۲٫ مطلبی داشتم مینوشتم برای مردمسالاری در مورد هویت شهری و معماری و بقیه المانهای شهری. مطلبی در مورد شهرهای رسمی و غیر رسمی و موارد مشابه که اتفاقا مطلب جالبی هم شد. یک جایی خواستم کدی بیاورم از کتابی و دو کتاب به ذهنم رسید. یکی یوسف آباد خیابان سی و سوم نوشته سینا دادخواه که یک کتاب مدرن دورن شهری است و تهران را خیلی خوب توصیف می کند و دومی کتاب محبوب تمام عمرم. خداحافظی طولانی ریموند چندلر حوصلهتان را سر نبرم اما این چندلر خیلی آدم عجیبی است. تاجر نفتی بوده ورشکست شده و در نتیجه تصمیم گرفته رمانهای جنایی بنویسد و بعد یکی از بهترین کارآگاههای جنایی دنیا را خلق کرد. فیلیپ مارلو. اگر تا به حال اسمش را هم نشنیدهاید در موردش تحقیق کنید. کتابهای چندلر بی نظیرند. واقعا بی نظیر.
۳٫فکر کنم بی اغراق نزدیک به هزار تایی دی وی دی داشته باشم. انواع و اقسام فیلمها و سریالهایی که کلی پول برای خریدنشان دادم و هنوز نصفشان را هم ندیدهام و نمیدانم با آنها چکار کنم بس که جا میگیرند. الان دو سه برابر همین فیلمها و سریالها را روی یک هارد همراه دارم و لذتش را میبرم. دیویدیها را نیم دانم چکار کنم. شاید نصفش را ببخشم. شاید آسها را نگه دارم و بقیه را رد کنم. کاش میشد فوت و فن یک بازار چه راه میانداخت. بازار کتاب و نوارهای دست دوم. قبلا بود. یادم هست قبلا یک بازارچه راه افتاد به همت کانون پرورش فکری کودک نوجوانان و ماها کتابهای دست دوم خودمان را با هم تاخت میزدیم و کلی کیف میکردیم. الان اگر بشود کلی مجله و کتاب و نوار و دیویدی دارم که حاضرم به پایینترین قیمت بفروشم یا با چیزهای دیگری تاخت بزنم. نزدیک دویست تا مجله گل آقا و چهار صد یا پانصد تا همشهری جوان و چلچراغ و خانواده سبز و زندگی ایده آل و از این جور نشریات. کتاب هم دست کم سیصدتایی برای فروش هست. اگر خواستید کامنت بگذارید. اگر آقای سایت صاحاب بتواند بازار چه تبادلات فرهنگی را راه بیندازد هم بدک نیست.
۴٫ این V هم عجب چیزی است. تازگیها در پاساژ ایرانیان ولیعصر و در غرفه تبلیغاتی الجی برای تبلیغ جیها و دوستان، چشمم افتاد به دوربین واقعیت مجازی. یک گجت جدید که اکثر شرکتهای تولیدکننده موبایل از آن ساختهاند.ال جی و سامسونگ و هوآویاش را خبر دارم (هوآوی بود یا اچ تی سی؟ فکر کنم اچ تی سی) دوربینی است که میزنی به صورتت و سینما سه بعدی را می آوری پیش خودت. چیز جالب و بسیار تمیزی است و توصیف کردنش خیلی آسان نیست. باید بیشتر تجربه میکردم. فقط دو سه دقیقه به صورتم بود چون عجله داشتم و باید میرفتم. تجربه کنید حتی اگر قصد خرید ندارید.
۵٫ قرار است یک بخشی راه بیندازیم برای کاربران سایت. برای شمایی که مهمان هر روزه سایت ما هستید و نقاط ضعف و قوت ما را بیشتر از خودمان میبینید. بیشتر کامنت بگذارید. بیشتر درگیر ما باشید. بگذارید تا با کمک شما سایت بهتری داشته باشیم. از مطالبی که دوست دارید تعریف کنید و مطالبی که نمیپسندید را مور نقد قرار دهید.
۶٫یادم بیندازید در مورد تفاوت گربهها و سگها برایتان مطلبی بنویسم. خیلی جالب میشود. یادم بیندازید در مورد تفاوت موسیقی کانتری با موسیق سنتی خودمان هم برایتان مطلبی بنویسم. این هم چیز جالبی است.
۷٫ یک سریالی هست به نام Bored to Death یاکسل شده تا سر حد مرگ. داستان یک نویسنده درب و داغان که همه چیزش را از دست داده و حالا که چیزی برای از دست دادن ندارد آخرین رویایش را دنبال می کند. تبدیل شدن به یک کارآگاه خصوصی. گاهی وقتها برای اینکه رویایی را دنبال کنیم حتما باید همه چیزمان را از دست بدهیم غیر از آن رویا را میشود قبل از از دست دادن همه چیز هم سراغ رویاها رفت. فکر کنم گوگن همچین آدمی بود. یک دلال بسیار ثروتمند سهام که یکدفعه زندگیاش را رها کرد تا نقاش شود! به همین راحتی. ثروت و زندگی و موقعیت و تشخصش را ریخت دور تا یک نقاش شود و شد. در فقر و بیماری مرد ولی با شغلی که دوست داشت. با رویایی که در سر پرورانده بود. رویای زندگی تو در چیست؟