به یادآوردن چیزها یکی از قابلیتهای مهم انسان است؛ این قابلیت به ما اجازه میدهد تا از تجربیات خود در گذشته استفاده کنیم و به جایی که قبلاً بودهایم، بازگردیم.
اما آیا میتوانیم به جایی بازگردیم که قبلاً هرگز در آنجا نبودهایم؟
آیا تاکنون در شرایطی قرار گرفتهاید که فکر کنید قبلاً آن را تجربه کرده و دیدهاید؟ فرانسویها به این حالت Déjà vu میگویند که به معنای آشناپنداری است.
تقریباً ۹۰ درصد افراد این حالت را در طول زندگی خود تجربه میکنند، به ویژه در دوران نوجوانی و دهه ۲۰ زندگی؛ اما این حالت هرگز در سنین قبل از ۸ یا ۹ سالگی پیش نمیآید.
آشناپنداری یک پدیده فیزیکی نیست که بتوانیم آن را در اسکن مغزی نشان دهیم، بلکه یک احساس است؛ احساسی که نمیتوانیم آن را کاملاً درک کنیم. با این حال، یک سری تئوری در مورد علت ایجاد این حالت وجود دارد.
خاطرات انسان شبیه آنچه قبلاً نوشتهایم و آن را همانند فایلها در کامپیوتر ذخیره کردهایم یا عکسهایی که داخل یک جعبه زیر تختخوابمان قرار میدهیم، نیست. به یادآوردن بیشتر شبیه مرور کردن است.
مغز انسان همواره در حال اسکن حواس بدن است تا تشخیص دهد آنچه در حال تجربه هستیم، آشنا است یا خیر. زمانی که مغز یک محرک را به عنوان آشنا میشناسد، یک منطقه دیگر در مغز به نام هیپوکامپوس، خاطرات مرتبط با آن محرک را فراخوان میکند و مسیر عصبی موردنظر را که آن بخش از گذشته ما را در خود نگه داشته است، مجدداً فعال میکند. بدین صورت دوباره همان تجربه در ذهنمان به وجود میآید. اگر هماهنگی این مراحل به هم بریزد، اگر تصور شود که چیزی آشنا است؛ اما نتوانیم زمینه مربوط به آن را به یاد آوریم، حالت آشناپنداری پیش میآید.
با این حال، این مسئله نمیتواند توضیح دهد که چرا حالت آشناپنداری در تجربیاتی که کاملاً ناآشنا هستند، ایجاد میشود یا این که چرا در مورد تمام چیزهای آشنا این حالت پیش نمیآید.
ما متوجه نمیشویم که مغز تا چه اندازه سخت کار میکند تا محیط را فیلتر کند و به صورت ناخودآگاه مشخص کند که آنچه در حال تجربه هستیم، شرایطی جدید است. مگر این که مغز این کار را انجام ندهد، آنگاه متوجه سختکوشی مغز میشویم.
طبق یک تئوری دیگر در مورد علت آشناپنداری، اگر یکی از محرکها بدون هماهنگی با دیگر محرکها ثبت شود، اطلاعاتی که بعداً وارد مغز شدهاند، ممکن است به عنوان یک اتفاق مجزا ثبت شوند و این امر باعث میشود احساس کنیم قبلاً این اتفاق افتاده است.
شاید هم این حالت در اثر درست کار نکردن نحوه ساخت خاطرات ایجاد شود. در حالت عادی، تجربیات جدید قبل از این که در حافظه درازمدت وارد شوند، در حافظه کوتاهمدت ذخیره میشوند. اگر این تجربیات در حافظه کوتاهمدت ذخیره نشده و مستقیماً در حافظه درازمدت وارد شوند، ممکن است تجربیات جدید را به عنوان تجربیات قدیمی به یاد آوریم.
همچنین ممکن است بر روی بخشی از محیط، تمرکز کنیم و سایر چیزها به سمت ناخودآگاه تمایل یابند. سپس زمانی که به دنیای واقعی برمیگردیم، فکر میکنیم قبلاً در آنجا بودهایم و در واقع همینطور است، زیرا همین الان آنجا بودیم.
احساس آشناپنداری چیزهایی که آشنا نیستند، برای ما آشنا است؛ اما این که آشناپنداری چیست، از کجا میآید و علتش چیست، همچنان مشخص نیست.
با این حال، دهها توضیح برای این حالت وجود دارد و شاید بسیاری از آنها درست باشند. پاسخ واضحی وجود ندارد؛ اما باید توجه داشت که نه مغز و نه حافظه کامل نیستند.