در قسمت قبلی درباره چگونگی ساخت یک ایلان ماسک خواندید. این مجموعه مقالات قرار است به شکل جامعی زندگی، ابتکارات و شرکتهای ایلان ماسک را مورد بررسی قرار دهد. اما اجازه دهید این بخش را با داستان کوتاهی شروع کنیم:
در سال ۲۰۰۲ پیش از فروش پیپل، ماسک به شکل حریصانهای مطالعه درباره تکنولوژی موشکها را شروع کرد و یک سال بعد با ۱۰۰ میلیون دلاری یکی از دیوانهوارترین و غیرعاقلانهترین سرمایهگذاریهای تاریخ بشریت را آغاز کرد: شرکت تولید موشکی با نام SpaceX که هدف آن کاهش انقلابی هزینههای سفر به فضا است. برای اینکه انسانها بتوانند برای اولین بار زندگی چندسیارهای را آغاز کنند. گام اول این برنامه هم تشکیل یک کلونی انسانی با جمعیت حداقل یک میلیون نفر در سیاره مریخ طی یک قرن آینده اعلام شد.
سپس در سال ۲۰۰۴ ماسک تصمیم گرفت همزمان با این پروژه، به دنبال کسبوکارهای دیگری هم باشد و لذا دومین سرمایه گذاری دیوانهوار تاریخ را انجام داد: شرکت اتومبیلهای برقی با نام Tesla. هدف از راه اندازی این شرکت هم ایجاد انقلابی در صنعت خودروی جهان اعلام شد تا با سرعتی برقآسا بتوان به جهانی دست یافت که تمامی خودروهای آن الکتریکی هستند. تا به این صورت انسانیت با پرشی عظیم سراغ آینده انرژی پایدار برود. ماسک این شرکت را با سرمایه شخصی ۷۰ میلیون دلاری خود راه اندازی کرد. البته در این میان یک حقیقت کوچک اما مهم هم به چشم میخورد: در صنعت اتومبیل آمریکا پس از Chrysler در سال ۱۹۲۵ دیگر هیچ استارتآپی به موفقیت نرسیده است. و البته این زمان هیچ شرکت نوپایی در زمینه خودرو الکتریکی هم به موفقیت نرسیده بود.
و این دیوانهبازی پایانی نداشت. ماسک دو سال بعد (در سال ۲۰۰۶) با سرمایه ۱۰ میلیون دلاری و همراهی عموزادههایش شرکت دیگری با نام SolarCity راه انداخت. هدف این شرکت هم آغاز انقلاب در تولید انرژی با استفاده از نیروگاههای بسیار بزرگ توزیع شده در سطح کشور و جهان بود. البته این نیروگاههای عظیم از سیستمهای پنل خورشیدی بهره خواهند برد و در خانه میلیونها شهروند کره زمین نصب خواند شد. اینگونه به شکل چشمگیری میتوان میزان استفاده انسانها از برق تولید شده با سوختهای فسیلی را کاهش داد و در نهایت «گرایش عمومی به انرژی پایدار را تسریع و تسهیل کرد.»
اگر شما هم مشاهده میکردید که تنها چهار سال پس از فروش پیپل این اتفاقات به وقوع پیوسته، احتمالا آن را یک داستان غمانگیز میخواندید. یک میلیونر اینترنتی متوهم به شکل طنزآمیزی خودش را در باتلاقی از پروژههای غیرممکن غرق کرده و با هر قدمش، سرمایه خود را بر باد میدهد.
در سال ۲۰۰۸ به نظر میرسید که همین اتفاق در حال وقوع است. شرکت اسپیسایکس توانست به دانش ساخت موشک دست پیدا کرده و سه پرتاپ آزمایشی را هم برای موشکهای تولیدیش ترتیب دهد. اما هر سه موشک قبل از رسیدن به مدار زمین سقوط کردند. به منظور دستیابی به هرگونه سرمایهگذاری بیرونی جدی یا قرارداد حمل بار، اسپیسایکس باید نشان میداد که با موفقیت توانسته موشکش را به فضا بفرستد. و این در حالی بود که ماسک میگفت سرمایه وی تنها جوابگوی یک پرتاب دیگر است. اگر پرتاب چهارم هم با شکست مواجه میشد، اسپیسایکس به تاریخ میپیوست.
در همین میان، در منطقه خلیج تسلا هم اوضاع مشابهی را از سر میگذراند. آنها به تازگی اولین ماشینشان (Tesla Roadster) را راهی بازار کرده بودند. اما به نظر میرسید که آن بیرون کسی چندان خواهان این اتومبیل تازه نیست. Valleywag وبلاگ شایعات دره سیلیکون اتومبیل تسلا رودستار را به عنوان برترین شکست تکنولوژی سال ۲۰۰۷ انتخاب کرد. البته اگر اقتصاد جهانی با سقوط ناگهانی مواجه نشده بود، شاید اوضاع همچنان قابل تحمل به نظر میرسید. در این ایام صنعت اتومبیل سختترین شرایط طول تاریخ خود را مشاهده میکرد و سرمایه گذاری در شرکتهای خودرویی به کمترین میزان خود رسیده بود، چه رسد به اینکه کسی سراغ صنایع خودرویی جدید با شرایط نامعلوم برود. و تسلا به سرعت در حال از دست دادن پولهایش بود.
طی این انفجار شغلی دوگانه، تنها چیزی که همچنان محکم و استوار باقیمانده، ازدواج هشت ساله ماسک بود. که آن هم به زودی با جدایی، شکست روحی و طلاقی سنگین روبرو شد.
تاریکی مطلق.
اما در این میان یک چیز مشخص بود. ماسک احمق نبود و شرکتهای بدی هم نساخته بود. او شرکتهای بسیار بسیار خوبی تاسیس کرده بود. اما مشکل این بود که ساخت یک موشک قابل اطمینان بسیار مشکلتر از تاسیس یک شرکت نوپای اتومبیل سازی بود. زیرا به نظر میرسید که در دنیای بیرون هیچ کس حاظر نیست روی صنایع جاهطلبانه و احتمالا محکوم به فنای اینچنینی (مخصوصا در دوران بحران اقتصادی) سرمایه گذاری کند. لذا ماسک باید تنها با اتکا به ثروت و سرمایه شخصی خود جلو میرفت. فروش پیپل وی را به یک سرمایه دار بزرگ تبدیل کرده بود. اما نه آنقدر پولدار که بتواند در طولانی مدت این دو شرکت را سرپا نگه دارد. بدون سرمایه گذار بیرون به زودی تسلا و اسپیس ایکس نابود میشدند. دلیل آن هم بد بودن ایده یا شرکت تسلا و اسپیسایکس نبود، بلکه هر دو برای موفقیت به زمان و پول بیشتری نیاز داشتند. اما متاسفانه دیگر زمانی برایشان باقی نمانده بود.
و سرانجام، در وخیمترین زمان، ورق برگشت و همه چیز تغییر کرد.
ابتدا در سپتامبر ۲۰۰۸ اسپیس ایکس چهارمین موشک خود را پرتاب کرد (آخرین شانس موفقیت برای رسیدن به مدار) و خوشبختانه این پروژه کاملا موفق عمل کرد.
همین برای ناسا کافی بود تا بگوید «لعنت بهش، بیا به این پسره ماسک اجازه بدیم سعیش رو بکنه». اگرچه ظاهر امر بیشتر به یک قمار میمانست، اما ناسا قرارداد ۱.۶ میلیارد دلاری برای ۱۲ پرتاب را با اسپیس ایکس منعقد کرد. جاده پیش رو گسترش یافت. اسپیس ایکس نجات یافت.
چندی بعد، در عید کریسمس ۲۰۰۸ هنگامی که ماسک با صرفه جویی تمام مشغول هزینه آخرین پولهای باقیماندهاش بود تا تسلا را زنده نگهدارد، سرمایهگذاران تسلا با اکراه پذیرفتند تا میزان سرمایه را افزایش دهند. راه باز شد. ۵ ماه بعد کم کم نشانههای بهبود اوضاع مشاهده میشد و ناگهان یک سرمایه گذاری حیاتی ۵۰ میلیون دلاری از سوی Daimler به جیب تسلا سرازیر شد. تسلا نجات یافت.
در حالی که سال ۲۰۰۸ بدترین دستاندازها در مسیر زندگی ایلان ماسک را خلق کرد، اما داستان فراگیر هفت سال آینده با موفقیتهای تصاعدی و مهمی برای ماسک و شرکتهایش همراه بود.
پس از سه پرتاب موشک ناموفق اولیه، اسپیس ایکس تا کنون بیش از ۲۰ پرتاب کاملا موفقیت آمیز را به سرانجام رسانده است. ناسا اکنون در کنار موسسات گوناگون، یکی از مشتریان دائمی اسپیس ایکس است. و به لطف ابداعات و اختراعات اسپیس ایکس، اکنون شرکتها میتوانند پرتابهای فضایی خود را با پایینترین قیمت ممکن در تاریخ بشریت انجام دهند. طی این ۲۰ پرتاب موفق، شرکت ماسک اولینهای زیادی را پشت سر گذارده است. تا کنون تنها ۴ نهاد در دنیا موفق شدهاند که فضاپیمایی را به مدار فرستاده و آن را با سلامت کامل به زمین برگردانند: آمریکا، روسیه، چین و اسپیسایکس. این شرکت اکنون مشغول تست فضاپیماهای ابداعی خود است تا بتواند انسان را هم به فضا بفرستد و در کنار آن به سختی مشغول کار روی موشک بسیار بزرگتری هستند که در یک سفر توان ارسال ۱۰۰ انسان به مریخ را داشته باشد. تنها یکی از سرمایه گذاریهای جدید در اسپیسایکس که توسط گوگل و شرکت سرمایهگذاری فیدلیتی انجام شده، ۱۲ میلیارد دلار ارزش دارد.
اتومبیل تسلا مدل اس هم یک موفقیت تمام و کمال است که صنعت اتومبیل را به لرزه درآورده است. این اتومبیل برقی توانسته بالاترین امتیاز (۹۹/۱۰۰) تاریخ Consumer Reports را از آن خود کند و اداره ملی ایمنی بزرگراههای آمریکا هم امتیاز ایمنی ۵.۴/۵ را به این اتومبیل اختصاص داده است. تسلا اکنون برای عرضه مهمترین محصول خود آماده میشود که حتی از تسلا مدل تری هم مقرون به صرفهتر است و ارزش سرمایه آن نیز به ۳۰ میلیارد دلار نزدیک میشود. آنها همچنین اکنون صاحب نیرومندترین شرکت تولید باتری دنیا هستند که در Gigafactory نوادا مشغول به فعالیت است. میزان تولید باتری لیتیوم یون این شرکت تقریبا دوبرابر تولید سالانه این محصول در تمام دنیا است.
سولارسیتی هم که در سال ۲۰۱۲ به سهامی عام تبدیل شد اکنون ارزش سرمایهای ۶ میلیارد دلاری دارد و به بزرگترین شرکت نصب پنلهای خورشیدی ایالات متحده تبدیل شده است. آنها اکنون در حال ساخت بزرگترین کارخانه تولید پنلهای خوشیدی آمریکا در شهر بوفالو هستند و قرار است به زودی طی برنامه همکاری با تسلا تولید Tesla Powerwall (یک باتری دیواری ویژه ذخیره انرژی در منازل) را شروع کند.
اما به نظر می رسد هنوز همه این کارها برای رضایت خاطر یک مبتکر کافی نباشند، زیرا ماسک در زمان فراغتش مشغول توسعه یک سیستم حمل و نقل کاملا جدید و انقلابی با نام هایپرلوپ است.
طی دوسال آینده و پس از تکمیل ساخت کارخانههای جدید، سه شرکت ماسک بیش از ۳۰هزار کارمند جدید استخدام خواهند کرد. پس از آنکه در سال ۲۰۰۸ ماسک تا سرحد ورشکستگی جلو رفت و حتی به دوستانش گفت که ممکن است برای ادامه زندگی به زیرزمین خانه پدرهمسرش نقل مکان کنند، اکنون سرمایه خالص وی بیش از ۱۲.۹ میلیارد دلار برآورد می شود.
و همه اینها به نوعی ماسک را یک افسانه زنده تبدیل کرده است. با ساخت یک استارتآپ موفق اتومبیل و شبکه جهانی ایستگاههای شارژ سریع اتومبیلهایش، برخی ماسک را با صنعتگران رویایی همچون هنری فورد و جان دی، راکفلر مقایسه میکنند. کارهای درخشان و پیشرو اسپیس ایکس در زمینه تکنولوژی موشک برخی او را با هوارد هیوز مقایسه میکنند و بسیاری هم به شباهتی روشن میان فعالیتهای ماسک و توماس ادیسون قائل هستند، زیرا پیشرفتهای مهندسی ماسک توانسته به مرز دانش صنایع نزدیک شود. البته اغلب افراد وی را با استیو جابز افسانهای مقایسه میکنند و دلیل آن را توانایی قابل توجه وی برای از هم گسیختن شالوده غولهاهای صنعتی با سابقه بسیار طولانی میدانند که توانسته چیزهایی را به مشتریان عرضه کند که پیش از آن حتی نمی دانستند که بدان نیاز دارند.
برخی هم میگویند که او را باید با افراد هم رده خودش مقایسه کرد. اشلی وینس یک نویسنده تکنیکال و خالق کتاب بیوگرافی ماسک، معتقد است که آنچه ماسک ساخته «به شکل بالقوهای بسیار باشکوه تر از هر محصولی است که هوارد هیوز یا استیو جابز تولید کردهاند. وی به سراغ صنایعی مانند اتومبیل سازی و هوافضا رفت که به نظر می رسید آمریکا دیگر آنها را در بالاترین حد پیشرفت رها کرده است و با خلق قالبی نوآورانه چیزهایی جدید و خیالانگیز خلق کرد.»
کریس اندرسون مبدع برنامه TED Talks ماسک را «بزرگترین و عالیمقامترین کارآفرین زنده دنیا» نام مینهد. برخی هم او را «مردآهنی دنیای واقعی» میدانند. و بی دلیل نیست که جان فاوریو کارگردان فیلم آیرون من، قبل از فیلمبرداری رابرت داونی جونیور را مدتی سراغ ماسک فرستاد تا در اسپیس ایکس با وی حشر و نشر داشته باشد. داونی جونیور هم می گوید که شخصیت خود در فیلم مرد آهنی را از ماسک الهام گرفته است. حتی در سریال سیمپسونها هم میتوانید ایلان ماسک را بیابید.
در تماسهای تلفنی ماسک به وضوح مشخص کرد که برای تبلیغ شرکتهایش با من تماس نگرفته است. وی تنها به کمک من نیاز دارد تا آنچه را که در دنیای اطراف شرکتهایش می گذرد، بهتر توضیح دهد و به همگان بفهماند که با ماشینهای الکتریکی، تولید انرژی پایدار و پیشرفتهای هوافضا چه اتفاقی خواهد افتاد و این موضوع چرا اینقدر مهم است.
به نظر میرسد که وی به شکل خاصی از دست افرادی که وقتشان را صرف نوشتن درباره او میکنند (خب، موضوعات مهم گوناگونی در صنایع مختلف وجود دارند که وی به گونهای درگیر آنها است) خسته شده است و آرزو دارد که هرگاه کسی می خواهد درباره او بنویسد، وقت و امکاناتش را صرف نوشتن درباره تامین سوختهای فسیلی یا پیشرفتهای ذخیره سازی باتریها یا اهمیت خلق انسان چندسیارهای کند. این موضوع در کتاب زندگینامه وی هم به چشم میخورد و نویسنده کتاب همان ابتدا میگوید که ماسک اصلا علاقهای نداشته تا درباره وی کتابی نوشته شود.
خب، پس مطلبی با عنوان «ایلان ماسک، رادیکالترین مرد جذاب جهان» هم میتواند باعث رنجش وی شود. اما به دلایلی کاملا ضروری است که به این شکل مجموعه را جلو بردم.
۱- برای دانستن اینکه چرا ماسک دست به چنین کارهایی میزند. او عمیقا معتقد است که وی تحت شدیدترین فشار ممکن قرار دارد تا به انسانیت شانس زندگی با آینده بهتری را بدهد. لذا باید توضیح داد که چرا وی چنین سرگذشتی را پی گرفته و چنان دلمشغولیهایی دارد.
۲- برای دانستن اینکه چرا ماسک قادر است چنین کارهایی را انجام دهد. در هر نسل تعداد انگشتشماری پیدا میشوند که بدین صورت مهیج باعث تغییر جهان شوند و این افراد ارزش مطالعه را دارند. آنها همه چیز را به روشی متفاوت با دیگران انجام میدهند و به گمانم میتوان چیزهای بسیار زیادی از آنها آموخت.
لذا در سفرم به کالیفرنیا، من دو هدف را دنبال میکردم: اینکه به بهترین شکل ممکن آنچه را که ماسک و تیمش با بیقراری روی آن کار میکنند بشناسم و درک کنم. و البته دریابم که چرا این موضوعات اینقدر مهم هستند. و دوم اینکه دریابم چه چیزی وی را در زمینه تغییر جهان چنین مستعد و توانمند ساخته است.