان ایستاده بودم که شوهرم لباسم را با میخ به دیوار بزند. سپس اونردبان را برداشت."
سلفی.
دیوار لجنی.
بالن؛ "این دختر من، میا است. من میخواستم به او بگویم که هر چیزی امکانپذیر است."
دختر تنبل.
گوشه دور؛ "این منم. شوهرم پشت دوربین بود. در اینجا من با فضایی تا حدودی ناشناخته آشنا شدم."
توپ؛ "دختر من در کلاس شنا همیشه برای گرفتن توپهای بیشتر، بیشتر از آنچه میتواند نگه دارد، تلاش میکند. نمیدانم این تمایل از کجا میآید."
تعادل؛ "پشت توپ، دختر من در حال بازی با تلفن است. فقط از این طریق توانستم او را ثابت بنشانم."
ساخت فضایی تیره روشن؛ "مجبور شدم از چراغهای بسیاری استفاده کنم، اما همین که برق کل منطقه را منفجر نکردم، خوشحالم."
فضای منفی؛ "این تصویر توسط برش یک تکه از مقوای سیاه و سفید به شکل یک ذوزنقه و نقاشی بر روی آن با گچ، ساخته شده است."
مدفون شده در گاراژم.
فیل سواری؛ "کسانی که من را در این حالت میدیدند، میگفتند: یک زن فیل سوار اینجاست!
پیچشده به دیوار؛ "در اینجا من بر روی یک نردبان ایستاده بودم که شوهرم لباسم را با میخ به دیوار بزند. سپس اونردبان را برداشت."
سلفی.
دیوار لجنی.
یاسمن فراهانی فرد