سالهاست که ما در تلاش برای درک جزئیات یکی از عمیقترین اسرار طبیعت – آگاهی انسان – هستیم.
این پدیده پیچیده، همواره دانشمندان و فیلسوفان را به چالش کشیده است، زیرا کارشناسان در تلاشند تا رابطه پیچیده بین مغز و تجربه آگاهانه ما را کشف کنند. درک این تعامل پیچیده میتواند نور تازهای بر ماهیت خودآگاهی بیندازد.
راز شکلگیری آگاهی در مغز چیست؟ چگونه شبکههای عصبی به تجربه ذهنی آگاهی منجر میشوند؟
پروفسور اکرم دره از دانشگاه روهر بوخوم، آلمان، یک رویکرد نوین به این معمای بیزمان پیشنهاد میکند. او توصیه میکند که فرآیندهای شناختی آگاهانه را از طریق مشاهدات دقیق رفتاری و تحلیل منحنیهای یادگیری تعریف کنیم.
این پژوهش پیشگامانه به دنبال روشن کردن مکانیزمهای زیربنایی است که به تفکر و ادراک آگاهانه منجر میشوند، و بینشهای جدیدی درباره جوهره آگاهی ارائه میدهد.
آگاهی انسان و لحظات یورکا
ما همه آن لحظات ناگهانی بینش را تجربه کردهایم، جایی که راهحل یک مشکل ناگهان در ذهن ما ظاهر میشود. به گفته پروفسور دره، این افکار ناگهانی تصادفی نیستند، بلکه احتمالاً نتیجه فرآیندهای آگاهانه هستند.
“یادگیری اغلب یک فرآیند تدریجی نیست، بلکه به صورت پرشها و جهشها اتفاق میافتد؛ انسانها و حیوانات هر از چند گاهی تجارب ناگهانی از نوع یورکا را تجربه میکنند،” گفت پروفسور دره، که به ارتباط پیچیده بین آگاهی ما و این لحظات “یورکا” اشاره میکند.
درجات پیچیده آگاهی انسان
چرت زدن در یک صندلی راحت سطح آگاهی بسیار متفاوتی نسبت به تایپ کردن یک ایمیل دارد. اولی ممکن است شامل حالتی نیمهآگاه و خوابآلود باشد، در حالی که دومی نیازمند هشیاری کامل و دقت ذهنی است.
آگاهی ما باینری نیست؛ در درجات مختلف وجود دارد که بازتابدهنده گسترهی تعاملات شناختی است که روزانه تجربه میکنیم. “سطوح مختلفی از آگاهی وجود دارد، بسته به اینکه ما خواب باشیم یا در حال نوشتن یک ایمیل،” گفت پروفسور دره.
حل یک مسئله پیچیده، برای مثال، نیازمند پردازش اطلاعات شناختی آگاهانه در اوج این درجهبندی است، جایی که تواناییهای ذهنی ما به طور کامل فعال میشوند و ما را قادر میسازند با وضوح و تمرکز بیشتر چالشهای پیچیده را حل کنیم.
پروفایلسازی شناخت آگاهانه
برای مطالعه علمی همبستههای نوروبیولوژیکی این فرآیندهای آگاهانه، پروفسور دره پیشنهاد میکند که یک وظیفه به انسان یا حیوان ارائه شود که تنها از طریق پردازش اطلاعات شناختی آگاهانه قابل حل باشد، بدون هیچ راهحل پیشفرض.
با این حال، ممکن است در طول مدت زمان کل وظیفه از این نوع پردازش استفاده نشود، که این چالشی را معرفی میکند.
نشانگر شناخت آگاهانه
عملکرد یادگیری ما همیشه به طور پیوسته بهبود نمییابد بلکه به صورت پرشها یا مراحل اتفاق میافتد، که بازتابدهنده ماهیت غیرخطی توسعه شناختی است.
این فازهای یادگیری ناگسسته پس از یک بینش ممکن است به عنوان تمبرهای زمانی عمل کنند که نشان میدهند چه زمانی پردازش اطلاعات شناختی آگاهانه باید صورت گرفته باشد.
پرشهای ناگهانی درک نقاط داده حیاتی را فراهم میکنند که لحظات تعامل فعال و تفکر آگاهانه را برجسته میکنند.
با مقایسه این لحظات با سایر نقاط در طول پردازش وظیفه، دانشمندان میتوانند مکانیزمهایی را که در پردازش اطلاعات آگاهانه استفاده میشود مشاهده و درک کنند.
این تحلیل مقایسهای به محققان اجازه میدهد لحظات دقیق را که شناخت آگاهانه در حال کار است شناسایی کنند، و بینشهای عمیقتری درباره چگونگی یادگیری، حل مسئله و تصمیمگیری ارائه دهند.
پازل آگاهی انسان
این پژوهش پیشگامانه یک رویکرد نوین برای مطالعه آگاهی پیشنهاد میکند، اما همچنین پتانسیل تبدیل درک ما از فرآیندهای شناختی آگاهانه در انسانها و حیوانات را دارد.
همانطور که ما به کاوش در اعماق آگاهی خود ادامه میدهیم، هر لحظه یورکا بخش دیگری از این پازل پیچیده که مغز انسان است را آشکار میکند.
نقش احساسات در آگاهی
مطالعات اخیر نشان میدهند که احساسات نقش مهمی در شکلگیری تجارب آگاهانه ما ایفا میکنند. احساسات نه تنها تصمیمات ما را تحت تأثیر قرار میدهند بلکه بر نحوه پردازش اطلاعات و توانایی یادگیری ما نیز تأثیر میگذارند.
ارتباط بین احساسات و آگاهی میتواند بینشهای عمیقتری درباره چگونگی تجربه لحظات یورکا فراهم کند.
برای مثال، بودن در یک حالت احساسی مثبت ممکن است بینش بیشتری در طول وظایف پیچیده تسهیل کند، در حالی که احساسات منفی میتوانند موانعی برای حل مؤثر مسائل ایجاد کنند.
بررسی این ابعاد احساسی میتواند به درک عمیقتری از آگاهی منجر شود. این رویکرد ممکن است به ایجاد مدلهای جامعتر کمک کند. با ادغام عوامل شناختی و احساسی، میتوانیم بینشهای ارزشمندی درباره ذهن به دست آوریم.