1. آیا از افکار منفی به ستوه آمده اید؟
2. غرق در تنهایی هستید و احساس شکست شما را از پای درآورده است؟
اگر اینگونه فکر می کنید شما تنها نیستید. در سراسر جهان صرف نظر از قومیت، جنسیت، سن و طبقه اجتماعی اقتصادی، میلیون ها نفر تجربه افسردگی را داشته اند. این رقم رو به افزایش است و متاسفانه اکثر افرادی که احساس درد و رنج غیرقابل تحمل، نا امیدی و سرزنش ناشی از افسردگی دارند، هرگز سراغ درمان افسردگی نمی روند. خبر خوب این است که با درمان موثر می توانید بر افسردگی غلبه کنید و وقتی درمان را اجرا می کنید، توانایی بازداری از بروز مجدد و عود دوباره این بیماری را خواهید داشت.
کالبد شکافی افسردگی
افسردگی تنها یک یا دو علامت ندارد. بلکه مجموعه ای از افکار، احساسات، رفتارها و تجارب مختلف است. اولین تشخیص مطرح شده، اختلال افسردگی اساسی (Major Depression Disorder) خواهد بود. این تشخیص زمانی مطرح میشود که فرد به مدت دو هفته افسردگی را با علامت مشخصی که در ادامه خواهیم گفت تجربه می کند، منظور ما خلق و خوی افسرده و یا کاهش علاقه به انجام فعالیت های روزمره و داشتن حداقل چهار مورد از علایم زیر است. لازم به ذکر است که فرد در اغلب مواقع ظرف مدت دو هفته حداقل پنج مورد از نشانه های زیر را تجربه می کند که بیانگر تغییر در مقایسه با عملکرد قبلی او هستند.
- خلق افسرده و ملول
- کاهش قابل ملاحظه و غیر عمدی وزن، کاهش یا افزایش اشتها
- کاهش علاقه یا لذت نسبت به همه یا اغلب فعالیت های روزمره
- بی خوابی یا خواب زدگی
- بیقراری یا کندی روانی حرکتی
- خستگی یا از دست دادن انرژی
- احساس بی ارزشی یا گناه بی مورد
- مشکل تمرکز و بی تصمیمی
- افکار مکرر مرگ یا گرایش به خودکشی
قبل از قطعی کردن تشخیص، مشکلات پزشکی مانند اختلال تیروئید یا فشار خون که منجر به افزایش علایم افسردگی میشوند را باید بررسی نمود. همچنین، هر چیز دیگری که هم اکنون در زندگی شما در جریان است را در نظر بگیرید. به عنوان مثال، کسی که اخیرا رنج از دست دادن عزیزی را تجربه می کند، نمی توان یک فرد افسرده دانست، مگر اینکه زمان سوگواری او به طور غیر معمول طولانی شود، یا نتواند غم از دست دادن را حل و فصل نماید.
علائم افسردگی
به لحظه ای از زندگی خودتان فکر کنید، که اتفاق بسیار غم انگیز یا مصیبت باری برایتان پیش آمده و احساس کردید غرق در ناخوشنودی یا اندوه هستید. به یاد آورید این احساس ها چگونه بودند و شما چقدر غمگین بودید. با اینکه این تجربه دردناک بود، احتمالاً توانستید بین رویدادهای مصیبت بار و احساسهای خودتان رابطه ببینید. شاید بعد از مدت زمانی بهبود یافتید. اکنون تصور کنید این احساس ها بدون علت آشکار به شما حمله ور شوند یا قادر نباشید بر احساس ضایعه خود چیره شوید. بعد تجسم کنید بی وقفه احساس ناامیدی، بی ارزشی و میل به خودکشی می کنید. کسی که دوره افسردگی اساسی را تجربه میکند همه این حالت ها را دارد.
افسردگی همچون بیماری های دیگر، مثل ذات الریه که یک سری علائم چون تب، سرفه، خلط و تنگی نفس دارد، دارای علائمی است که شرح مفصل علائم افسردگی در زیر خواهد آمد.
✓علائم هیجانی افسردگی
علائم هیجانی افسردگی اساسی، خلق ملول را در بر دارد که شدت آن از ناامید های معمولی و هیجان های غم انگیز و بیگاه زندگی روزمره، بیشتر است. این ملالت می تواند به صورت دلتنگی شدید یا بی علاقگی زیاد به جنبه هایی که قبلا لذت بخش زندگی بودند، پدیدار شود. با این حال، خیلی از دوره های افسردگی اساسی را رویداد خاصی به وجود نمیآورد. این واقعیت که غم شدید بدون رویداد مشخصی ایجاد میشود، اغلب باعث می گردد که افراد مبتلا به یکی از این دوره ها احساس کنند در هم کوفته و سردرگم هستند. معمولاً زندگی فرد در دوره افسردگی اساسی، به علت اختلالی که در کار و خانواده او ایجاد می گردد به آشوب کشیده می شود.
۱)خلق و روحیه افسرده
شخص دچار افسردگی، احساس غمگینی شدیدی می کند. او به راحتی و حتی بدون دلیل به گریه می افتد و قادر به جلوگیری از ریزش اشک خود نیست. شخص افسرده بدون دلیل بیشتر اوقات روز، غمگین و افسرده است. برخی افراد ممکن است قادر به تشخیص و بازگویی این حالت خود نباشند، بلکه آن را به شکل گیر کردن همیشگی بغض در گلو و سنگینی در سینه و…… بیان می نمایند.
۲) عصبانیت و بی حوصلگی
شخص ممکن است به زودی از کوره در رفته و همچون سابق قادر به تحمل ناملایمات و سروصدا نباشد و نتواند دیگران حتی نزدیکان خود را تحمل نماید.
۳) بی علاقگی و عدم لذت بردن از فعالیت های تفریحی
بیمار افسرده قادر به لذت بردن از فعالیتهایی که قبلا لذت می برد مثل مطالعه، تماشای فیلم، بازی و حتی معاشرت با دوستان و عزیزانش نیست. چیزی او را خوشحال نمی کند، او همچون یک سنگ سرد، بی تفاوت می شود.
✓علائم جسمانی افسردگی
علائم جسمانی دوره افسردگی اساسی، نشانه های تنی یا بدنی نامیده می شوند. فرد مبتلا خسته و بی رمق است و کند شدن حرکات جسمانی را تجربه می کند که کندی روانی_حرکتی نام دارد. برخی افراد افسرده نشانه متضاد بی قراری روانی_حرکتی نشان می دهند. بیمار دچار افسردگی احساس رخوت میکند یا بیش از معمول بی قرار و مضطرب می شود، به طوری که حتی قادر به چند دقیقه نشستن نخواهد بود. این چندان غیر معمول نیست که فرد افسرده از اضطراب، دلهره و تشویش هم رنج ببرد.
آشفتگیهایی در خوردن نیز شایع است. به طوری که فرد از الگوهای عادی اشتها منحرف میشود و از خوردن غذا خودداری می کند، یا در خوردن غذاهای معمولاً شیرین و حاوی کربوهیدرات زیاده روی می کند. بیمار افسرده، اشتهای خود را از دست میدهد و یا قادر به لذت بردن از طعم غذا نخواهد بود. تعداد محدودی از بیماران افسرده ممکن است برعکس، دچار پرخوری عصبی شوند. حتی برخی از افراد عادی در هنگام مواجهه با استرس، خود را با خوردن غذا آرام می کنند.
افراد در دوره افسردگی تغییر قابل ملاحظهای در الگوهای خواب خود نیز نشان می دهند. به طوری که خیلی بیش از اندازه معمول می خوابند یا دچار بی خوابی می شوند. الگوی خواب آشفته افراد افسرده بیانگر آشفتگیهایی بر تداوم خواب، بی خوابی متنوع و بیداری صبح زود است. بیمار ممکن است دچار پریشانی خواب شده و کابوس های شبانه او را آرام نگذارند و بنابراین خواب بریده ای داشته باشند.
✓علائم شناختی افسردگی
علاوه بر موارد فوق، افراد در دوره افسردگی اساسی به نشانه های شناختی مبتلا هستند که از جمله آنها می توان به نگرش بسیار منفی نسبت به خود که با عزت نفس پایین و این احساس که آنها سزاوار تنبیه شدن هستند اشاره کرد. چون آنها بی وقفه به اشتباهات گذشته دل مشغول اند خود را محکوم به احساس گناه می دانند. از آنجایی که آنها نمی توانند به روشنی فکر یا تمرکز کنند در مورد حتی کم اهمیت ترین مسائل قدرت تصمیم گیری ندارند. فعالیت هایی که علاقه آنها را بر می انگیخت اکنون هیچ جاذبه ای برایشان ندارد. احساس ناامیدی و نگرش منفی باعث می شود خیلی از این افراد به افکار مرگ دل مشغول شوند و با فکر کردن به خودکشی یا دست زدن به آن، راهی برای گریختن پیدا کنند.
علائم افسردگی اساسی معمولاً به تدریج ظرف چند روز یا چند هفته آشکار می شوند. برخی افراد گزارش می دهند که قبل از نشانه های تمام عیار افسردگی، گاهی به مدت چند ماه، به طور محسوس مضطرب و اندکی افسرده بودند. بعد از اینکه دوره فعال افسردگی اساسی آغاز میشود، آنها به مدت دو هفته یا چند ماه دچار نشانه های آن می شوند. اغلب دوره های افسردگی اساسی در صورتی که درمان نشود بعد از ۶ ماه دوره خود را می گذرانند اغلب افراد به عملکرد طبیعی برمی گردند. البته همیشه خطر عود مجدد در افسردگی های درمان نشده وجود دارد.
منبع: دکتر ترانه موذنی
این مطلب صرفا جنبه تبلیغاتی داشته و فوت و فن هیچ مسئولیتی را در رابطه با آن نمیپذیرد