اگر همیشه احساس خوابآلودگی دارید، ممکن است دچار اختلالی نادر به نام هیپرخواب ایدیوپاتیک (Idiopathic Hypersomnia) باشید. پژوهش جدیدی که به بررسی نوشتههای آنلاین بیماران مبتلا به این وضعیت پرداخته، نشان میدهد بسیاری از آنها هرگز حس بیداری کامل را تجربه نمیکنند.
مطالعهای جهانی درباره خوابآلودگی مزمن
این پژوهش در چند کشور و طی بازهای ۱۰ ساله انجام شد. دادهها از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۲ گردآوری شدند و الگوی واضحی را نشان دادند: خوابآلودگی دائمی که با خواب بیشتر هم برطرف نمیشود.
پژوهشگران ۳۴۶ پست آنلاین را تحلیل کرده و آنها را در دو گروه اصلی، یعنی علائم و تأثیرات، دستهبندی کردند. احساس خوابآلودگی پیوسته و خستگی مفرط بارها تکرار میشد و خواب طولانی نیز کمکی نمیکرد.
شرکتکنندگان از علائمی مانند خواب طولانیمدت، بیدار شدن دشوار، خواب غیرترمیمی، کندی ذهنی و بروز میکروسلیپ (خوابهای بسیار کوتاه چندثانیهای) سخن گفتند. این وضعیت بر کار، روابط اجتماعی، ایمنی و سلامت آنها تأثیر منفی گذاشته بود.
این پژوهش به سرپرستی دکتر سارا ال. برمینگهام از شرکت داروسازی Takeda USA و با همکاری محققانی از آلمان و کانادا انجام شد.
هیپرخواب ایدیوپاتیک چیست؟
هیپرخواب ایدیوپاتیک نوعی اختلال خواب است که باعث خوابآلودگی مداوم در طول روز میشود، حتی زمانی که فرد خواب کافی یا بیش از حد دارد. این اختلال معمولاً از دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی آغاز میشود و اگرچه نادر است، میتواند جنبههای گوناگون زندگی را مختل کند.
در جدیدترین طبقهبندی پزشکی، این اختلال در گروه بیماریهایی قرار گرفته که با «خوابآلودگی پاتولوژیک» شناخته میشوند. این به پزشکان کمک میکند هیپرخواب ایدیوپاتیک را از اختلالات مشابه مانند نارکولپسی متمایز کنند و درمان مناسبتری ارائه دهند.
تأثیر خوابآلودگی بر زندگی روزمره
پژوهش نشان داد افراد مبتلا به این اختلال اغلب از پدیدهای به نام اینرسی خواب رنج میبرند؛ دورهای از گیجی و بیهوشی نسبی پس از بیدار شدن که ممکن است ساعتها طول بکشد و آغاز روز را دشوار کند.
«فرقی نمیکند چقدر بخوابم، هرگز احساس استراحت واقعی نمیکنم.»
این جمله از یکی از شرکتکنندگان بهخوبی ماهیت مشکل را بیان میکند. خواب طولانی اما بدون احساس طراوت و انرژی.
افزون بر این، اختلال در تمرکز و حافظه نیز گزارش شد. برخی از افراد از کندی در تفکر یا دشواری در یافتن کلمات درست هنگام صحبت خبر دادند. خوابآلودگی مزمن حتی بر ایمنی فرد اثر گذاشته است، زیرا تعدادی از شرکتکنندگان از به خواب رفتن ناگهانی هنگام رانندگی یا انجام کارهای یکنواخت در محل کار گفتند.
اهمیت شنیدن صدای بیماران
این پژوهش با تکیه بر پستهای واقعی بیماران، تصویری انسانیتر از زندگی با هیپرخواب ایدیوپاتیک ترسیم کرده است؛ چیزی که پرسشنامههای بالینی بهسختی میتوانند منتقل کنند.
دکتر تیفانی فارکیون از سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) میگوید: «بیماران بهترین منبع برای درک تجربه زیسته از بیماری خود هستند.»
او معتقد است مشارکت بیماران در پژوهشها، مسیر درمانهای مؤثرتر را هموار میکند. در همین راستا، بسیاری از افراد از برچسبهای اجتماعی و قضاوتهایی که با آن مواجه میشوند، گلایه دارند. اغلب به آنها گفته میشود «کمتر بخواب» یا «تحمل کن»، در حالی که چنین توصیههایی نتیجه معکوس دارد.
این افراد معمولاً زندگی خود را حول بازههای محدود بیداری برنامهریزی میکنند. نتیجه این استراتژی، کاهش ارتباطات اجتماعی، فرصتهای شغلی و اعتمادبهنفس است.
درمان هیپرخواب ایدیوپاتیک
در ایالات متحده، تنها یک دارو بهطور خاص برای درمان بزرگسالان مبتلا به این اختلال تأیید شده است: Xywav، یک داروی شبانه بر پایه اکسیبات. سازمان FDA این دارو را با هشدارهای ایمنی دقیق معرفی کرده است.
سایر پزشکان از داروهای محرک یا ترکیبات افزایشدهنده بیداری استفاده میکنند، اما اغلب این داروها خارج از برچسب (off-label) تجویز میشوند. مرور مطالعات نشان داده است که اثر این داروها متغیر است و گاهی عوارض جانبی استفاده از آنها را محدود میکند.
شرکتکنندگان در پژوهش از تجربههایی مشابه گفتند: کاهش نسبی خوابآلودگی، نوسان در اثر داروها و مشکلات دسترسی به درمان که استرس مضاعفی ایجاد میکند.
درمان مؤثر چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
- کاهش خوابآلودگی صبحگاهی (Sleep Inertia)
- افزایش هوشیاری در طول روز
- بازگرداندن عملکرد شناختی و شغلی
برای دستیابی به چنین اهدافی، پژوهشهای آینده باید بر معیارهایی تمرکز کنند که از دید بیماران اهمیت بیشتری دارند.
معنای یافتهها برای بیماران و پزشکان
نتایج این پژوهش پزشکان را تشویق میکند تا پرسشهای دقیقتری بپرسند: مدت اینرسی خواب چقدر است؟ میکروسلیپها چندبار در روز رخ میدهند؟ کدام فعالیتها بیشتر تحتتأثیر خستگی قرار میگیرند؟
پژوهش همچنین بر ضرورت توسعه ابزارهایی تأکید دارد که تأثیر واقعی خوابآلودگی را اندازهگیری کنند، از جمله میزان زمان ازدسترفته، حوادث ایمنی و فاصله بین «ساعت خواب» و «احساس بیداری».
مسیر تشخیص و حمایت از بیماران
فرایند تشخیص این اختلال هنوز دشوار است. با استفاده از معیارهای روشنتر و ثبت تجربه بیماران، میتوان مسیر تشخیص را کوتاهتر و دقیقتر کرد.
در نهایت، این نتایج بر اهمیت حمایت عملی تأکید دارند. راهکارهایی مانند برنامههای کاری انعطافپذیر، امکان چرتهای کوتاه در محیط کار و طرحهای حملونقل ایمنتر میتوانند خطرات را کاهش داده و بخشی از کنترل زندگی را به بیماران بازگردانند.
این مطالعه در نشریه PLOS One منتشر شده است.